به گزارش خبرنگار ایرنا، تصور عمومی از یک مرکز اعصاب و روان و بیماران آن در گذشته یک نگاه منفی فارغ از بیمار بودن اشخاص بستری و یا مراجعه کنندگان به آن بود، بیمارانی که جامعه برای بهبودی کمکشان نمی کرد و غیر از درد بیماری خود، نگاه منفی اطرافیان هم آنها را آزار می داد.
خانواده هایی که بیماران اعصاب و روان داشتند از ترس همین نگاه های منفی خانواده ها نمی خواستند بیمارشان را به بیمارستان های اعصاب و روان ببرند و این پنهان کاری، فرد بیمار را بیشتر آزار می داد به گونه ای که ترس از نگاه های بد جامعه هرگز اجازه مداوا را به او نمی داد.
طی سالهای اخیر در پی گسترش و نفوذ رسانه ها در اعماق جامعه بسیاری از نگاه های افراد تغییر کرده و به مانند گذشته شاهد نگرش منفی مردم به بیماران مختلف از جمله اعصاب و روان، ایدز، اعتیاد و سایر موارد مشابه نیستیم.
در استان کرمانشاه که سال هایی به صورت مستقیم درگیر جنگ بود و شهرها و روستاهای آن بارها مورد بمباران دشمن قرار گرفت، بار بیماری اعصاب و روان بیشتر بوده است و اگرچه سال ها از پایان جنگ می گذرد اما تبعات آن همچنان بر روی اعصاب و روان مردم باقی مانده است.
کرمانشاه به عنوان مرکزی درمانی و تخصصی اعصاب و روان یکی از مراکز مهم منطقه غرب کشور است که از ۴۰ سال قبل فعالیت خود را آغاز کرده و هم اکنون قطب درمانی بیماری های اعصاب و روان منطقه است.
برای اطلاع مردم از چگونگی ارایه خدمات و آشنایی با مرکز درمان، توانبخشی و نگهداری بیماران روانی مزمن ورمنجه به دعوت اداره کل بهزیستی استان کرمانشاه با شماری از خبرنگاران رسانه های مختلف در قالب یک تور خبری برای ساعاتی میهمان این مرکز بودیم.
محل حرکت ما شیرخوارگاه معتضدی کرمانشاه بود، پس از حضور در یک نشست خبری به اتفاق مدیرکل بهزیستی و چند تن از معاونان و کارکنان این اداره کل به سمت ورمنجه حرکت کردیم، پس از طی حدود ۴۲ کیلومتر به سمت کامیاران به روستای ورمنجه رسیدیم.
پس از طی چهار کیلومتر دیگر و عبور از این روستا به مکانی رسیدیم که تابلویی با عنوان «مرکز درمان، توانبخشی و نگهداری بیماران روانی مزمن موسسه انتفاعی توان بهبود تابا» بر سر در آن خودنمایی می کرد.
پس از هماهنگی لازم، نگهبان این مرکز در را برای ما باز کرده و خودروهای حامل خبرنگاران رسانه های مختلف کرمانشاه وارد آن شدند، آنچه که در وهله اول توجه مرا به خودش جلب کرد فضای سبز و پاکیزه با ساختمان های مرتب و شکیل و نقاشی شده بود که برخلاف تصوراتی که عموم مردم از این قبیل اماکن دارند هیچ شباهتی به یک مرکز درمانی و توانبخشی نداشت.
هنگام ورودمان به این مرکز با استقبال گرم ۲ بانوی بازنشسته اداره بهزیستی کرمانشاه به نام های خانم عزیزی و پهلوانی مواجه شدیم که بنابه گفته مدیرکل بهزیستی پس از بازنشستگی به این مکان آمده و مسوولیت آن را برعهده گرفته و روزهای پس از ۶۰ سالگی خود را بیوقفه و خستگیناپذیر، صرف مددرسانی به بیماران فراموششده اعصاب و روان نمودهاند.
به گفته برخی این مرکز سال ها قبل برای نگهداری از بیماران مبتلا به ایدز احداث شده بود که سپس در سال ۱۳۹۶ تبدیل به مرکز درمان، توانبخشی و نگهداری بیماران روانی مزمن استان کرمانشاه مبدل شد و هم اکنون ۳۰۴ نفر بیمار در آن با بهره گیری از ۵۳ نفر نیروی کادر اعم از روانپزشک، پزشک، مددکار، مراقب و سایر نیروهای خدماتی در حال فعالیت است.
پیش از ورود و آغاز بازدیدمان از سوی پرسنل آن ماسک هایی در اختیار ما گذاشته شد که پس از زدن آنها از در ورودی وارد این مرکز شدیم، ظاهرا خبری در آن نیست، ساکت است و تنها می توان عبور و مرور تعداد از پرسنل را مشاهده کرد.
خانم عزیزی مدیر این مرکز با حضور در جمع خبرنگاران توضیحات کوتاهی در مورد وضعیت و شرایط این مرکز درمانی داد، به گفته وی مرکز درمانی و توانبخشی ورمنجه که دارای ۲۰ هزار متر مربع مساحت است یکی از مرکز نمونه کشور در این حوزه به شمار می رود که توانسته براساس استانداردهای موجود و پرتکل هایی که سازمان بهزیستی تعیین کرده بهترین خدمات را به بیماران خود ارایه کند.
وی اظهار امیدواری کرد تا خبرنگارانی که در این بازدید حضور دارند برخلاف تصورات منفی که در جامعه از بیماران اعصاب و روان و مراکز نگهداری آنها وجود دارد بتوانند چهره زیبایی را از این بیماران به جامعه ارایه کنند.
هنگام آغاز بازدیدمان یک گروه از بیماران که شمایلی زیبا و شبیه بهم را به شانه های خود آویزان کرده بودند سرود جمهوری اسلامی ایران را برای حاضران به اجرا گذاشته و با اجرای دونوازی سنتور و تمبک ترانه شیرین شیرین را بسیار زیبا و شنیدنی، به همه ما خوش آمدی زیبا گفتند که همه خبرنگاران را به وجد آورد.
پس از تشویق حضار برای این دو اجرای زیبا، در نخستین مرحله وارد کارگاه آموزش معرق و منبت این مرکز شدیم که تعداد زیادی از آثار خلق شده توسط آنها برروی دیوار نصب شده و در آن تعدادی از بیماران این مرکز در حال آموزش های لازم در این زمینه بودند.
به گفته مربی این کارگاه شماری از هنرجویان، استعدادهای بسیار خوبی را از خود در این هنر دستی به نمایش گذاشته اند به طوری که برخی از آثار منبت و معرق ساخته شده توسط آنها حتی توانسته است نشان ملی را در کشور کسب کنند.
سپس به سمت خوابگاه های بیماران می رویم خوابگاه هایی که هرکدام ۶۰۰ یا ۷۰۰ متر بوده و تخت هایی در آن قرار داده شده بود که روی برخی از آنها بیماران نشسته و شماری از آنها نیز در حال قدم زدن بودند، آنچه که در وهله اول توجه را به خودش جلب کرد تمیزی و نظم و انضباطی بود که در این خوابگاه ها دیده می شد، برای هر خوابگاه یک یا ۲ نفر مراقب نیز گذاشته شده بود که به امور بیماران و خود خوابگاه رسیدگی می کرد.
در بدو ورود به خوابگاه یکی از بیماران به نام یاسر که به داریوش لقب گرفته بود ترانه ای را برای ما خواند که حاضران وی را مورد تشویق قرار دادند، بعد از آنکه در خوابگاه با تنی چند از بیماران گپ و گفتی زدیم به سمت آشپزخانه این مرکز رفتیم ، آشپزخانه ای بزرگ و در عین حال مرتب و پاکیزه که سه نفر آشپز در حال تهیه ناهار (زرشک پلو با مرغ) بودند.
در گفت و گو با یکی از آشپزها وی اظهار کرد که منوی متنوعی از غذاها شامل ماکارونی، چند نوع چلو خورشت، زرشک پلو با مرغ ، عدس پلو و استانبولی برای تغذیه این بیماران پیش بینی شده است که روزانه برای بیش از ۳۰۰ نفر در این آشپزخانه در سه وعده غذا طبخ می شود.
در خلال بازدید از از آشپزخانه سری هم به سردخانه و انبارهای موادغذایی این مرکز زدیم که در آن انواع مواد اولیه همچون گوشت، برنج، روغن، رب گوجه فرنگی و سایر اقلام نگهداری می شد که به گفته مدیر این مرکز برای تهیه این اقلام گاهی با مشکل مواجه بوده و نیاز است خیرین و مردم به آنها کمک کنند.
بخش بعدی این مرکز رختشوی خانه بود این بخش سالن بزرگی به مساحت حدود ۴۰۰ متر مربع بود که لباس های بیماران و پتوهایی که از آن در خوابگاه های استفاده می شود شسته شده و بنا به گفته مسوول آن برای اطمینان از پاکیزگی کامل آن چند ساعتی نیز جلوی نور آفتاب پهن می شود.
مکان بعدی که به همراه شماری از پرسنل اداره کل بهزیستی به آنجا رفتیم بخش کاردرمانی و روانشناسی بود که شماری از بیماران به دور میزهایی نشسته بودند و زیر نظر مربیان خود در حال آموزش بودند، در بخش دیگری نیز وسایل ورزش از جمله میز پینگ پنگ ، فوتبال دستی و وسایل بدنسازی گذاشته شده بود که شماری از بیماران در آنجا مشغول ورزش بودند.
در خلال عبور از راهروها و سالن های این مرکز چشمم به نقاشی ها و خطاطی های زیبایی خورد که بنا به گفته مسوولان این مرکز توسط بیمارانی که در این زمینه ها فعالیت داشتند و در قالب گروه های همیار سازماندهی شده بودند کشیده شده اند.
به ایستگاه پرستاری می رسیم به گفته مسوول این بخش در هر شیفت چهار نفر پرستار به همراه پزشک دایم حضور دارند و روانپزشک نیز هفته ای یکبار برای معاینه بیماران به این مرکز می آید ضمن آنکه پزشک و روانپزشک نیز به صورت آنلاین مراقبت از بیماران مرکز را عهده دار هستند.
به اعتقاد شماری از کارکنان مرکز نحوه نگهداری و برخورد خانواده ها از این بیماران بسیار مهم بوده و آنها در این زمینه باید با صبر و شکیبایی زیاد و حساسیت لازم برخورد کنند، به گفته آنها شماری از این بیماران پس از انتقال به این مرکز سلامتی خود را بدست آورده اند ولی متاسفانه پس از بازگشت به کانون خانواده به دلیل برخورد و نگهداری نامناسب، علایم بیماری دوباره در آنها ایجاد و حتی تشدید شده است.
مدیر این مرکز می گوید شماری از بیمارانی که در این مرکز نگهداری می شوند را افرادی تشکیل می دهد که در جامعه رها شده اند و به نوعی حتی مجهول الهویه هستند و وظیفه ما مداوای این افراد است که طی یکسال گذشته با تلاش های فراوان برای حدود ۱۰۰ نفر از آنها کارت ملی دریافت شده است.
در ادامه به بخش دیگری از خوابگاه ها می رسیم که همانند خوابگاه های دیگر تعداد از بیماران روی تخت های خود نشسته اند و شماری نیز در حال رفت و آمد هستند به پیشنهاد یکی از مراقبین ۲ نفر از بیماران به نام های بهمن و احسان ترانه ای شاد را اجرا می کنند که با کف زدن دیگر بیماران فضایی شاد و با نشاط را برای ما فراهم می سازند و در ادامه یکی دیگر از بیماران به نام اسدالله که قرار است ۲ هفته دیگر ترخیص شود نیز با ترانه محلی به استقبال ما می آید.
پس از خروج از خوابگاه ها که براساس مشاهدات ما مراقبین و دست اندرکاران آن توانسته اند فضای با نشاط و امنی را برای مداوای بیماران بوجود آوردند به اتاق مدیریت می رویم که بخش کنترل و رهگیری این مرکز نیز در آن قرار دارد و به گفته مدیر آن نظارت های سختگیرانه ای براساس پروتکل های سازمان بهزیستی برای نحوه برخورد و رفتار کارکنان و نیز نحوه مداوا و کنترل آن برقرار است.
به گفته مدیر این مرکز، بیمارانی که برای ادامه روند درمان به این مکان منتقل می شوند به طور معمول حداکثر ۶ ماه در آن نگهداری می شوند و پس از مداوا مرخص می شوند ضمن آنکه در این مدت اطرافیان آنها می توانند به ملاقتشان بیایند.
مدیرکل بهزیستی استان کرمانشاه نیز که در این بازدید خبرنگاران را همراهی می کند می گوید از ۳۰۴ نفری که در این مرکز نگهداری می شوند تنها ۲۸ نفر از سوی خانواده های شان هزینه های نگهداری را پرداخت می کنند و هزینه نگهداری دیگر بیماران از منابع دولتی و به ازای سرانه روزانه هر بیمار ۱۰۰ هزار تومان تامین می شود که با توجه به هزینه های بالای این مرکز در حال حاضر به سختی سرپا مانده و نیاز است خیرین برای تداوم فعالیت آن مشارکت کنند.
بهزاد شهبازی معتقد است چون این مرکز دور از شهر بوده و کمتر در معرض دید مردم است و حتی شماری از وجود آن بی خبر هستند بنابراین در نوعی مهجوریت قرار گرفته است و تلاش می شود از سوی رسانه ها معرفی شود تا زمینه جذب مشارکت مردمی برای آن فراهم گردد.
وی که به میمنت حضور خبرنگاران، یک میلیارد ریال از سوی اداره کل به این مرکز اهدا کرد از وجود هفت مرکز اعصاب و روان در استان سخن گفت که چهار مرکز مربوط به بانوان بوده و سه مرکز نیز ویژه آقایان است.
در پایان این بازدید ناهار را میهمان کارکنان مرکز درمان، توانبخشی و نگهداری بیماران روانی مزمن ورمنجه می شویم و پس از صرف غذا با بدرقه کارکنان و شماری از بیماران این بهشت گمشده را ترک و در حالی به سمت کرمانشاه به حرکت در می آییم که همگان براین باور بودند می توانیم از مردم بخواهیم که ضمن آنکه افکار خود را نسبت به بیماران اعصاب و روان و مراکز نگهداری آنها تغییر می دهند بلکه در صورت داشتن یک بیمار روانی در خانواده و یا جامعه چگونه با او چگونه برخورد کنند و او را از این بیماری نجات دهند.
به گفته کارشناسان ابتلا به بیماریهای اعصاب و روان انگ نیست بلکه درد درمان پذیری است که گاها درمان به واسطه مشاوره، مصرف دارو و در صورت لزوم بستری مورد مداوا قرار گرفته و دوباره به جامعه باز می گردند.
افراد دارای اختلالات روانی نیازمند درمان و بازتوانی هستند، با این وجود خیلی از این افراد از درمان واهمه دارند و این مقوله برای آنها به یک تابو تبدیل شده است، در واقع بسیاری از افراد به دلیل ترس از برچسب هایی که ممکن است از سوی جامعه به آنها تحمیل شود، به سراغ درمان اختلالات روانی خود نمی روند و نتیجه آن آمارهای قابل توجه افسردگی، خشونت و روان پریشی در سطح جامعه است.
آنها معتقدند سلامت روان نیز همچون سلامت جسم از سوی مردم جدی گرفته شود زیرا هرگونه اختلال در آن بر نحوه تفکر انسان، احساسات و دیگر جنبههای زندگی او تاثیر میگذارد.
هرچند فرهنگ مردم در برخورد با بیماران روانی در سال های اخیر مقداری بهتر شده اما هنوز در جامعه ما به بیماران روانی با دید یک بیمار و مریض نگاه نمی شود و رسانه ها باید در این زمینه فرهنگ سازی کنند.