در چشمانداز ۲۰ ساله، ایران کشوری است توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه با هویت اسلامی و انقلابی، الهامبخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و موثر در روابط بینالملل.
سند چشم انداز توجه خاصی به حوزه سیاست خارجی داشته و در این خصوص در چشم انداز خود، ایران را در سال ١۴٠۴ کشوری دیده است که:
١- دست یافته به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقهی آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه) با تأکید بر جنبش نرمافزاری و تولید علم، رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقاء نسبی سطح درآمد سرانه و رسیدن به اشتغال کامل.
٢- الهامبخش، فعال و مؤثر در جهان اسلام با تحکیم الگوی مردمسالاری دینی، توسعهی کارآمد، جامعهی اخلاقی، نواندیشی و پویایی فکری و اجتماعی، تأثیرگذار بر همگرایی اسلامی و منطقهای بر اساس تعالیم اسلامی و اندیشههای امام خمینی(ره).
٣- دارای تعامل سازنده و مؤثر با جهان بر اساس اصول عزت، حکمت و مصلحت.
اگر صادقانه وضع موجود کشورمان را تجزیه و تحلیل کنیم و وضع موجود را با وضع ترسیم شده در سند چشم انداز حداقل در حوزه سیاست خارجی مقایسه کنیم باید اعتراف کنیم که فاصله معنی داری بین آنچه هست و آنچه قرار بود بشود وجود دارد.
در اینجا در صدد آسیب شناسی وضعیت موجود و پاسخ به چرایی این وضعیت نیستم زیرا که بحثی بسیار عمیق و سنگین است و پاسخ به آن نیازمند بررسیهای گروههای مختلف کارشناسی دارد. در اینجا فقط در یک حوزه محدود از آن سند که حوزه دیپلماسی است سخن خواهد رفت.
اگر بخواهیم در آغاز سال ١۴٠۴ تصویری از ده سال آینده کشور یعنی ١۴١۵ در حوزه روابط خارجی بر اساس داده های وضع موجود ترسیم کنیم این تصویر چگونه خواهد بود؟
واقعیت آن است که اگر به آنچه در سند چشمانداز ٢٠ساله ذکر شده بود رسیده بودیم تصویر ده سال آینده ایران با تصویری که بر اساس داده های وضع موجود ترسیم می شود بسیار متفاوت بوده و اگر بخواهیم با خود صادق باشیم و صریح صحبت کنیم تصویری ناامید کننده خواهد بود مگر آن که با برنامه های جبرانی و اقدامات عاجل کاستی ها را جبران و شکافها را پر کرده و نقشه راهی منطقی برای ده سال آینده ترسیم کنیم.
قبل از ادامه بحت در این خصوص به فرازی دیگر از سند چشمانداز در حوزه دفاعی اشاره می کنم. در سند چشمانداز ایران در سال ١۴٠۴ کشوری است : " امن، مستقل و مقتدر با سامان دفاعی مبتنی بر بازدارندگی همهجانبه و پیوستگی مردم و حکومت".
باز هم اگر صادقانه این فراز از سند را هم تجزیه و تحلیل کنیم در اینجا پیشرفتهای کشور در حوزه دفاعی را خواهیم دید و باز هم اگر عمیقتر وضع موجود را موشکافانه بررسی کنیم باید به این واقعیت اعتراف کنیم کشور در عرصه دفاعی متکی به خود بوده و با درونی سازی امنیت و عدم اتکاء به بیرون پیشرفت چشم گیری در حوزه دفاعی داشته است و همین حوزه ایران را به قدرت منطقه ای تبدیل کرده است.
حال بر اساس این تصویر از ایران به عنوان قدرت منطقه ای در آغاز سال ١۴٠۴ بخواهیم تصویری از ایران ١۴١۵ داشته باشیم این تصویر چگونه خواهد بود؟ مسلما تصویر ساخته شده فرض دوم با تصویر ساخته شده فرض اول تصاویری بسیار متفاوت خواهند بود.
دو تصویر ترسیم شده از ایران ده سال آینده یکی بر اساس داده سیاسی و دیگری بر اساس داده های نظامی تصاویری متعارض خواهند بود و یک کشور نمی تواند برای آینده خود تصاویری متناقض نما ( پارادوکسیکال) داشته باشد و برنامه ریزی براساس تصاویر متناقض نما کشور را به جایی نمی رساند.
تمام آنچه گفته شد برای رسیدن به این نکته بود که لازم است نظام تصمیم گیری کشور در آغاز سال ١۴٠۴ تصمیمی اساسی برای همسان سازی تصویرهای مختلف از ایران آینده و ارائه تصویری ( image) واحد از ایران ۱۰ سال آینده اقدام کند.
اگر این همسان سازی تصاویر ایران آینده انجام نشود و تصویری واحد از ایران آینده ارائه نگردد بر اساس تجربه تاریخ روابط بین الملل باید گفت که در فرآیندهای تاثیر گذار مولفه های منفی بر مولفه های مثبت حتما مسلط می شوند.
اگر دستاورد قدرت منطقه ای شدن جمهوری اسلامی ایران را امری واقع بدانیم باید متوجه این حقیقت باشیم که وقتی نتوانسته باشیم قدرت را به نفوذ تبدیل کنیم در عمل بجای الهام بخشی عملا موجبات ایران هراسی را فراهم کرده ایم و این موضوع یعنی حرکتی در جهت مخالف اهداف سند چشم انداز.
در حال حاضر کشور در میان چالشهای متعددی قرار گرفته و انرژیهای زیادی برای مدیریت این چالشها صرف می شود و در میان این چالشهای متعدد، صحبت از آینده ایران و ایران ١۴١۵ شاید صحبتی سوررئالیستی تلقی شود ولی لازم است نظام تصمیم گیری کشور فارغ از تمام چالشهای موجود برای ایران ١۴١۵ فکری اساسی داشته باشد و مهمترین فکر، همسان سازی تصویرهای ایران آینده و ارائه تصویری واحد از ایران ١۴١۵ است.
برای ارائه تصویری واحد از ایران ١۴١۵ نقش برجسته دیپلماسی خود را نمایان می سازد و این دیپلماسی و قدرت نرم است که می تواند قدرت سخت را به نفوذ و ایران هراسی را به الهام بخشی تبدیل کند.
در اینجا باید گفته شود آینده دیپلماسی در ایران آینده ای است بسیار پرمشغله و با مسئولیتهای طاقت فرسا برای آینده ایران که باید نظام تصمیم گیری سیاسی، دستگاه دیپلماسی و دیپلماتهای ما خود را برای آن آماده کنند.
در پایان حتما باید بر این نکته تاکید شود که وقتی می گوییم دیپلماسی و درباره اهمیت آن در تبدیل ایران هراسی به الهام بخشی صحبت می کنیم بحثی نظری و فراتر از ساختارهاست که اگر قرار شود برای ایران ١۴١۵ تصویری ارائه شود و نقشه راهی کشیده شود و برنامه اقدام نوشته شود حتما اصلاحات در ساختارها هم باید مورد توجه قرار گیرد.