کرمان- ایرنا- دادستان کرمان به بازدید از یک مرکز حمایت و نگهداری شبانه روزی کودکان رفت که به بهانه این برنامه ، برخی مسائل و مشکلات بیان و نیز هماهنگی برای حمایت های بیشتر از این کودکان مورد بررسی قرار گرفت.

به گزارش ایرنا تاکید شده که در این بازدید تکالیف مسئولان استان مرتبط با حوزه کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست مورد رصد قضایی دادستان کرمان قرار گرفت است.

روابط عمومی دادگستری کل کرمان روز چهارشنبه به بهانه این بازدید گزارشی تهیه کرده و در اختیار رسانه ها قرار داده که حاوی اطلاعات قابل تاملی است و از نظر مخاطبان می گذرد:

کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست هر روز شاهد اضافه شدن دوستان جدید به جمع خود در مراکز نگهداری هستند و این در حالی است که تعدادی از این کودکان پدر و مادر متمولی دارند که شانه از نگهداری آنان خالی می‌کند. شامگاه سه شنبه به اتفاق دادستان، معاون حقوق عامه دادستانی و ۲ نفر از قضات دادسرای مرکز استان کرمان راهی مراکز حمایت و نگهداری شبانه‌روزی کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست شدیم، در اولین مرکز دخترکان قد و نیم قدی را دیدیم که هر کدام قصه زندگی متفاوتی داشتند و هیچکدام با پای خودشان به این مراکز نیامده‌ بودند.

اتاق‌های خواب و زندگی کودکان با فرش‌هایی مفروش شده و تخت‌های آهنی که به معنی قلمرو شخصی هر کدام از این بچه‌ها مشخص شده است. بچه‌ها با دلی کوچک چشم انتظار فردی هستند که از در مرکز وارد شود و به آنها سر بزند، همه آنها از دردی بزرگ رنج می‌برند؛ نداشتن جمعی به نام خانواده یا نداشتن سرپناهی نام خانه.

نازنین زینب، دختری که از زیبایی چیزی کم ندارد، هولناکی خاطرات کودکی‌اش را روایت می‌کند. اینکه مادرش مرده‌شور بوده و در اثر تصادف و ضربه شدید به قفسه سینه از دنیا رفته است، از اوان کودکی بر اثر اعتیاد مادر به هروئین و شیشه، نازنین زینب هم گرفتار اژدهای هفت سر اعتیاد شده اما حالا به کمک خیرین و مددکاران مرکز است که توانسته سرش را از دهان اژدها بیرون بیاورد اما هنوز هم گاهی پا دردهای شدیدی سراغ دخترک هفت هشت ساله می‌آید.

او را دختر صبوری یافتم، آنقدر قوی به نظر می‌رسید که پدرش هم با خیالی آسوده لحظه‌ای نگران حالش نمی‌شد چنانچه با همسر دومش به گذران زندگی می‌پردازد.

قصه پر غصه دخترکی که شاهد مرگ مادرش بود

دختری به غایت مودب و موقر، لاغر اندام با یک کپه موی حنایی رنگ که از وسط باز کرده بود و صورتی کشیده؛ آقای دادستان احوال دلتنگی‌هایش را می‌پرسد، به‌قدری بی‌صدا اشک می‌ریزد که اگر نگاهت را از او برداری متوجه گریه کردنش نمی‌شوی.

هرچه منتظر می‌مانیم کلامی حرف نمی‌زند، سکوت انرژی عجیبی دارد، تنها صدای هق هق گریه‌های او پاسخگوی سوال این مقام مسئول است.

خانم مددکار شروع می‌کند، مریم کاملاً شاهد کشته شدن مادرش توسط پدر بوده اینکه دست‌هایش را دور گردن مادرِ مریم حلقه کرده و آنقدر فشار داده که نفسش برای همیشه خاموش شد، دچار افسردگی حاد است و حالا هم اصرار به قصاص پدرش دارد.

آقای دادستان با آه عمیقی اما با صلابت می‌گوید مریم خانم من با پدرت صحبت کرده‌ام، دچار مریضی روحی روانی‌ و از کرده‌ خود بسیار پشیمان است، در زندان چشم انتظار تو و برادر کوچکترت است یک روز که با قضات برنامه دیدار با زندانیان داریم می‌آییم دنبالت که بتوانی پدرت را ببینی.

مریم که همینطور بی‌هدف دستانش را به هم می‌فشرد هیچ‌جوره راضی به دیدن پدرش نمی‌شود. زندگی حال دخترک پر است از یاد و خاطرات مادرش که مثل موریانه در تن نحیفش رخنه کرده است.

هنوز به مرکز نگهداری کودکان پسر نرسیده‌ایم که مدعی العموم در مرکز استان کرمان طی تماسی تلفنی با شهردار، قول مساعد ایشان را برای آسفالت مسیرهای منتهی به مراکز نگهداری در اسرع وقت می‌گیرد.

پسر بچه‌ای ۶ ساله، شاید یک سال کمتر یا بیشتر، تپش قلبش را احساس می‌کردم، با صدای از نفس افتاده و لهجه‌ای شیرین و غلیظ گفت: « آقا پدر و مادرم من رو می خوان ولی عمه‌ام نمله(نمی گذارد)»؛ بازوهای آقای دادستان محکم دور پسربچه حلقه شدند. مددکار رو به جمع حاضر بیان کرد: پدر و مادرش شرایط نگهداری او را ندارند و به زعم او، عمه‌اش مقصر اصلی ماجرا است. چاره ای جز ادامه دادن در کنار حفره‌های بی‌توجهی و بی‌مسئولیتی پدر و مادرش ندارد.

علی، پسری که کمی با همسن و سالانش کمی تفاوت داشت، سراغ هیچ اسباب بازی و خوراکی نرفت، دفتری در دست داشت و از علاقه بسیارش به یادگیری زبان انگلیسی می گفت، از آقای دادستان خواهش کرد شرایط را برای یادگیری او فراهم کند، دفتری که در دست داشت را باز کرد و کلماتی که به انگلیسی نوشته بود را نشان بقیه می‌داد تا سندی باشد بر استعداد و علاقه‌اش به زبان انگلیسی.

خیران به این کودکان کمک کنند

بسته‌های غذایی، اسباب‌بازی و سایر ملزوماتی که تهیه شده بود به بچه‌ها داده شد، بنا به خواهش گروهی از بچه‌ها، با مسئول یکی از استخرهای استان برای حضور در یک سانس شنا هماهنگ شد، دستگاه ps۴ (یک نوع بازی)، زمین چمن بازی، توپ فوتبال، مسافرت مشهد، چادر نماز، نوشت افزار، ظرف غذا، چادر نماز، لوازم بهداشتی، لباس گرم و غیره دیگر ملزوماتی بود که بچه‌ها از دادستان درخواست کردند و مقرر شد با همکاری خیرین برای تهیه جملگی اقدام شود.

در پایان این بازدید، کودکان خرسند از شامی که دادستان برایشان تهیه کرده بود دور هم نشستند و برای لحظه‌ای هرچند کوتاه از غم دنیا فارغ شدند.

مهدی بخشی دادستان کرمان در جریان این بازدید اظهار داشت: بازدید از مرکز نگهداری و حمایت از کودکان بدسرپرست و بی سرپرست به منظور رفع مشکلات و موانع و دلگرم کردن این بچه‌ها به زندگی تدارک دیده می شود.

دادستان کرمان تصریح کرد: در صورتی که مسئولان و خیران استان کرمان تمایل به همراهی به منظور حضور و مشارکت در بازدید از مراکز نگهداری و حمایت از کودکان بی سرپرست و بد سرپرست را دارند می‌توانند با دفتر دادستانی هماهنگ کنند.