تهران - ایرنا - جهان در دهه ۱۹۹۰ شاهد هم‏پیمانی ترکیه و رژیم اسرائیل بود. دلیل این هم‏پیمانی، منافع مشترک بسیاری بود که دو طرف را به هم نزدیک می‏ ساخت و با سلسله اقداماتی نظیر تمرین‏ های نظامی، تبادل اطلاعات و ملاقات‏ های دیپلماتیک تقویت می‏ شد. این روابط پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بسیار نزدیک‏تر شد و ترکیه و رژیم صهیونیستی در حوزه‏ های جدیدتری از جمله بازدارندگی و تروریسم وارد شدند.

مقامات ترکیه از این فرصت استثنایی که پس از پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی محسوب می شد، حداکثر استفاده را بردند و از امریکا درخواست کردند که سرمایه‏ گذاری بیشتری را در این روابط داشته باشد. برای نمونه، «چویک بیر» معاون سابق ستاد مشترک ارتش ترکیه از روابط جدید ترکیه و رژیم اسرائیل به عنوان روابطی یاد کرد که می تواند رکن اصلی ساختار امنیتی فراگیر در خاورمیانه باشد. وی هدف این نظام امنیتی را مهار افراط گرایی و استبداد نظامی در منطقه خواند.

با اعلام خبر انعقاد پیمان نظامی - امنیتی میان ترکیه و اسرائیل، دولت های منطقه خاورمیانه ، شکل‏ گیری تهدید جدیدی را علیه امنیت ملی خویش به خوبی احساس کردند و با ابراز مخالفت و اعمال فشار علیه ترکیه، کوشیدند که این کشور را از ادامه همکاریهای نظامی و امنیتی با اسرائیل بازدارند یا ترکیه را به سمتی سوق دهند که تعادل را در این روابط رعایت کند.

با این حال برگزاری نخستین مانور مشترک اسرائیل و ترکیه با همکاری امریکا، حساسیت کشورهای منطقه را نسبت به پیمان میان دو طرف بیش از پیش برانگیخت و موجب شد که برای غلبه بر تهدیدات منطقه‏ ای ناشی از این اتحاد تدابیری بیندیشند تا به نحوی در منطقه توازن ایجاد کنند.

همکاری میان ترکیه و رژیم صهیونی نه تنها بر خاورمیانه، بلکه بر مناطق مدیترانه شرقی نیز تأثیراتی گذاشته است. یونان و قبرس به علت اختلافاتشان با ترکیه و نیز به سبب روابط دوستانه‏ ای که با کشورهای عربی دارند، روابط اسرائیل و ترکیه را تهدیدی علیه امنیت ملی خود و همچنین علیه امنیت منطقه قلمداد کردند ؛ تا آن حد که در فوریه ۱۹۹۸ تئودور پانگالوس، وزیر خارجه یونان، روابط این دو طرف را «اتحاد گناهکاران» نامید.

روابط ترکیه و رژیم صهیونیستی علاوه بر تبعات منطقه ای، پدیدآورنده منافعی کلان برای امریکا نیز بوده است؛ زیرا، هر دو در زمره متحدان استراتژیک امریکا در خاورمیانه به شمار می‏ آیند. در نتیجه، منافع حاصل از این روابط، در واقع مکمل منافع و اهداف استراتژیک امریکاست. بهمین دلیل ایالات متحده در سال های گذشته، تمام تلاش خود را در جهت نزدیک کردن اسرائیل و ترکیه و واداشتن آنها به عقد پیمان های اقتصادی و نظامی، معطوف کرده است.

حتی هنگامی که سران کشورهای عربی نگرانی خود را از گسترش مناسبات ترکیه و اسرائیل و عقد قرارداد دوجانبه میان آنها ابراز کردند، ایالات متحده با کمال میل و رضایت، آن را برای ثبات در منطقه مفید دانست. کاخ سفید پیمان ترکیه و اسرائیل را «استراتژی عینی» امریکا توصیف کرد و یادآور شد که مخالفت کشورهای عربی با این اتحاد، در واقع نوعی سختگیری است که فقط روابط آنها را اندکی محدود می کند.

از نظر آمریکا، روابط ترکیه و اسرائیل در خاورمیانه و تبدیل شدن این دو به یک قطب منطقه‏ ای می تواند در بلندمدت تقویت‏ کننده حضور و نفوذ ایالات متحده باشد و منافع این کشور را هم در خاورمیانه و هم در آسیای مرکزی و قفقاز تأمین کند. به خصوص که چنین روابطی به آمریکا اجازه می دهد که با سهولت بیشتری نسبت به مهار و کنترل کشورهای منطقه اقدام کند. در نتیجه، هم امریکا و هم ترکیه و اسرائیل در این پیمان منافع متقابل دارند.