سید ضیا هاشمی در پیام خود تصریح کرده است: بیگمان «داوری» جزو شاعران تاریخ ساز و جریان ساز در حوزه شعر و ادب و به ویژه ادبیات محلی و فولکور دانست.
هاشمی یادآور شده است: داوری یک شاعر مؤسس بود و توانست با حمایت و پشتیبانی از جریان شعر در استان کهگیلویه و بویراحمد، به رغم همه ناملایمات و دشواری های فرارو بنایی را در شعر لری بنیاد نهد که در دو دهه اخیر علاقهمندان به این حوزه را از برکات خویش متنعم ساخته است.
این مقام دولت چهاردهم افزود: شعر فریدون داوری، آیینه تمام نمای انسانِ اصیلِ ایل است که به دلیل محدود شدن در شهر، به غم غربت گرفتار آمده است. داوری در توصیفی بیهمتا، غربت انسان اصیل ایل را به تصویر میکشد و او را چونان خار خشک کنگری توصیف میکند که باد او را به این سو و آن سو میکشاند.
هاشمی در پیام خود آورده است: زندهنام «فریدون داوری» از میان ما پرکشید و «قالب خاکی سوی خاکی فکند/ جان خرد سوی سماوات برد" تا مردمی سرشار از احساس ایلی در غم فقدان خالق «ایل احساس» سوگوار شوند.
داوری ورود به عالم شعر و شاعری را از همان دوران نوجوانی و جوانی و با آن طبع شاعرانه و شیرین سخنی آغاز کرد و امروز به یکی زا اسطوره ها در عرصه هنر و ادبیات و شعر آیینی در میان دوستداران و اصحاب فرهنگ و هنر شناخته می شود.
کسب رتبه نخست کنکور تربیت معلم، کسب رتبه ۲ در کنکور سراسری و ورود به دانشگاه شیراز در فارغ التحصیلی جز ۲۰ نفر اول بخش ارشد در دانشگاه آزاد نجف آباد از جمله سوابق تحصیلی داوری است.
او در سال ۱۳۶۶ به دانشگاه شیراز راه یافت و در رشته زبان وادبیات فارسی چون دوره تربیت معلمی خود با رتبه ممتاز و نخبه فارغ التحصیل وکارشناس شد.
پس از تحصیل در سمت های امور تربیتی آموزش و پرورش دهدشت، مسئول ،موزش دانشگاه پیام نور، رئیس اداره ارشاد اسلامی گچساران، معاونت اداره کل فرهنگ وارشاد اسلامی استان کار کرد.
داوری در قالبهای کلاسیک غزل مثنوی وقصیده و دو بیتی می سراید ولی شاهکارش را در غزلهای ایلیش نمایانده است. اشعار محلی را در دو قالب غزل ومثنوی سروده و زیبایی سخن او همراه با سادگیش باعث دلنشینی شعرش شده به گونه ای که در حا فظه ایلی و فر هنگی استان از او چهره ای ماند گار ساخته است.
نمودهای شعری را سمبلهای اسطورهای، شاهنا مهای ،منظو مههای بزمی، سترگ کوه دنا و تصاویر ایلی چون کوچ، تفنگ، اسب و عاطفه تشکیل می دهد.
او جز نخستین افرادی بود که در حوزه ادبیات دفاع مقدس استان به قلم زد. سروده های «مو بچه عشایرم برنو وکولم» و سرود معروف حماسی استانی «ما کیستیم» از جمله سرودهای محلی ایشان است.
اشعار این شاعر کهگیلویه و بویراحمد از سوی خوانندگان لر زبان کهگیلویه و بویراحمد (کورش رضوانی،کورش اسدپور و سایر هنرمندان) مورد استفاده قرار گرفته است.
نگاهی مختصر به آثار و فعالیتهای فریدون داوری:
صدای سخن عشق {فر هنگ نامه مو ضو عی وصایای شهدای فرهنگی ودانش اموزان استان در ۴جلد}، جا ویدا نه های عشق، ایل احساس، تصحیح دیوان شعر ابراهیم ملتجی نسخه فعلی منحصر به فرد داوران محمد علی شاه قاجار، تاریخ شعر استان از اغاز تا امروز{از ۲۵۰قمری تا امروز}، اشعار تنظیم شده از قصه های عا میانه با آواها و نواهای تنظیم شده است.
طرح بررسی فر هنگ جامع استان شامل موسیقی ،نمایش،ادبیات هنر های دستی وهنر های نمایشی، هشت سال عضو شورای فرهنگی عمومی استان، ۹ سال رئیس انجمن شعر وادب دنای استان، دو دوره دو ساله رئیس انجمن نمایش گچساران، ۱۱ سال عضو شورای پژوهشی استان، یک دوره دو ساله عضو هیئت مدیره انجمن مو سیقی، ۱۳ سال مدیر عامل انجمن فرهنگ وهنر استان، تدوین نخستین کاست موسیقی استان تحت عنوان تش دل، تهیه نخستین نوار شیون افتاب مجمو عه مراثی کربلا و تهیه و تدوین ۱۸۰سرود و اهنگ های انقلابی در طول سه دهه ی انقلاب که بیشتر انها توسط اموزش وپرورش در جشنواره های کشور حائز رتبه شدند.
او اغاز گر غزل وطنز های محلی استان، صاحب اَثار ایل احساس(شعر)از هر خرمن خوشه ای (شعر)جاودانه های عشق (نثر)ایل خورشید، شروه های اَلاله های سرخ، شاعر برگزیده جشنواره فجر ۱۳۸۶، کتابخوان نمونه کشوری در سال۱۳۸۷، چهار دیپلم افتخار ملی و دارای ۳۶ لوح تقدیر و هفت مقاله بر گزیده علمی وپژو هشی است.
برخی آثار فریدون
(فرزند کوهستان)
فرزند کوهستانم و از نسل باران
دارم نشاط دیگری با چشمه ساران
رودخانه و جنگل صفای دیگری داشت
کوه دنا حال و هوای دیگری داشت
برف حواشی اندک اندک آب می شد
احساس ما هم بستر مهتاب می شد
ما صبحگاهان با طنین بانگ هی هی
تا قله دنا را طی کنیم طی
شاهین زنوک قله اش پرواز می کرد
آهو به روی صخره هایش ناز می کرد
اوراق گل را شبنمی غماز می کرد
قمری نوای دیگری از ساز می کرد
مردیم و با مردانگی ها آشناییم
فرزند آریوبرزن از نسل دناییم
در کشمکش های زمانه مرد هستیم
داماد رنجیم و عروس درد هستیم
(بی قرار)
ایل احساسُم و بارِ، بی قرارم تا بِیَی
دشت جونُم سی عزیزُم، گل بکارم تا بِیَی
ای مو قربون قرارت، بی قرارم تا بِیَی
چینیِ احساسُم اِشکَهس، دردَ بارم تا بِیَی
دِلمَ بردن ایل لیلی، خَو نیارُم تا بِیَی
عید نوروز بهار، بی بهارم تا بِیَی
سی صیادِ غم نِشَهسهَ، مِن کشارم تا بِیَی
چی بِهونی بی خلال، بی مال بارم تا بِیَی
سرو باغ ارزومی، سی تو مَندُم منتظر
پشت ورد انتظارم، انتظارم تا بِیَی
ای مو قر بون قرارت
بی قرارم بی قرارُم تا بِیَی
دی(مادر)
گلیم جون مو تَمدار دَیمَ
گلیم جون مو تمدار دَیمَ
وجودم نقطه ی پرگار دَیمَ
دتا چشمم که هی خَرس واتر ایکه
گواه دردل بسیار دَیمِ
گلیم وسرفه وخورجین مفرش
صنایع دستی وکردار دَیمِ
دل نازکتر برگ گل مو
من ای دنیا فقط غمخوار دَیمِ
تموم تار وپودم کار دَیمِ
وجودم جلوه رفتار دَیمِ