«دونالد ترامپ» از ۲۰ ژانویه دوباره به کاخ سفید بازمیگردد. رئیسجمهوری جمهوریخواه آمریکا در حالی از ابتدای سال ۲۰۲۵ میلادی سکان هدایت ایالات متحده را به دست میگیرد که جهان امروز با زمانی که او بین سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱ با آن روبرو بود، فرق کرده و تغییر و تحولات زیادی را به خود دیده است. به بیان دیگر، جهان امروز با جهان هشت سال پیش به طور کلی متفاوت است. آیا ترامپ میتواند طبق تجربه دوره اول ریاست جمهوری خود و وعدههایی که به مردم آمریکا داده است، از پس چالشهای جدید بربیاید؟
فارغ از این که اروپاییها توان لازم برای تشکیل نیروی نظامی مستقل را دارند یا نه، ترامپ در حالی دوره دوم ریاست جمهوری خود را آغاز میکند که رهبران اروپایی آمادگی بیشتری برای مواجهه با آمریکای ترامپ دارند
در زیر به مهمترین موضوعهای سیاست خارجی که ترامپ احتمالا با آنها دست و پنجه نرم خواهد کرد اشاره خواهیم کرد با این توضیح که به منازعه رژیم صهیونیستی با فلسطینیها و لبنان در این گزارش اشاره نشده چرا که بحثی مفصل و جداگانه را میطلبد:
آمریکا و روابط فراآتلانتیک با اتحادیه اروپا
روابط آمریکا و اتحادیه اروپا در دوره ریاست جمهوری ترامپ نقطه عطفی در روابط فراآتلانتیک بود. روابطی که از پایان جنگ جهانی دوم به جز در مقاطع معدود عمیق و دوستانه بود، برای اولین بار دستخوش نوسان، اختلافات شدید و بعضا تنشزا شد. وضع تعرفههای تجاری بر کالاهای اروپایی، اعتراضهای مکرر ترامپ به تامین امنیت اروپا به هزینه آمریکا و فشار به اعضای ناتو برای افزایش بودجههای دفاعی و تهدید به خروج از ناتو چیزی بود که تا قبل از روی کار آمدن ترامپ به هیچ وجه در مخیله اروپاییها نمیگنجید؛ شرایطی که اروپاییها را برآن داشته تا مباحث مربوط به استقلال نظامی و دفاعی اروپا را بدون چتر امنیتی واشنگتن مطرح کنند.
«امانوئل مکرون» رئیس جمهور فرانسه در سایه اقدامات ضداروپایی ترامپ خواستار تشکیل ارتش واحد اروپا برای محافظت از این قاره در برابر چین، روسیه و حتی خود ایالات متحده شده است؛ اظهاراتی که خشم ترامپ را نیز به دنبال داشت. «جوزپ بورل» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز با اشاره به محیط امنیتی جدید در نظام بینالملل بر لزوم داشتن یک نیروی مستقل دفاعی برای محافظت از امنیت اروپا تاکید کرده است.
فارغ از این که اروپاییها پتانسیل لازم برای تشکیل چنین نیروی نظامی را دارند یا نه، ترامپ در حالی دوره دوم ریاست جمهوری خود را آغاز میکند که رهبران اروپایی آمادگی بیشتری برای مواجهه با آمریکای ترامپ دارند و بعید است به سادگی تسلیم او شوند.
جنگ روسیه و اوکراین پایان مییابد؟
شرطهای رئیس جمهوری روسیه برای پایان دادن به جنگ در اوکراین میتواند هر گونه طرح احتمالی ترامپ برای پایان این منازعه را به مخاطره بیاندازد
بحران اوکراین که محیط امنیتی جدیدی را در اروپا و منطقه به وجود آورده، از دو سو ترامپ را با چالش مواجه میکند؛ از سمت اروپا و از سمت روابط واشنگتن با مسکو.
ترامپ وعده داده که ۲۴ ساعته به جنگ اوکراین پایان میدهد اما میدان سیاست و دیپلماسی به آسانی سخنرانی در کمپین انتخاباتی نیست. آمریکا، فرانسه و انگلیس دو ماه مانده به پایان ریاست جمهوری بایدن با صدور مجوز استفاده از موشکهای دوربرد علیه خاک روسیه و دیگر کمکهای مالی و تسلیحاتی مثل ارسال مینهای ضد نفر، جنگ اوکراین را وارد مرحلهای پیچیده تر کردند. حفظ منطقه اشغال شده کورسک در خاک روسیه احتمالا یکی از اهداف بایدن از کمکهای جدید به ارتش اوکراین است؛ کارتی که میتواند تغییردهنده بازی در مذاکرات احتمالی میان اوکراین و روسیه باشد.
شروط «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهوری روسیه برای پایان دادن به جنگ نیز میتواند هر گونه طرح احتمالی ترامپ برای پایان جنگ را به مخاطره بیاندازد. پوتین میگوید اوکراین نه تنها باید از پیوستن به ناتو انصراف دهد، بلکه برنامهای برای نظامیسازی نیز نداشته باشد. لغو کامل تحریمهای آمریکا و اروپا و تعهد کییف به نداشتن برنامه هستهای از دیگر شروط پوتین برای صلح یا هرگونه مذاکره با اوکراین است؛ شروطی که مشخص نیست از سوی اوکراین، اروپا و یا حتی خود آمریکا مورد پذیرش قرار بگیرد.
چالش مهم دیگر، هیات حاکمه و رسانههای شدیدا ضدروسی در آمریکا هستند. اگر چه سنا و مجلس نمایندگان آمریکا در کنترل جمهوریخواهان است اما تجربه نشان داده که قانونگذاران و سیاستمداران جمهوریخواه به راحتی در برابر خواستههای ترامپ در ارتباط با روسیه سر خم نمیکنند و به او چک سفید امضا نخواهند داد؛ به ویژه اینکه ترامپ در این دوره در خود حزب جمهوریخواه نیز مخالفان سرسختی دارد.
بسیاری از چهرههای پرنفوذ جمهوریخواه مثل «مایک پنس» در انتخابات به او رای ندادند. چهرههایی مثل «مایک پمپئو» و «نیکی هیلی» که از سوی ترامپ طرد شدهاند میتوانند در تصمیمات حزب و قانونگذاران جمهوریخواه تاثیر زیادی بگذارند.
از سوی دیگر در ارتباط با روسیه، منافع انگلیس و اتحادیه اروپا هم در میان است و ترامپ نمیتواند به سادگی لندن و بروکسل و خواستههای آنها را نادیده بگیرد. رسانههای آمریکایی که تمایلات شدید ضدروسی و روسهراسی دارند قطعا ترامپ را در ارتباط با روسیه راحت نخواهند گذاشت. چه اینکه در دور اول نیز بارها با طرح موضوعاتی نظیر مداخله روسیه در انتخابات ۲۰۱۶ ترامپ را در هرگونه تعامل با روسیه و شخص پوتین به درد سر انداختند.
در ارتباط با چین، سیاست ترامپ شاید کمتر معارض داشته باشد و در جنگ تجاری با استفاده از اهرم تعرفه علیه رقیب شرقی شاید بتواند کار خود را پیش ببرد. وی البته در عرصه نظامی و امنیتی به ویژه درباره تایوان و دریای چین جنوبی و شرقی قطعا با مقاومت پکن مواجه خواهد شد
ترامپ خوشبینی زیادی به روابط دوستانه خود با رئیس جمهوری روسیه دارد و شاید بتواند از این مسیر اندکی از تنشها کم کند. اما آیا پوتین هم به ترامپ و مجموعه حاکمیتی ایالات متحده اعتماد دارد؟ در چنین شرایطی آیا ترامپ میتواند مسکو را مجاب به دست کشیدن از خواستههایش در جنگ اوکراین کند و دیگر اختلافات میان واشنگتن و مسکو را مدیریت کند؟
چین، کره شمالی و چالشهای شرق آسیا
در ارتباط با چین، سیاست ترامپ شاید کمتر معارض داشته باشد و شاید در جنگ تجاری با استفاده از اهرم تعرفههای تجاری علیه رقیب شرقی بتواند کار خود را پیش ببرد. اما در عرصه نظامی و امنیتی به ویژه درباره تایوان و دریای چین جنوبی و دریای چین شرقی قطعا با مقاومت پکن مواجه خواهد شد.
درباره شبه جزیره کره، ترامپ احتمالا سیاست دوره قبلی خود یعنی کاهش تنش و تلاش برای دیدار با «کیم جونگ اون» رهبر کره شمالی را در پیش بگیرد. با این حال، اوضاع شبه جزیره کره هم مثل قبل نیست. از یک سو توافق شراکت راهبردی میان مسکو و پیونگ یانگ باعث افزایش نفوذ روسیه و اضافه شدن یک بازیگر قدرتمند دیگر در تحولات شبه جزیره کره شده است. از سوی دیگر مواضع ترامپ درباره کره شمالی در دولت آینده آمریکا هنوز چندان مشخص نیست و باید صبر کنیم تا ببینیم ترامپ چه راهبردی را درباره شرق آسیا اتخاذ خواهد کرد.
کره جنوبی و ژاپن به عنوان متحدان آمریکا، دو بازیگر موثر دیگر در این منطقهاند. ترامپ در دولت اول خود از توکیو و سئول خواست بخش زیادی از هزینه استقرار نظامیان آمریکایی را بپردازند و احتمالا دوباره همین درخواست را تکرار کند. با این حال هرگونه راهبرد ترامپ در ارتباط با کره شمالی و چین متضمن همکاری و تعامل با کره جنوبی و ژاپن خواهد بود و او به سادگی نمیتواند این دو متحد خود را دور بزند.
ایران و ناکارکردی «فشار حداکثری»
ترامپ درباره ایران زیاد حرف زده است. تقریبا در تمامی سخنرانیهای انتخاباتی خود درباره نحوه مواجهه با جمهوری اسلامی ایران مواضع خود را بیان کرده است. او گفته به دنبال تغییر حکومت ایران نیست و در عوض به دنبال توافق با تهران است و از مذاکره با ایران استقبال میکند. دستیارانش در دولت منتخب آمریکا میگویند که ترامپ قصد دارد از طریق بازگرداندن سیاست فشار حداکثری ایران را به پای میز مذاکره بکشاند.
سیاست ترامپ در قبال ایران از دو جهت با چالش مواجه خواهد شد؛ اول اینکه سیاست «فشار حداکثری» چیز جدیدی نیست
سیاست ترامپ اما در قبال ایران از دو جهت با چالش مواجه خواهد شد؛ اول اینکه سیاست فشار حداکثری چیز جدیدی نیست. این سیاست در دور اول ریاست جمهوری ترامپ به کار گرفته شد و نتیجهای برای آمریکا در پی نداشت. «سیدعباس عراقچی» وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در واکنش به این راهبرد ترامپ گفته «ما هرگز به زبان و سیاست فشار جواب نخواهیم داد و این را قبلا ثابت کردهایم. هر موقع از سوی آنها سیاست فشار حداکثری در پیش گرفته شده، ما نیز سیاست مقاومت حداکثری را در پیش گرفتهایم.» وی تاکید کرده، «ما سیاست فشار حداکثری را به اعتراف خود آنها شکست دادهایم.»
از سوی دیگر و از دید بسیاری از ناظران، ترور ناجوانمردانه سردار شهید سپهبد «قاسم سلیمانی» در دوره ترامپ و اعلان حمایت تمام قد از رژیم صهیونیستی در منازعات خاورمیانه، گشودن باب مذاکره با دولت بعدی آمریکا را با دشواریهای خاصی همراه کرده است.
در مجموع باید گفت در حوزه سیاست خارجی ترامپ برنامه کاری بسیار فشرده و پرچالشی دارد. روی کاغذ همه آنها را میتواند حل و فصل کند؛ همان طور که در مبارزات انتخاباتی به آسانی وعده آن را داده است اما در میدان، به نظر کار بسیار پر پیچ و خم و دشواری دارد؛ مخصوصا اینکه همه دنیا میدانند او ۴ سال بیشتر نمیتواند در کاخ سفید بماند و ممکن است بیشتر برنامههای او مشمول زمان شود و حل و فصل آن به عمر چهار ساله دولت دوم او قد ندهد.