تاریخ انتشار: ۴ آذر ۱۴۰۳ - ۰۸:۱۱

تهران- ایرنا- «قلعه اوترانتو» به اعتقاد والتر اسکات اولین رمان مدرن است که در پی قصه ای سرگرم کننده با شالوده‌ای از رمانس‌های قدیمی با موضوع شوالیه‌گری منتشر شده است.

به گزارش ایرنا، «قلعۀاوترانتو» رمانی از هوراس والپول، که از آن به عنوان نخستین رمان در ژانر گوتیک (ژانری از ادبیات است که از ترکیب وحشت و مضامین عاشقانه به وجود آمده‌است) در تاریخ یاد می کنند، نخستین بار در سال ۱۷۶۴ منتشر شد.

هوراس والپول (Horace Walpole; ۲۴ سپتامبر ۱۷۱۷ – ۲ مارس ۱۷۹۷) نویسنده، رمان‌نویس و سیاستمدار اهل پادشاهی بریتانیای کبیر و فرزند رابرت والپول اولین نخست وزیر بریتانیا بود. وی همچنین برندهٔ جوایزی همچون همکار انجمن سلطنتی شده‌است. وی از سال ۱۷۴۱ تا ۱۷۶۸ عضو پارلمان بریتانیا بوده‌است.

نویسنده در دومین ویراست این کتاب، در زیرتیتر آن، کلمۀ گوتیک را به عنوان، افزود و نوشت: یک داستان گوتیک.

ادبیات گوتیک، که گاه در قرن بیستم به آن گوتیکِ وحشت هم می‌گویند، گونه‌ای ادبی با ویژگی‌های هراس‌انگیز و شبح‌گون است. این نام برگرفته از معماری گوتیک در اروپای قرون وسطی است که غالباً به‌عنوان شاخصۀ اصلی مکان‌ها و فضاهای روایات در نخستین رمان‌های گوتیک به کار گرفته شده است.

منبع الهام والپول در خلق داستان قلعه اوترانتو، کابوسی بود که یک شب، در خانه – یا بهتر بگوییم، قصر گوتیکی بازسازی‌شده‌اش – در جنوب‌غربی لندن دیده بود. والپول ادعا می‌کرد در کابوس شبحی دیده با یک دستِ زرهی خیلی بزرگ. نویسنده که باشی، همین برای خلقِ یک داستان کافی است. این را اضافه کنید به دانش والپول از تاریخ و فضا و ماجراهای قرون‌وسطایی.

قلعۀاوترانتو آغازگر مسیری شد که در قرن هجدهم و نوزدهم به اوج جذابیت و شکوفایی خود رسید و بزرگانی همچون مری شِلی، برام استوکر، رابرت لوئیس استیونسن و ویلیام توماس بِک‌فورد در همان مسیر قدم گذاشته‌اند و آثاری همچون فرانکشتین و دراکولا خلق کرده‌اند.

کنراد، تنها فرزندِ پسر مانفرد، امیر جبار اوترانتو، درست در روزی کشته می‌شود که قرار است با با امیردخت ایزابلا ازدواج کند. او می‌میرد، آن هم به مرگی مشکوک. و این مرگ هولناک رویدادهای حیرت‌انگیز بسیاری به دنبال دارد.

فضاسازی‌ها، توصیفات دقیق و تکان‌دهنده از شخصیت‌ها، شرایط، رخدادها و پدیده‌های ماوراءالطبیعه باعث شده قلعۀ اوتورانتو یک اثر سینماتیک هم باشد؛ آنچه نویسنده خلق کرده، پیش چشمِ خواننده جان می‌گیرد. شما می‌بینید که مانفرد چطور آدمی است و کنراد چطور می‌میرد و در سردابه‌های زیر قلعه، ایزابل با چه خطراتی دست‌به‌گریبان می‌شود.

در پشت جلد این کتاب آمده است: «در قرن هجدهم، وقتی داستان با وحشت و وهم، با راز و ایهام، مرگ و نفرین، موجودات غیرطبیعی و قوانین فراطبیعی درآمیخت، گونه‌ای ادبی متولد شد با عنوان «گوتیک» ادبیات گوتیک پر است از پدیده غیرعادی از تصویر و خیال؛ گاه موجودات عجیب و غریب درش دلبری می‌کنند و دل می‌بازند.

گاه آدم های عادی پا از دنیای معقول و معمولی شان فراتر می گذارند. بنابراین در آثار گوتیک در عین حال که تاکید بر احساسات است، وجه لذت بخش ترس نیز چاشنی روایت می شود. چنین است که داستان ها و رمان های این گونه ادبی، از قلعه ی اونتاریو و دراکولا و فرانکنشتاین گرفته تا سرود کریسمس و شبح اپرا، بارها و بارها تلخیص شده اند، روایت ها و قرائت های متعدد دارند، به زبان های بسیار ترجمه شده اند و اقتباس های سینمایی موفقی از آن ارائه شده است.

در اهمیت قلعه اوترانتو همین بس که والتر اسکات در وصف آن گفته است در خور توجه، نه تنها به دلیل جذابیت مبهوت کننده داستانش بلکه به این دلیل که اولین نمونه رمان مدرن است که در پی قصه ای سرگرم کننده با شالوده ای از رمانس های قدیمی با موضوع شوالیه گری است.»

سِر والتر اسکات، رمان‌نویس، شاعر، تاریخ‌دان و زندگی‌نامه‌نویس اسکاتلندی است که او را اغلب ابداع‌کننده یا پدر رمان تاریخی می‌دانند، از آنجایی که وی قالبی را برای این سبک از ادبیات داستانی به‌کار بست که تا امروز از آن پیروی شده‌است.

قسمت هایی از کتاب:

مانفرد نجیب زاده اوترانتو پسری داشت و دختری: دخترش دوشیزه ای بود ۱۸ ساله و بس زیبا به اسم ماتیلدا، پسرش کنراد سه سال کوچکتر جوانی بود بی بر و رو و ناخوش، بی بهره از هرگونه استعدادی که نویدبخش باشد، با این حال دردانه پدر بود و پدر نیز هرگز نشانی از علاقه به ماتیلدا بروز نمی داد.

مانفرد وعده ازدواج پسرش را با ایزابلا دختر مارکی ویچنزا داده بود و قیمان ایزابلا نیز او را به مانفرد سپرده بودند تا به محض آن که بی ثباتی مزاح کنراد بهبود یابد بتواند جشن ازدواج را برپا کند.

بی قراری مانفرد برای این مراسم توجه خانواده و اطرافیانش را جلب کرده بود ، خانواده که از تندی خلق و خوی نجیب زاده آگاه بودند حقیقتا جرئت نداشتند در مورد این تعجیل کمترین اظهار نظری کنند. هیپولیتا همسر مانفرد که بانویی بود خوشرو گاه دل به دریا می زد و با اشاره به سن کم و از آن مهم تر ناتوانی های جسمی یگانه پسرشان مخاطره ازدواج در چنان سن پایینی را یادآور می شد، اما هرگز پاسخی دریافت نمی کرد مگر انتقادهایی در مورد کور بودن اجاق خودش...

شخصیت‌های «قلعه اوترانتو» در کشاکش میان عشق، نفرت، جاه‌طلبی و ترس، به تصویر کشیده می‌شوند. مانفرد، با شخصیت پیچیده و چندلایه خود، نمادی از قدرت‌طلبی و استبداد است. ایزابلا، با معصومیت و شجاعتش، در برابر ظلم مانفرد می‌ایستد و تئودور، جوان دلیر و پرشور، به دنبال عدالت و عشق است. این شخصیت‌ها، در فضایی آکنده از رمز و راز و وحشت، با سرنوشتی محتوم دست و پنجه نرم می‌کنند.

همان‌طور که از اثری مربوط به قرن هجدهم انتظار می‌رود، کتاب نمادها، اشاره‌ها و البته پیام‌های اخلاقی بسیاری دارد. ناپایداری ظلم، بلاخیزیِ اعمالِ ناپسند، و پیروزی خیر بر شر برخی از این پیام‌ها هستند.

«قلعۀاوترانتو» ترجمه مهرداد وثوقی در ۲۱۴ صفحه توسط انتشارات ققنوس روانه بازار شده است.