آموزش و پرورش یکی از ارکان کلیدی توسعه هر کشور به‌ شمار می‌رود. این نهاد علاوه بر تربیت نیروی انسانی متخصص، می‌تواند با ایجاد نوآوری در علم و صنعت، تولید کالاها و خدماتی را ممکن سازد که کمتر تحت تأثیر تحریم‌های سیاسی و اقتصادی قرار بگیرند.

در واقع، نظام آموزشی مؤثر می‌تواند با ارتقای دانش و مهارت‌های خلاقیت‌محور، علم و اقتصاد کشور را مقاوم کرده و قابلیت داد و ستد به آنها بدهد تا نسبتاً از وابستگی به واردات و تقلید دانش رهایی یافته و منجر به افزایش تولید ناخالص داخلی و به تبع آن درآمد سرانه هر فرد ایرانی شود و رفاه آنها را تضمین کند، به شرط آن که درآمد ناشی از افزایش تولید ناخالص داخلی در داخل کشور جهت بهبود زیرساخت های علمی کشور هزینه شود.

یادآوری این نکته بسیار ضروری است که در کشوری مانند ایران که سایه عوامل متعددی مانند تحریم و نابسامانی در مدیریت اقتصادی بر سر آن سنگینی می کند، بر خلاف آن چه متداول است و حتی در برنامه‌های توسعه در کشور به آن استناد می کنند نرخ رشد اقتصادی به اندازه تولید ناخالص داخلی اهمیت ندارد و آن چه موجب رفاه ایرانیان می شود، تولید ‌ناخالص داخلی است و نه نرخ رشد اقتصادی.

در برهه هایی از تاریخ اقتصادی کشور می بینیم که نرخ رشد اقتصاد داخلی به نسبت کشورهای دیگر افزایش یافته ولی به نسبت آن رفاه و توسعه کشور اتفاق نیفتاده است به این نحو که نرخ رشد وجود دارد ولی حجم سرمایه تولیدی پایین است. فرضاً اگر تولید ناخالص داخلی ۱۹۰ میلیارد دلار باشد و نرخ رشد ۸ درصد هم داشته باشیم در مقابل کشوری که تولید ناخالص بیش از ۷۰۰ میلیارد دلار دارد و نرخ رشد آن ۲ درصد است بازهم ما وضعیت بدتری داریم.

آموزش و پروش پیش از انقلاب اسلامی ۵۷ و پس از آن چالش هایی داشته ومسائل آموزش و پرورش ایران مانند تعداد کسانی که مبتلابه آن هستند، گسترده وپیچیده است. یکی از وزرای اسبق آموزش و پرورش این مسائل را در حد چند هزار مسئله برآورد می کند. اکنون این سوال مطرح است که چگونه و در چه بازه زمانی می توان این همه مسائل را از پای تعلیم وتربیت برداشت؟

در پاسخ به این پرسش باید گفت که هیچ برنامه راهبردی توان حل بیش از ۱۰ مسئله در یک بازه زمانی میان مدت را ندارد و اگر این گونه به چالش ها نگاه کنیم سال ها زمان نیاز داریم تا همه مسائل حل شود. دیگر آن که مسائل تکراری که در برنامه های پیاپی وزرای آموزش وپرورش به مجلس شورای اسلامی ارایه می شود به عنوان مسئله قابلیت تعریف ندارد زیرا مسئله باید امکان راه حل داشته باشد واگر قابل حل نباشد، دیگر مسأله نیست.

در کنار این چالش ها، انتظاراتی هم از طرف والدین دانش آموزان، جامعه و حاکمیت مطرح می شود که ارتباطی به مسائل جامعه شناختی و سازمانی آموزش و پرورش ندارد و با وجود مشکلات بسیار زیاد تعلیم و تربیت بر دوش آموزش و پرورش سنگینی می کند.

در یک مورد به سبب انتظار خانواده ها برای اشتغال فرزندانشان به مشاغل با درآمد مکفی، سایه دیو سپید کنکور بر سر آموزش وپرورش آوار شده است و نهاد تعلیم و تربیت را از آرمان و مأموریت خود دور کرده است. اصولاً کنکور یک مسابقه علمی برای ورود به دانشگاه است و ارتباطی با آموزش و پرورش ندارد. هر دانشگاهی برای جذب دانشجو بسته به آرمان و مأموریت خود می تواند شرایطی وضع کند و فرآیندی داشته باشد و نباید این فرآیند تمام ارکان آموزش و پرورش را به هم بریزد و از درون آن را تهی کند.

نهادهای مذهبی هم انتظار دیگری دارند. آن ها عدم توفیق در متدین کردن نسل جوان را متوجه آموزش و پرورش می دانند و آرمان و مأموریت آموزش و پرورش را رسیدن به حیات طیبه تلقی می کنند و نمی خواهند مسئولیت خود را بپذیرند که در همه مذاهب ‌و ادیان این عالمان دین هستند که وظیفه تبیین کلام خداوند عز وجل‌ّ را دارند و ایجاد زمینه برای گرایش به دین و باور و ایمان در درجه اول به عهده آن هاست و اگر کسی بابت این کوتاهی و وضعیت موجود باید ملامت شود، این متولی دین است و نه غیر.

از سویی باید گفت که متولی تعلیم وتربیت خواه حوزه های دینی و خواه بخش رسمی آموزش به طور اعم و خواه مؤسسات فرهنگی و تبلیغی مانند صدا و سیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم نمی توانند به آرمان ایجاد حیات طیبه نایل شوند و حداکثر کاری که از عهده آن ها برمی آید، تلاش برای بارور کردن ایمان و عمل صالح در جوانان است و این تکلیفی ما لایطاق است که بر دوش آموزش و پرورش به تنهایی گذاشته شده است.

انتظار دیگری که جامعه و به ویژه روشنفکران و ‌نخبگان از آموزش و پرورش دارند، حل مشکلات فرهنگی است، اعم از ترافیک، پیشگیری از بزهکاری، احترام به قوانین ومقررات کشور، رعایت انصاف، دروغ نگفتن، پرداخت داوطلبانه مالیات بر درآمد، احترام به یکدیگر، رعایت محیط زیست و حیوانات، عدم سوء استفاده از موقعیت شغلی برای انتصاب بستگان، عدم تبانی برای اختلاس و حتی گروه های سیاسی داخل و خارج کشور نداشتن فرهنگ سیاسی و همه نابهنجاری های اجتماعی را متوجه آموزش وپرورش می دانند. چرا این نخبگان از خود نمی پرسند جای فرهنگ در جامعه ای که تورم اقتصادی فزاینده ای دارد و اولویت مردم معیشت آنها است، در کجا قرار دارد؟ در جایی که اولویت با خوراک، مسکن، پوشاک و خودرو و هر آن چه که برای بقای مردم لازم است، فرهنگ چه جایگاهی دارد؟ حل مشکلات فرهنگی پس از توزیع عادلانه منابع جای می گیرد.

اگر نهادی باید مورد مؤاخذه قرار گیرد، این بانک ها و در رأس آن ها بانک مرکزی و وزارت اقتصاد و سازمان بورس و قوه قضاییه است. بانک هایی که بنگاه داری می کنند و با این وجود همیشه ناترازی دارند و شرکت هایی که ارز دولتی می گیرند و به جای حل مشکلات مردم به تورم دامن می زنند، و روز به روز نه تنها ریشه فرهنگ مردم را می خشکانند بلکه دین را از درب دیگر بیرون می رانند و به کفر دامن می زنند. دوستان روشنفکر! پیش نیاز فرهنگ، آموزش و پرورش نیست، دسترسی به نیازهای اولیه و سطح پایین هرم مازلو است.

اگر می خواهیم چند هزار مسئله تعلیم و تربیت را حل کنیم ضرورت دارد ابتدا آرمان و مأموریت آموزش و پرورش را بازنگری کرده و بر پایه واقعیت های کشور طرحی نو دراندازیم.

*ریاض غیرتمند؛ کارشناس آموزش و پروش

انتشار مطالب در باشگاه نخبگان ایرنا به منظور تبادل آرا و نظرات گوناگون جامعه است و الزاما به معنای تأیید کامل محتوای آن نیست. ایرنا آمادگی انتشار نقد و بررسی دیدگاه‌های منتشر شده را دارد.