تهران- ایرنا- مترجم کتاب «عصر تاریکی» با اشاره به اینکه جرقه انقلاب در آفریقای مرکزی با یونیفرم‌های مدارس خورد، توضیح داد: امپراتور مردم را  مجبور کرد در حالی که نان، آب و برق نداشتند، برای کودکان خود یونیفرمی را که توسط مجموعه امپراتوری دوخته شده بود، بخرند، در نتیجه این اقدام مردم به خیابان می‌ریزند و سیاست‌مداران به حاشیه رانده شده، فعال می‌شوند.

به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، کتاب «عصر تاریکی» به بررسی دوران دیکتاتوری ژان ‌بدل بوکاسا، رئیس جمهور خودکامه و بعدها امپراتور خودخوانده جمهوری/امپراتوری آفریقای مرکزی می‌پردازد. بعد از انقلابی که با جرقه اجباری شدن خرید لباس‌های متحدالشکل (یونیفرم) برای مدارس شروع شد. مردم کم‌کم متوجه شرایط سخت می‌شوند، زیرا در حالی که نمی‌توانند گوشت و میوه تهیه کنند، امپراتور برایشان تصمیم می‌گرفت که باید لباس مدرسه‌ای را که شرکت امپراتوری دوخته بود، بخرند.

در ادامه خبرنگار کتاب ایرنا درباره کتاب «عصر تاریکی» و تاثیرگذاری و مقبولیت آن در این روزها با حمید هاشمی‌کهندانی مترجم کتاب گفت‌وگو می‌کند. پیش از برگزاری نشست، قرار بود جاوید قربان‌اوغلی سفیر پیشین ایران در آفریقای جنوبی هم در این گفت‌وگو شرکت کند، اما در روز برگزاری نشست قربان‌اوغلی به ایرنا آمد و اعلام کرد ترجیح می‌دهد فقط شنونده باشد.

حمید هاشمی‌کهندانی مترجم کتاب «عصر تاریکی»

در ادامه متن مصاحبه را می‌خوانید:

هم‌زمانی انقلاب، در ایران و افریقای مرکزی

بوکاسا، میان اکثریت مردم ایران، یک فرد ناشناخته است چطور این کتاب را پیدا کردید و فکر می‌کنید که چقدر مخاطب داشته باشد؟

این نقطه از جهان را که مملکت ما است، بدون توجه به مناطق دیگر، نمی‌توان به درستی شناخت؛ زیرا ایران یک کشور مثل همه کشورهای دنیا است و تاریخش همین‌طور به لحاظ زمانی و مکانی با دیگر کشورها در ارتباط است. نظرم این است که شناخت چهره‌های مختلف سیاسی مثل ژان ‌بدل بوکاسا رئیس جمهور خودکامه و بعد امپراتور آفریقای مرکزی برای ایران مهم است. به این دلیل که اتفاقات مهم سیاسی این منطقه هم‌زمان بود با اتفاقات مهمی که ۴ یا ۵ دهه پیش در ایران افتاد.

انقلاب در هیچ کشوری یک شبه اتفاق نمی‌افتد، ممکن نیست کشوری تا روز گذشته استعمار را قبول و روز بعد ناگهان انقلاب کند

درست است که شاید از نسل دهه ۷۰ کسی اسمی از بوکاسا نشنیده باشد، اما وقتی با هر کدام از اهل مطالعه یا علاقه‌مند به اخبار جهان صحبت می‌کنم، متوجه می‌شوم که این اسم را شنیدند و او را می‌شناسند. حتی درباره این دیکتاتور مسائل تکان‌دهنده‌ای در ایران شنیده شده بود و مردم آن‌ها را مطرح می‌کردند؛ چه در ارتباط با استعمار افریقای مرکزی توسط فرانسه یعنی کسانی که به اروپا، تاریخ استعمار، فرانسه، جنگ جهانی دوم، بسیاست پسااستعماری یا تلاش‌های دولت فرانسه برای اعطای استقلال به کشورهایی که در گذشته دچار استعمار بودند، توجه داشتند چه کسانی که به آفریقا، تاریخ نفت، تاریخ اسلام و تاریخ سیاسی بعد از انقلاب‌های ضداستعماری در کشورهایی که هر کدام حسب مورد طولانی یا کوتاه مدت دچار نظام استعماری بودند، علاقه داشتند، با این دیکتاتور آشنا هستند.

این کتاب، یکی از مجموعه کتاب‌ها به زبان انگلیسی است که بر کشورهای مختلف از منظرهای متفاوت پرداخته است، در این کتاب‌ها اشخاصی مورد بررسی قرار می‌گیرند که امپراتور یا شاه یک کشور هستند و در واقع بخشی از تاریخ سیاسی آن مملکت را می‌سازند.

یکی از نکاتی که در مورد کتاب «عصر تاریکی» می‌تواند مورد توجه قرار بگیرد؛ شباهت حیرت‌آور مبارزه‌های ضداستعماری در کشورهایی است که در داخل کشور بدون متن، بدون روشنفکر، بدون جریان سیاسی، بدون رهبران الهام‌بخش هستند. انقلاب در هیچ کشوری یک شبه اتفاق نمی‌افتد، ممکن نیست کشوری تا روز گذشته استعمار را قبول و روز بعد ناگهان انقلاب کند. همین روند را برای کتاب‌های دیگری با این موضوع برای کشورهایی مانند لیبی، رواندا و کنیا ترجمه کردم.

این مجموعه، حلقه‌های مفقوده‌ مطالعات سیاسی است

بعد از جنگ جهانی دوم اتفاق‌هایی افتاد که مخاطبان حوزه سیاست خارجی از آن با خبر هستند، کابینه دوم شارل دوگل (افسر ارتش فرانسه) جریان رها کردن کشورهایی را که منابعشان را در طولانی مدت غارت کردند، مردم، روشنفکران و افراد تحصیل کرده‌ای که در آن کشورها در شرایط سخت قرار داشتند، در دستور کار خود قرار دادند. اینجا این پرسش مطرح می‌شود که وقتی یک کشور از وضعیت استعمار بیرون می‌آید، مشکلات و مصیبت‌هایی که دارد آیا محصول تنبلی نهادها و روشنفکرهاست یا نه مثل همیشه مشکل بر گردن استعمار می‌افتد؟

در سال‌هایی که سیاستمدار راست‌گرای فرانسوی بدون اجازه رئیس مملکت وارد افریقای مرکزی می‌شد، شمار حیات وحش به ۵۰ درصد تقلیل پیدا کرد

من این شخصیت(بوکاسا)، این کتاب و این کشور را مجموعه مختصر و در واقع بخشی از جریان تاریخ سیاسی ملل جهان می‌دانم و طرح مسئله به این ترتیب که چرا اسم این کشور کمتر شنیده شده است؟ درست نیست و شرایط معکوسی در جریان است. این مجموعه، حلقه‌های مفقوده و پژوهش مطالعاتی افرادی است که بخواهند تاریخ سیاسی جهان را مطالعه کنند.

آفریقای مرکزی یکی از مهم‌ترین حوزه‌های طبیعی آفریقا بوده است. به اذعان رهبر این کشور، در سال‌هایی که والری ژیسکار دستن (سیاستمدار راست‌گرای فرانسوی) بدون اجازۀ رئیس مملکت وارد کشور می‌شد، حتی فرودگاه محدود و مختصری برای هواپیمای شخصی‌اش ساخته بود و به افریقای مرکزی می‌رفت، شمار حیات وحش ۵۰ درصد تقلیل پیدا کرد.

در واقع این کتاب، حلقه مفقوده مطالعات کاملا پیوسته زمانی، مکانی و تاریخ سیاسی ملل خواهدبود و همان‌قدر که فرانسه مربوطه ما مربوط است، همان قدر که لیبی به ما مربوط است، سودان با ما پیوند دارد و جای آن در بررسی‌های سیاسی خالی بود؛ باید افریقای مرکزی مورد توجه قرار بگیرد.

حمید هاشمی‌کهندانی مترجم کتاب «عصر تاریکی»

کشور و تاریخ ما مانند دیگر کشورها است

درباره کدام افراد قدرتمند کتاب ترجمه کردید؟

من کتابی در مورد آدولف هیتلر در نشر میلکان، کتابی در مورد هیتلر در نشر کوله‌پشتی، کتابی در مورد ژوزف استالین در نشر وزن دنیا، و کتابی در مورد روزا لوکزامبورگ ترجمه کردم و منتشر شد. اما وقتی این افراد پیشنهاد می‌شد همیشه مسئله ما بود که مگر در مورد آن‌ها کم نوشته شده است؟ باید این مسئله را مورد بررسی قرار دهیم که کشور ما چه پیوند سیاسی، اقتصادی و سرزمینی(جغرافیایی) با سرزمین‌های دیگر دارد؟

وقتی کتاب با کیفیت بالا منتشر می‌شود، قیمت بالایی مانند ۹۰۰ هزار تومان دارد

شاید فرصت خوبی باشد برای انتقاد کردن از نشرهای دیگر در این زمینه، به خاطر اینکه نباید قضیه را به نظر من به صنف و بازار منحصر کرد. من ۴۰ سال سن دارم و ۱۶ سال در دانشگاه بهشتی تحصیل کردم، اهل مطالعه در محافل روشنفکری، در کافه‌ها و جمع‌هایشان تصور عجیبی دارند که انگار ایران خاص و متمایز از دیگر کشوها است. در حالی که کشور و تاریخ ما مانند دیگر کشورها است. مسائلی مانند حمله آمریکا به عراق، به اهمیت جنگ جهانی دوم، به اهمیت درگیری‌های شرقِ دور، همه روی کشور ما تاثیر می‌گذارد.

اگر کتابی در مورد آلمان امروز یا ۷۰۰ سال پیش فرانسه منتشر شود، این کشورها اسم‌های بزرگی شدند اما واقعیت این است که همه کشورها اهمیت دارند. برای مثال جیبوتی کشور بسیار مهمی است. اگر کتابی در مورد کشوری باشد که رسانه و تبلیغات برایش درست کردند، افراد با اشتیاق کتاب را تهیه می‌کنند، هر نشری این کتاب‌ها را قبول می‌کند. در حالی که ممکن است زبان کشوری را که کتاب «عصر تاریکی» درباره آن نوشته شده است، ندانند.

به نظرم نشرها، مترجم‌ها، ویراستارها و دبیرها در این مساله مسئول هستند. بهترین فروشگاه مرکز پایتختِ میلیونی کشور چند کتاب خوب و چه تعداد مخاطب دارند؟ این در حالی است که وقتی کتاب با کیفیتی منتشر می‌شود، قیمت بالایی مانند ۹۰۰ هزار تومان دارد.

مخاطب نوع استفاده از کتاب را مشخص می‌کند

به نظر شما چنین کتابی مربوط به سیاست کشوری که فاصله جغرافیایی و فرهنگی گسترده‌ای با ایران دارد، تا چه اندازه مورد توجه قرار می‌گیرد؟

اینکه این کتاب در جامعه ما خوانده می‌شود یا نه بخشی مربوط به عادت جامعه مطالعاتی ماست که آیا حاضر است کتابی درباره یک چهره را که شهرت جهانی نداشته باشد، بخواند؟ فکر می‌کنم این کتاب مجموعه مستنداتی دارد، فردی که کتاب را مطالعه می‌کند مشخص می‌کند که می‌خواهد چه استفاده‌ای از آن بکند.

می‌دانیم که حواصیل پرنده است، همچنین باید بدانیم که سُواحیلی نام یک زبان افریقایی است

برای مثال وقتی به آثار قلمی روشنفکران مطرح کشورهایی که بتوانند الگو باشند نگاه می‌کنیم، انسان از تعداد منابع و از تعداد اتفاقاتی که روایت می‌کنند، حیرت‌زده می‌شود، اما در مقاله‌های دانشگاهی ایران، این محتوا خُرد و حقیر است، به خاطر اینکه نمی‌خوانند.

در این کتاب تعدادی مستندات مهم ارائه شده است، بله موضوع روایت است و بالاخره هر روایتی نویسنده‌ای دارد ولی دانش اندک است، حتی استادهایی که آن دوره را زندگی کردند (با فاصله کمی بعد از انقلاب ایران اتفاق افتاده است) عمدتا اطلاعات محدودی در این زمینه دارند و حتی مثلا با شخصیت‌های دیگر تاریخی اشتباه می‌گیرند.

موضوع کمبود اطلاعات تا جایی است که نام زبان افریقایی را با نام یک پرنده اشتباه می‌گیرند و این اشتباه تکرار می‌شود. می‌دانیم که حواصیل پرنده است، همچنین باید بدانیم که سواحیلی نام یک زبان افریقایی است، اما متاسفانه برخی رسانه‌ها نام این زبان را با نام پرنده اشتباه می‌گیرند و تلاشی برای اصلاح خود نمی‌کنند.

کتاب «عصر تاریکی» نوشته یک انسان اهل آفریقای مرکزی نیست

این کتاب توسط یک نویسنده انگلستانی نوشته شده است، چطور این اطلاعات را از کشور دیکتاتوری جمع کرده است؟

نویسنده این کتاب اهل انگلستان است و اهل آفریقای مرکزی نیست، اتفاقا خیلی مشتاق بودیم اگر کسی در مورد هر کشوری کتابی منتشر می‌کند، اهل همان کشور باشد.

اگر به این مساله نگاه انتقادی بکنیم، می‌بینیم کسی که اهل کشور انگلیستان است و استاد دانشگاه و حقوق‌بگیر است، ممکن است سوگیری داشته باشد و از آن گریزی نیست. فرض بفرمایید به عنوان افرادی که در ایران زندگی می‌کنیم اگر درباره دوران ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد یا حسن روحانی کتاب بنویسیم، حتما سوگیری خواهیم داشت اما به نسبت یک روس یا هندی نوشته متفاوتی خواهد بود، زیرا من هر روز در ایران بودم، من هر روز این تلویزیون را تماشا کردم، من هر روز اتفاقات را دنبال کردم، من هر روز خرید کردم، دانشگاه رفتم، سر کار رفتم و در ایران زندگی کردم.

موسولینی حدود ۱۰ تا ۱۲ شهرک که همه هم به غیر از دو مورد صنعتی بودند، ساخت

کتاب «عصر تاریکی» نوشته یک انسان اهل آفریقای مرکزی نیست. کتابی در مورد بنیتو موسولینی (دیکتاتور پیشین ایتالیا) با همین نشر کار کرده ایم که امیدواریم تا نوروز که چهار ماه به آن مانده، منتشر شود. عنوان کتاب «مرد سرنوشت» است. این کتاب به شکل حیرت آوری درباره چیزهایی حرف می‌زند که در جهان اندیشه ما در مورد موسولینی وجود ندارد. برای مثال اگر با هر کسی در مورد موسولینی صحبت کنید، با توجه به اینکه مدت زیادی از دوره او گذشته و نیم قرن از جنگ جهانی دوم می‌گذرد، شاید این موارد نادیده گرفته شود.

برای مثال شهرهایی که موسولینی ساخته بود، در این کتاب عنوان شده است؛ زیرا او ادعا می‌کرد حواشی پایتخت باتلاق‌های چند هزار ساله وجود دارد یعنی زمین‌هایی هستند که برای چند هزار سال باتلاق بودند و از آن‌ها استفاده نشده و بلا استفاده است و او آنجا را آباد خواهد کرد. او حدود ۱۰ تا ۱۲ شهرک که همه هم به غیر از دو مورد صنعتی بودند، ساخت. از جمله یکی از این‌ها هنوزم موسولینیه نام دارد، یکی از این‌ها به دلیل ماه چهارم سال میلادی آوریلیه نام نهاده شده است.

حمید هاشمی‌کهندانی مترجم کتاب «عصر تاریکی»

نادرشاه برای اولین بار ایران را دارای ناوگان دریایی کرد

وقتی در مورد موسولینی صحبت می‌کنیم فکر کنم از تعدادی اسناد مکرر که همه از آن خبر دارند و به معرض بررسی انتقادی هم گذاشته نمی‌شود، صحبت می‌کنیم. از همه این‌ها فاجعه‌تر چیزی است که آمریکا می‌خواهد زیرا ما فقط زبان انگلیسی را آموختیم ما هیچ روایت آلمانی و نازیستی درباره هیتلر نشنیدیم. ما هیچ قرائت ژاپنی از جنگ جهانی دوم نشنیدیم، نمی‌دانیم نظر ژاپنی‌ها چه بود؟ آیا ما واقعا خلیج مروارید را زدیم آیا ما واقعا استرالیا را زدیم؟ حتی خبرگزاری‌های بزرگ روسیه و چین هم به زبان انگلیسی می‌نویسند.

هیچ روایت آلمانی و نازیستی درباره هیتلر نشنیدیم. ما هیچ قرائت ژاپنی از جنگ دوم نشنیدیم

مترجم‌های ما زبان پرتغالی یاد نمی‌گیرند در نشر آبی پارسی یک کتابی در مورد دوره نادرشاه ترجمه می‌کنم، اما باید دید زمانی که نام نادرشاه مطرح می‌شود، ایرانی‌ها چه فکر می‌کنند؟ همه فکر می‌کنند که شاه تندخویی بود. ولی حرف بسیار مهمی که نویسنده آن کتاب دارد که ایرانی هم نیست، این است که می‌گوید که چطور نادر توانست انگلیسی‌ها و هلندی‌ها را که هلندی‌ها در سریلانکا و انگلیسی‌ها در هند بودند با پرتغالی‌ها به جنگ بیندازد تا گمبرون یا بندرعباس را در ایران از دست آن‌ها آزاد کند و در قالب فرمان‌هایی که به آن‌ها اعطا می‌کرد، به آن‌ها اجازه کار کردن در ایران و کسب سود داد، از آن‌ها کشتی می‌خرید در همان دوره یعنی نادر افشار ظرف ۱۰ تا ۱۲ سال برای اولین بار ایران را دارای ناوگان دریایی می‌کند.

من همان‌قدر شاکی هستم که چرا مترجمان این مساله را کار نمی‌کنند، چرا ناشران در این حوزه فعالیت نمی‌کنند، به همان اندازه نگرانم که چرا این مسائل در مدارس به کودکان آموزش داده نمی‌شود. تاسیس ناوگان دریایی و ایجاد نیروی دریایی برای مملکت مثل ما که بالا و پایین آن آب است، مسئله مهمی است و جزو جهان اندیشیده ما از نادر هم نخواهد بود، در حالی که آن نویسنده ایرانی نیست و عرقی به ایران ندارد اما پرسش‌های خوبی مطرح کرده است.

پاسخ درست به پرسش، بازکردن پرسش است

به نظر شما آیا برایان تیتلی واقعیت جامعه افریقای مرکزی را ارائه داده است؟

یک کتابخوان واقعی نمی‌تواند چیزی به اسم واقعیت بیرون از سلطه اندیشه را طلب کند، تمام این‌ها به غیر از نویسنده، از سوژگی مترجم هم رد می‌شود. اینکه ما به عنوان اخلاق حرفه‌ای مطالعه این مسئله را کنار بگذاریم که یک چیزی به اسم کتاب وجود دارد که جادویی دارد شما وقتی در تماس با آن قرار بگیرید مطلع می‌شوید. اخلاق حرفه‌ای اهالی مطالعه نباید به شکلی باشد که با خواندن کتابی از بی‌دانشی شفا پیدا کنند، پاسخ درست به پرسش، بازکردن پرسش است.

کتابی توسط فرد انگلستانی درباره افریقای جنوبی نوشته شده است، به نظرم ضروری است که درباره آن اطلاعات حاشیه‌ای جمع آوری کنیم تا از فکر نویسنده مطلع شویم و اگر کتاب را با سوگیری خاصی نوشته باشد، بتوانیم حقایق را از میان متون سوگیرانه پیدا کنیم.

حتماً داشتن اطلاعات لازم و ضروری است، اما به این ترتیب به دست نمی‌آید، شما هر متن تاریخی دیگری را که بردارید و نگاه کنید در مواردی تشدد آنقدر زیاد است که متنی که بسیاری آن را معتبر می‌دانند، توسط افراد دیگر به شکل‌های مختلف ارزیابی می‌شود. کتاب از یک افق ماورایی نمی‌آید بلکه همیشه از اندیشه نویسنده می‌آید هر کتابی را شما بردارید به هر حال موضوع و اندیشه یک شخص است.

به نظرم بهتر است اینطور ارزیابی کنید که مخاطب این کتاب می‌تواند با خود بگوید: «کتاب «عصر تاریکی» نوشته برایان تیتلی را خواندم» زیرا ممکن است همین نویسنده در کتاب دیگر، اندیشه دیگری داشته باشد.

کتاب «عصر تاریکی» با انقلاب پسااستعماری شروع می‌شود

این کتاب انقلاب ضد دیکتاتوری را از کجا شروع کرده و به کجا رسیده است؟

نویسنده، کتاب را در واقع با انقلاب پسااستعماری شروع کرده و نویسنده مشتاق است که اسم این دوره را انقلاب پسااستعماری بگذارد. به لحاظ تاریخی با فاصله خیلی کمی از انقلاب ایران یعنی سال ۱۹۷۹و ۱۹۸۰ بساط نظام پادشاهی برچیده شد و مشخص شد که چه جنایت‌هایی کرده و چه زندان‌های مخوفی داشته است. بعد دادگاه‌هایش برگزار شد. می‌خواهم به عنوان نکته مثبت و جالبی در سبک بیان نویسنده به یک مساله اشاره کنم این که هیچ وقت احساس نکردم که نویسنده طرفدار یا مخالف امپراتور است.

هیچ وقت احساس نکردم که نویسنده طرفدار یا مخالف امپراتور است

این امپراتور به آدمخواری معروف است و در مورد او این مسئله را که به آدمخواری متهم شده است، قبل از دادگاه در مطبوعات جهان و در دوران دادگاه مطرح می‌کنند، اما نویسنده بدون اینکه بگوید که من فکر می‌کنم که این اتفاق افتاده یا نه، برای مثال شواهد دو نفر را مطرح کرده است. البته نویسنده در ادامه تناقض‌های صحبت‌های آن‌ها و عذرخواهی شخص را هم ثبت کرده است. اگر روزی افرادی به مطالعات تاریخی علاقه‌مند شدند و کتاب را خواندند باید با دید انتقادی کتاب را بخوانند.

این سیری از مطالعات تاریخی متمرکز بر چهره‌ها و کشورها است. انسان‌های متعددی هستند که وقتی از آن‌ها نام برده می‌شود، کسی آن‌ها را نمی‌شناسد و حلقه مفقوده مطالعات سیاسی اند. معاصر بودن آن‌ها یکی از مسائل است. افریقای مرکزی در دل بخش فرانسوی افریقا است و در دل کنگو و گابون و با کمی فاصله از دریاچه چاد قرار گرفته است. نویسنده در افریقای مرکزی حضور نداشته و بر اساس اسناد دادگاه‌ها کتاب را نوشته است.

این امپراتور را با اینکه حتی به آدمخواری محکوم است، نکشتند. او را تبعید کردند. بوکاسا در دوران تبعید برنامه‌های حقوقی راه انداخت تا بتواند قلعه‌ای را که در فرانسه خریده بود یا هواپیمایی که با پول مردم خریده بود باز گرداند. اما بازرگانان و وکلا با او مخالفت کردند و مانع این انتقال شدند. در جریان این دادگاه‌ها و فعالیت‌های حقوقی در جهان اهمیت پیدا کرد.

مردم فرانسه از فاجعه‌هایی که در افریقای مرکزی می‌افتد بی‌اطلاع بودند. بانک‌های فرانسه و دلال‌های ملک و رییس جمهور و رسانه به قوت امروز نبود و در طول دعواهای دادگاهی برای بازپس گیری اموال و مخالفت با رئیس جمهور جدید بود که جهان نام او را شنید.

حمید هاشمی‌کهندانی مترجم کتاب «عصر تاریکی»

دیکتاتوری نباید به آدمخواری محیرالعقول محدود شود

بوکاسا در دوران دیکتاتوری چه کار کرده که او را دیکتاتور می‌خوانند؟

مساله آدم‌خواری این بود، زمانی که خانه او را تسخیر کردند، شخصی ادعا می‌کرد در یخچالی که خوراکی‌های خانواده پرجمعیت او نگهداری می‌شد، چیزی شبیه اندام انسان پیدا کرده است. اما در طول دادگاه مشخص شد که این مساله درست نبوده و گفتند بهتر است برای شفاف شدن ابعاد اقدامات او، این دیکتاتور را به آدمخوار تبدیل نکنند.

انتقاد کردن از بوکاسا به عنوان آدمخوار، جنایت‌های او را به محاق می‌برد

بوکاسا یک سرباز بود و در جنگ ویتنام، فرانسوی‌ها او را برای جنایت فرستاده بودند و آنجا همسری هم اختیار کرد. هرچه بوکاسا یاد گرفته بود از آموزش‌های ارتش نظامی استعماری فرانسه در ویتنام بود. در مسیر سیاسی تبدیل شدن دیکتاتور به اژدهای افسانه‌ای که انسان می‌خورد، نباید از مسیر معقول نقد سیاست او با ابزارهای اقتصادی که حکم عقل سلیم است فاصله بگیریم.

انسانی که در افریقای مرکزی زندگی می‌کرد، حق آزادی بیان، حیات، عبور و مرور، آموزش به زبان مادری و دیگر حقوق را نداشت. انتقاد کردن از بوکاسا به عنوان آدمخوار، جنایت‌های او را به محاق می‌برد. اینکه چه تعداد زندانی سیاسی دارد، چه تعداد از آدم‌ها در زمان او بخار می‌شوند و با اینکه زندگی و خانواده دارند، هیچ اثری از آنها باقی نمی‌ماند، نباید کم اهمیت شود.

برای مثال، شخصیت داکو یکی از مخالفان است که بعد از انقلاب رئیس دولت می‌شود و بعد از کودتا به زندان می‌رود و ثبات سیاسی زندگی مردم و آینده مردم از بین می‌رود. باید به این انسان‌ها به عنوان بشر نگاه کرد و مساله به آدمخواری محیرالعقول محدود نشود. خوردن یک آدم توسط انسانی دیگر مساله ای محدود است، اما حکومت وحشیانه و خود بزرگ‌بینی و پرهیز از ارتباط رسانه‌ها بادیگر کشورها جنایت بزرگتری است.

فرانسوی‌ها به سه نفر برای کودتا کمک کردند

چطور این دیکتاتور را سرنگون کردند، آیا این اقدام با کمک خارجی‌ها انجام شد؟

امکان ندارد اتفاق سیاسی در کشوری بیفتد و موافقان و مخالفانی در دیگر کشورها نداشته باشد. با هر دو عنصر انقلاب اتفاق افتاد.

چه مسائلی موجب شد که این دیکتاتور سرنگون شود؟

جرقه این انقلاب در افریقای مرکزی بر سر یونیفرم‌های مدارس خورد. بوکاسا مردم را مجبور می‌کند هر کسی که بخواهد به مدرسه برود یونیفرم مدرسه بخرد و آن هم چیزی که شخص امپراتور تولید می‌کند. می‌توان نام این امپراتور را «امپراتور خیاط» گذاشت، زیرا لباس‌های یک شکل مدرسه را تولید کرد و می‌گوید که باید تهیه کنند. در حالی که مردم پول تهیه نان، آب و برق ندارند.

مردم مرحله به مرحله متوجه می‌شوند که نمی‌شود و پولشان نمی‌رسد و نمی‌توانند گوشت و میوه تازه بخرند. مردم به شکل ناهماهنگ به خیابان می‌روند و سیاسی‌های به حاشیه رانده شده فعال می‌شوند. همچنین فرانسوی‌ها با اشاره به اینکه در کشورهای اطراف ایجاد صلح می‌کنند وارد مرحله مخالفت با بوکاسا می‌شوند.

فرانسوی‌ها خودشان او را در منطقه گذاشتند، شرایط آنقدر بد بود که خودشان او را برداشتند؟

بعد از اینکه انقلاب پسااستعماری به او کمک می‌کنند تا کودتا کند. در زمانی که او زمام قدرت را در دست دارد، فرانسوی‌ها به سه نفر دیگر کمک می‌کنند تا کودتا کنند یکی از آن‌ها داکو است که به زندان می‌افتد. زمانی که موفق می‌شود کودتاها را سرکوب کند، بارها شکایت مکاتبه و سفر به فرانسه دارد و او را در فرانسه سر می‌دوانند.

کتاب «مجمع‌الجزایر گولاگ» هم به همین شکل بود، وجه اشتراک دیکتاتورها چه مسائلی است؟

در واقع چیزی به عنوان علوم سیاسی در جهان وجود دارد که مبتنی بر یک فرض است که اتفاق‌ها با تفاوت جغرافیایی و عنوانی کار می‌کند. در هر کشوری وقتی از بیرون نگاه می‌کنیم همین شکل است. برای مثال در فرانسه سیستمی وجود دارد، افراد در فروشگاه‌ها اگر پول نداشته باشند، می‌توانند سندهایی با عنوان «پول مجانی» را امضا کنند. اقتصاد کشور با این سندها می‌گردد، در حالی که افراد اگر پول داشتند از ابتدا این اسناد را امضا نمی‌کردند. ما اطلاعات محدودی از فرانسه داریم به همین دلیل شاید درباره این مسائل اطلاعات نداشته باشیم.