به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، بهروز جلالی شاعر و منتقد ادبی است که گروهی از اهالی ادبیات او را شاعری با مختصات زبانی موسوم به شعر دهه ۷۰ میشناسند، تصدی معاونت اداری و مالی بنیاد شعر و ادبیات داستانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بعدها معاونت فرهنگی همان بنیاد، مدیریت دفتر گسترش شعر و ادبیات داستانی، دبیری اجرایی جایزه ادبی جلال آل احمد و جشنواره شعر فجر، همچنین تاثیرگذاری در طرح ساماندهی انجمنهای ادبی کشور از جمله سوابق این شاعر است.
جلالی بعد از استعفا از مدیریت دفتر گسترش شعر و ادبیات داستانی در شهریور ۱۴۰۰ به جایی رفت که پیش از ورود به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در آن جا مشغول به کار بود، یعنی روابط عمومی وزارت نفت. اینبار نه در نقش یک خبرنگار و دبیر رسانه، بلکه بهعنوان پیشنهاد دهنده یک طرح جدید.
مروری بر شکلگیری طرح «تبیین دستاوردهای صنعت نفت» و چند موضوع دیگر در عرصه ادبیات، بهانه گفتوگوی ما با جلالی است که در ادامه میخوانید.
ادبیات و نفت!؟ چه شد از کار در حوزه شعر و ادبیات رسیدید به طرح موسوم به «تبیین دستاوردهای صنعت نفت»؟
ابتدا لازم است به این نکته اشاره کنم، من یک دوره فعالیت جدی و دوستداشتنی در بنیاد شعر و ادبیات داستانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی داشتم.
کار کردن در کنار انسانهای اخلاقمداری چون سیدعباس صالحی و محسن جوادی برای هر کسی یک موهبت محسوب میشود. مدیرانی که پیوسته باور داشتند، ایران فقط تهران نیست. همین نگاه منجر به شناسایی و ساماندهی بیش از هزار و ۸۰۰ انجمن ادبی در جای جای ایران شد. شهرها و روستاهای دورافتادهای که جوانان و میانسالان در آنجا با تمام توان و انرژی و بدون کوچکترین حمایت ساختاری، سالها چراغ ادبیات را روشن نگه داشته بودند.
مسئله را اینگونه نمیبینم که به تنهایی نهالی کاشته باشم
اگر چه دلیل این گفتوگو بررسی موضوع دعوت از نویسندگان برای نگارش رمان، داستان و تکنگاری در مورد فعالیت کارکنان صنعت نفت است، اما شما چنان با حرارتی از دوران بنیاد شعر و ادبیات داستانی شروع کردید که من ناچارم به رد پای علاقمندی و فعالیتهای ادبی شما در نشاندن این نهال داستانی در صنعت نفت هم بپردازم.
ماجرا را پلیسی نکنید! وقتی میگویید رد پا، آدم میترسد(خنده) راستاش قضیه خیلی پیچیده نبود. من در فاصله زمانی شهریور تا مهر ۱۴۰۰ متوجه شدم ادامه کار در حوزه ادبیات ارشاد مهیا نیست. استعفا دادم، موافقت شد و خلاص! خُب طبیعی بود بعد از آن باید کار میکردم و زندگی را میچرخاندم.
بنابراین من هرگز مسئله را اینگونه نمیبینم که به تنهایی نهالی کاشته باشم. اصل این ایده را علی فروزنده مدیرکل وقت روابط عمومی وزارت نفت و ابوالحسن درویشی معاون ایشان در انتشارات پایهگذاری کردند و بعد لطف و حمایت دوستان نویسنده از یک کار ملی بود که پذیرفتند وارد این پروژه شوند.
یک روز برای تحویل دادن کتاب آقای درویشی به وزارت نفت رفتم. کتاب را تازه نوشته بود، داده بود من بخوانم و نظر بدهم. بعد از صحبت کوتاه درباره کتاباش، پرسید خُب حالا که بیکار شدهای حاضر به همکاری دوباره با روابطعمومی نفت هستی!؟
گفتم: بله. چه کاری؟
گفت: فقط به صورت حقالتحریر. نمیتوانیم قرارداد اشتغال ثابت ببندیم. روند اداری پیچیدهای دارد و مستلزم مجوز و... است.
گفتم: چه کاری از من بر میآید؟
گفت: روایتنویسی از مناطق عملیاتی نفت و محیط زندگی و کار کارکنان اقماری و ....
چند سفر کاری رفتم و نوشتم. چند نفر از نویسندگان جوان را هم معرفی کردم. آنها هم همین کار را کردند و حقالتحریر گرفتند.
چون الزامی به حضور ثابت در اداره نداشتم، بعضی روزها که میرفتم، گاهی فرصتی دست میداد با آقای درویشی- دوست، همکار و رئیس سابقام در روابط عمومی وزارت نفت و منجی روزهای بیکاریام- در مورد ادبیات و شعر با هم صحبت میکردیم. در جریان یکی از این نشستهای دوستانه با درویشی بدون مقدمه گفتم: اگر علاوه بر نویسندگان جوان، بشود نویسندگان سرشناس را هم دعوت به روایتنویسی کنیم، نفت این آمادگی را دارد؟
گفت: مثلا کدام نویسندگان!؟
به رغم آشنایی با روحیات اغلب نویسندگان- که میدانستم، هرگز حاضر به انجام کار سفارشی نیستند- گفتم: من با هر کس که شما فکرش را بکنید حاضرم صحبت کنم برای آنکه دعوتش کنم، اما اینکه بپذیرد یا نه، نمیدانم. به قول حافظ: «به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل/ که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم»
درویشی گفت: باید با آقای فروزنده، صحبت کنم و نظر او را هم بگیرم.
«چرا تکروایت؟» در صحبتهای هر دو طرف وجه مشترک بود
از سوی دیگر من هم احتمال پذیرفتن موضوع از سوی کسانی چون: احمد دهقان، محمدرضا بایرامی، رضا امیرخانی، مصطفی مستور و... را بسیار پایین میدیدم. با درویشی قرار گذاشتیم بهجای دل-دل کردن، او با فروزنده و من با برخی نویسندگان صحبت اولیه و بعد نتیجه را به هم منتقل کنیم.
احمد دهقان آمد، برادرانه پای کار ایستاد و به کمک دیگر نویسندگان کاری کردند کارستان
اولین تماس من با رضا امیرخانی بود. گفت: یک سفر میآیم و یک روایت(مثلا پنجهزار کلمهای) میدهم. فقط یک سفر و فقط یک روایت. تماس دوم اما شد بنیان و نهال این طرح. احمد دهقان را تقریباًهمه اهالی ادبیات به سختگیری و سختپذیری میشناسند. پاسخ دهقان این بود: «من خیلی درگیر کارهای عقبافتادهی خودم هستم و نمیتوانم سفر بروم حتی یک سفر و یک روایت.»اما برای وزارت نفت بهعنوان متولی سرمایه ملی، حالا که با دوستان نویسنده صحبت میکنید چرا تکروایت؟! دعوت کنید که رمان بنویسند و مستندنگاری. از ذوق پاسخ اول و امید به نرم شدن دل دومی با این کار، به نفر سوم زنگ نزدم. فردا که درویشی را دیدم گفت: آقای فروزنده گفته: اگر نویسندگانی مانند بایرامی و دهقان و یا در این سطح پای این کار بیایند، چرا تکروایت؟! درنگ نکنیم، طرح اولیه را ببریم و موافقت وزیر و شورای معاونان نفت را برای نوشتن رمان و داستان و مستندنگاری بگیریم. اصلا شاید سبب خیر شد این طرح و مسیری برای ورود نویسندگان برجسته به صنعت نفت باز شد.
«چرا تکروایت؟» در صحبتهای هر دو طرف وجه مشترک بود. طرح اولیه را به کمک درویشی نوشتیم. با علی فروزنده چکشکاری کردیم. فروزنده پس از دریافت موافقت وزیر، کارگروهی تشکیل داد. از ۷ نویسنده سرشناس برای عضویت در کارگروه «طرح تبیین دستاوردهای صنعت نفت» دعوت کرد. من و درویشی را هم در آن کارگروه قرار داد.
حسین فتاحی، مرتضی سرهنگی، احمد دهقان، محمدرضا بایرامی، رضا امیرخانی، گلعلی بابایی و ابراهیم زاهدی مطلق آمدند، دوستانه و مشفقانه در جلسات کارگروه نشستند، طرح اولیه را بسط دادند، آییننامهای برای اجرای طرح نوشتند، به مناطق عملیاتی نفت سفر کردند، سوژهیابی کردند، نویسنده پیشنهاد دادند، بعد با خیلی از نویسندگان مذاکره کرد، برخی پذیرفتند و برخی نه.
در میان اعضای کارگروه، حریف رضا امیرخانی نشدیم. پای حرفاش ایستاد. فقط یک سفر آمد و فقط یک جلسه رسمی کارگروه شرکت کرد. روایتی هم ننوشت، چون از تکروایت رسیده بودیم به رمان( و لابد با خودش گفت: خودشان نظرشان را عوض کردند. اگر تکروایت میخواستند، مینوشتم.) البته از حق نباید گذشت، هر گاه از او مشورتی خواستیم دریغ نکرد. خُب تلخی نماندن تماساولی به نرمشدن دل دومی و همراهی و همدلی برادرانهاش تحمل کردیم. احمد دهقان آمد، برادرانه پای کار ایستاد و به کمک دیگر نویسندگان کاری کردند کارستان.
به ۳۰ الی ۳۵ موضوع و سوژه برای نگارش رسیدیم
حالا قبول کردید که قضیه خیلی هم جدی بود و باید دنبال رد پایی میبودیم!؟ ابتدای پاسختان گفتید ماجرا را پلیسی نکنید! (خنده) بعد از تشکیل کارگروه و آغاز سفرهای تحقیقاتی به مناطق عملیاتی نفت چه اتفاقی افتاد؟
اینبار میخواهم کوتاه پاسخ دهم.
با همراهی نویسندگان دهها سفر به مناطق عملیاتی رفتیم که اعضای کارگروه در این سفرها به فراخور هر منطقه و به تناوب حضور داشتند
سوژهها انتخاب و با نویسندگان مذاکره شد و آنهایی که آمادگی داشتند شروع به نگارش کردند.
این اندازه کوتاه نه! بیشتر توضیح دهید!
با همراهی نویسندگان دهها سفر به مناطق عملیاتی رفتیم که اعضای کارگروه در این سفرها به فراخور هر منطقه و به تناوب حضور داشتند.
تقریبا به ۳۰ الی ۳۵ موضوع و سوژه برای نگارش رسیدیم. حدود ۲۰ سوژه خلاقه و مابقی پژوهشی.
در مورد سوژههایی که به نویسندگان سپرده شد بگویید. برای خود من هم تازگی دارد که در مجموعهای مثل نفت بتوان ۳۵ موضوع برای نوشتن رمان و متن روایی و خلاقه پیدا کرد.
باور بفرمایید اگر این حرکت ادامه پیدا کند در هر سال میتوان این تعداد سوژه برای نوشتن رمان و داستان از محیطهای کاری و مناطق عملیاتی نفت به نویسندگان پیشنهاد داد.
از سوژهها بگویید.
این سوژهها در مرحله نخست تبدیل به آثاری خواندنی شدهاند که انشاالله بهزودی و با تلاش همکاران سابق ما در صنعت نفت منتشر خواهند شد:
در هر سال میتوان حود ۳۵ سوژه برای نوشتن رمان و داستان از محیطهای کاری و مناطق عملیاتی نفت به نویسندگان پیشنهاد داد
- «شعلههای نامیرا»، روایتی مستند از نقش کارکنان صنعت نفت در پیروزی انقلاب اسلامی و نیز جنگ تحمیلی به قلم گلعلی بابایی
- «اینجا آتش با آب خاموش نمیشود»، مستندنگاری عملیات بسیار پیچیده مهار فوران چاههای نفت و گاز به قلم مصطفی رحیمی. چاههایی که در اثر حادثه دچار حریق شده بود یا چاههایی که با خرابکاری گروهکهای منافقین در ابتدای جنگ تحمیلی منفجر شده بود. یا حتی تلاش گروههای تخصصی مهار ایرانی که در عملیات اطفای حریق چاههای کویت صورت گرفته بود.
- «ایکاروس»، رمان محمدرضا بایرامی در مورد جزیره استراتژیک خارک
- «گناوه پسر ابراهیم»، رمانی به قلم ابراهیم زاهدی مطلق درباره زندگی و کار روی سکوهای نفت و گاز
- «دره خرسون»، رمان نوجوان به قلم زهرا حیدری در مورد مسجدسلیمان
- «تیارا»، رمانی تاریخی نوشته ملیحه ذوالفقاریان درباره روزهای کشف نفت در مسجدسلیمان
- «چشمههای آب سیاه»، رمانی تاریخی نوشته جواد افهمی با موضوع سالهای ملی شدن صنعت نفت ایران
واگذاری مسئولیت این طرح به شخص دیگری
برای آنکه گفتگویمان خستهکننده نشود اجازه دهید کمی از مرور فهرست کتابهای تولید شده در انتشارات روابط عمومی وزارت نفت زیر نظر کارگروه طرح تبیین فاصله بگیریم و باز برگردیم.
بله به نظر من هم پاسخ طولانی شد. اما چه میشود کرد. از قلم انداختن هر کدام از این کتابها به نوعی جفا به زحمات نویسندگان و همچنین صنعت نفت است.
در ابتدای پاسخ به پرسش قبلی گفتید:« انشاالله بهزودی و با تلاش همکاران سابق ما در صنعت نفت منتشر خواهند شد» همکاران سابقتان!؟ مگر همکاری شما در این پروژه با روابط عمومی وزارت نفت پایان یافته؟ اگر درست متوجه شدم، پس تکلیف این همه کتاب ناب چه میشود؟ آیا کارگروه و دیگر نویسندگان ادامه خواهند داد؟
حتما مدیرکل جدید آن قدر آشنایی با موضوع و درایت دارند که نخواهند چنین کار درخشان با نویسندگان بزرگ بیسرانجام بماند
بله، با تغییر دولت، تغییر وزیر و به تبع آن تغییرات مدیریتی که در ادارهکل روابط عمومی وزارت نفت ایجاد شد و جابجایی آقای فروزنده از این سمت، مدیرکل جدید هم تصمیم گرفتند مسئولیت این طرح را به شخص دیگری واگذار کنند.
یعنی نمیشد شما این پروژه را ادامه میدادید تا به سرانجام برسد؟ چرا تصمیم به جدا شدن گرفتید؟
عرض کردم که تصمیم من نبود. مدیرکل جدید آمده بود و حق داشت برای ادامه هر کاری در هر بخشی مدیری جدید منصوب کند. اما به نظرم در مجموع آسیب ویژهای به پروژه نخواهد رسید چون اولا اغلب کارها رو به اتمام بود. تنها سه یا چهار کتاب هنوز در مرحله نگارش نهایی بود. ثانیا این که حتما مدیرکل جدید آن قدر آشنایی با موضوع و درایت دارند که نخواهند چنین کار درخشان با نویسندگان بزرگ بیسرانجام بماند.
سرنوشت کارگروه چه شد؟
تا جایی که اطلاع دارم بعد از آغاز دور جدید، دیگر کارگروه قبلی وجود ندارد. اما خبر دارم از آقای دهقان خواسته شده که به عنوان ناظر ادبی تا پایان نگارش همه کتابها به نظارت خودشان ادامه دهند و به نویسندگان و نیز مسئول جدید انتشارات برای به سرانجام رساندن کار کمک کنند.
استعداد نویسندگی در محیط سخت عملیاتی
یعنی بعد از شما آقای دهقان مدیر پروژه طرح تبیین شد؟
نه. آقای دهقان همین نظارت را هم در عالم دوستی سر بنده منت گذاشتند و پذیرفتند. نمی توان انتظار داشت که او تمام کارهای تالیفی خودش را رها کند و وارد ساختار اداری شود. بدون اغراق میگویم ایشان ایثار غیرقابل انکاری به خرج دادند که همانند دوره قبل به عنوان ناظر ادبی ادامه میدهند. کارهای دیگر را مسئول جدید انتشارات پیگیری خواهند کرد انشاالله.
در روابط عمومی وزارت نفت به غیر از مسئول انتشارات، همکاران دیگری حضور دارند که جالب است بدانید علاوه بر پیگیری روند و مراحل آمادهسازی کتابها برای چاپ، خودشان در قامت مولف نیز عمل کردهاند. دقیقا نیروهای انتشارات هر کدامشان صاحب یک اثر تالیفی- پژوهشی در همین دوره هستند.
قابل ستایش است این روحیه در انتشارات روابط عمومی وزارت نفت که کارمندان شاغل، خود صاحب تالیف باشند. همچنین عملکرد کارگروه در بین کارکنان عملیاتی و بازنشستگان نفت که توانسته در کشف استعدادهای نویسندگی و خاطرهنگاری تا این حد موثر باشد.
بله قبلاً هم عرض کردم عملکرد کارگروه در یافتن سوژه و ایجاد انگیزه در کارکنان که آنها هم میتوانند خاطرات خود را به کتاب خواندنی تبدیل کنند، بسیار موثر بود. در برخی سفرها که به مناطق عملیاتی میرفتیم نویسندگان اعضای کارگروه برای کارکنان در ساعت استراحتشان کارگاه نویسندگی و خاطرهنویسی برگزار میکردند.
مایلم از آثار نویسندگان نفتی در دوره فعالیت کارگروه طرح تبیین دستاوردهای صنعت نفت هم بشنوم.
نویسندگان اعضای کارگروه برای کارکنان در ساعت استراحتشان کارگاه نویسندگی و خاطرهنویسی برگزار میکردند
این بخش گاه شیرینتر از معرفی و پیشنهاد سوژه به نویسندگان حرفهای بود برای ما و اعضای کارگروه.
- «پایانه بیپایان»، خاطرات روزنوشت مهندس داوود پورضیایی، از مدیران ارشد منطقه نفتی جزیره خارک در دوران جنگ تحمیلی است. متنی بسیار جذاب و پرکشش از روزهای پرالتهاب جنگ و ماجرای صادرات نفت زیر آتش و تهاجم دشمن بعثی.
- «بهرگانی که من یافتم»، خاطرات و روزنوشتهای علیرضا قانعی، مدیر منطقه و سکوی نفتی بهرگانسر. شما این کتاب را بخوانید باورتان نمیشود در یک محیط سخت عملیاتی این همه استعداد نویسندگی وجود داشته باشد.
کتابهایی که خارج از چارچوب کاری کارگروه بود
از آثاری که به نوعی درونسازمانی تالیف شد، هم بگویید.
این کتابها اگر چه در همین دوره به نتیجه رسید اما کاملا خارج از چارچوب کاری کارگروه بود و توسط خود انتشارات برنامهریزی و نظارت شده است.
مگر میشود بایرامی در سوژهای اقلیممحور قلم بچرخاند، رمانی بنویسد و مدیر و تصمیمگیری نسبت به انتشار آن تردید کند
- «مدیریت شوق»، پژوهشی در بهکارگیری شیوههای علمی برای ارتقای انگیزش شغلی بین کارکنان صنعت نفت، نوشته عباس خداوردی، از کارشناسان ارشد و مدیران حوزه منابع انسانی نفت
- «پیکره دانش مدیریت داراییهای فیزیکی»، این هم اثری پژوهشی است حاصل کار دقیق منوچهر واحدی از دیگر مدیران شاغل در صنعت نفت
- «نفت و گرما»، پژوهشی درباره تاریخچه و اقلیم نفتی شهر گچساران به قلم علی ضامنیپور
- «تاریخ از پایین»، بازخوانی صداهای گمشده در هیاهوی ملی شدن صنعت نفت ایران به قلم پژوهشگر تاریخ نفت، رقیه معتقدی.
- «نفت و مشروطه»، مطالعه تطبیقی درباره تاثیر و تاثر دو رویداد مهم تاریخی، اکتشاف نفت و انقلاب مشروطه بر یکدیگر، اثر فرشید خدادادیان، کارشناس ارشد تاریخ، شاغل در صنعت نفت.
- «خودکفایی در آینه بازسازی»، پژوهشی در رسانههای نفتی، پیرامون نقش کارکنان صنعت نفت در بازسازی تأسیسات آسیبدیده در دوران جنگ تحمیلی، به کوشش راحله خالقی، از کارکنان انتشارات ادارهکل روابطعمومی وزارت نفت
- «کتابشناسی حقوق، قوانین، فقه و قراردادهای نفت و گاز» به اهتمام سید مرتضی میرحسینی، از کارکنان باسابقه انتشارات
- «نشر نفت»، این کتاب هم پژوهشی است در سوابق انتشاراتی ادارهکل روابطعمومی وزارت نفت به کوشش نرگسالسادات میرقادری، کارشناس همین واحد.
- «نفت از نمای نزدیک»، مجموعهای مصور از تاریخ نفت، این عکسنوشتها به کوشش سوده ابراهیمی، کارشناس ارشد تاریخ، شاغل در انتشارات وزارت نفت تهیه شده است.
گویا معرفی آثار خلقشده توسط نویسندگان خارج از صنعت نفت، هنوز تمام نشده بود که من حرف شما را قطع کردم و رفتیم در وادی نویسندگان شاغل در نفت؟! اگر موافقید به آن بخش برگردیم.
بله، آثار ارزشمند دیگری هم در بخش نخست تولید شده:
«شاید سبب خیر شود این حرکت و پای دیگر نویسندگان هم به صنعت نفت باز شود.»
- «تا نون نفت»، یک اثر پژوهشی-تاریخچهای است از شکلگیری پژوهشگاه صنعت نفت به قلم محمد حنیف، نویسنده شناختهشده و برنده جایزه ادبی کتاب سال کشور.
- «براوو یازده اگر حرف بزند»، روایتی مستند و جذاب از عملیات انتقال سکوی نفتی در پارس جنوبی. این اثر به قلم یکی از داستاننویسان نامآشنای کشور یعنی مهیار رشیدیان نگاشته شده. مهیار قدم به قدم با کارکنان صنعت نفت در عسلویه و روی دریا رفته تا تلاشی از این عملیات بزرگ نادیده نماند.
- «سوختهای فسیلی»، تک نگاری علی اسفندیاری، نویسنده جوان و خوش قریحه که برای ارائه روایتی مستند از روند بومیسازی ساخت قطعات مورد نیاز صنعت نفت تلاشی قابل توجه داشت.
-«عمیقتر از سکوت»، مستندنگاری و روایتی است از زندگی و کار غواصان صنعت نفت و عملیات تعمیر لولههای نفت و گاز در اعماق دریا. البته این سوژه قدری دیرتر از دیگر سوژهها به نویسنده کتاب یعنی مهدی رسولی معرفی شد. ایشان ساعتها با غواصان نفتی گفتوگو کردهاند. چندین سفر به جزایر نفتی رفته و از نزدیک با موضوع غواصی نفتی آشنا شدهاند. با پشتکاری که از ایشان سراغ دارم، مطمئنام در مدت زمان کوتاه، کتابی خواندنی از این سوژه جذاب تحویل خواهند داد.
- کتاب«شناخت صنعت نفت»، دایرهالمعارفی ارزشمند و ماندگار با تلاش بهمن ساکی، پژوهشگر و کتابشناس صاحبنام کشور که در دو جلد (حدود ۳ هزار صفحه) تالیف شده است.
ظرفیت سوژهای بهنام خارک فراوان است
انتظار دارم با همان صراحتلهجهای که از شما میشناسیم پاسخ دهید. چقدر به انتشار آثار تولید شده در پروژه تبیین دستاوردهای صنعت نفت و نیز آثار خود کارکنان صنعت که در دوره حضور شما تولید شده امیدوار هستید؟
من کاملا امیدوارم. مگر میشود بایرامی در سوژهای اقلیممحور قلم بچرخاند، رمانی بنویسد و مدیر و تصمیمگیری نسبت به انتشار آن تردید کند.
مطمئن باشید هم ظرفیت سوژهای بهنام خارک فراوان است هم توان محمدرضا بایرامی. به نظرم مخاطبان هم تاب انتظار طولانی برای رمان این نویسنده نخواهند داشت.
پس با این تفاصیل از نظر شما همهچیز بر مدار خودش خواهد چرخید؟ و این اطمینان در شما هست که مشکلی در انتشار پیش نخواهد آمد؟
رجای واثق دارم.
نام برخی آثار ممکن است تغییر کند
شما الان و بعد از خروج از نفت، کجا هستید؟ و چهکار میکنید؟ باید منتظر طرحی نو از سوی شما باشیم؟ البته شنیده شده که چند پیشنهاد کاری را رد کردهاید. درست است؟
نخست اینکه به نظرم وجه دیگری از مصدر خروج در مورد من صحیحتر باشد.
منظورتان: «اخراج» است!؟ بهجای خروج از نفت؟
دقیقا! در مورد رد چند پیشنهاد هم به نظرم جهت را وارونه نقل کردید(خنده) چند پیشنهاد مرا رد کردند. اکنون هم در یک مجموعه فرهنگی مشغول انجام وظیفه اجرایی هستم. هنوز هم هیچ خبری از «طرح نو» و ... نیست. تا خدا چه خواهد و تقدیر چگونه کند.
صحبت ناگفتهای اگر باقی مانده است، بفرمایید؟
بد نیست یادآوری کنم، نام برخی آثار ممکن است موقتی بوده باشد و تا قبل از چاپ به صلاحدید نویسنده یا مولف تغییر کند.