یایویی کوساما (Yaui Kusama) که اکنون ۹۵ سال دارد، چندین دهه است که یکی از تأثیرگذارترین هنرمندان معاصر محسوب میشود. او در طیف گسترده ای از اشکال هنری، از جمله مجسمه سازی و اینستالیشن، نقاشی، هنرهای گرافیکی، مد، ویدئو آرت فعالیت میکند.
کوساما گرانترین هنرمند زن جهان که با کلاه گیس قرمز و لباس های خال خالی فوراً قابل تشخیص است.
تازهترین آثار این هنرمند در نگارخانه ملی ویکتوریا در ملبورن استرالیا به نمایش گذاشته شده است. این موزه، قدیمیترین، بزرگترین و پربازدیدترین موزه استرالیاست.
۲۰۰ اثر شامل اتاقهای بینهایت کوساما، مخاطبان را مسحور خود کرده است.
اولین تاریخ خلق اثر این نمایشگاه مربوط به دهه ۱۹۳۰ و جدیدترین آنها در سال ۲۰۲۴ ساخته شده است.
هنر کوساما این قدرت نادر را دارد تا یک کابوس شخصی را به تصویری از بهشت تبدیل کند؛ کابوسی که هیچ مرزی ندارد و تعاریف را از طریق یک عقل منطقی به چالش میکشد.
کدو تنبلها، خالخالیها، سنگریزههای رودخانه و گلهایش دنیای بی کرانی از تجربیات حسی را برای مخاطب ترجمه میکند و مرز بین عناصر جاندار و بیجان را از بین میبرد. هر چیزی در این نمایشگاه صدا و روح دارد.
در این نمایشگاه تمامی اتاقها غوطهور در آثار کوساما هستند و این تجربهای شگفتانگیز برای مخاطبانش است.
کودکی کوساما میان مزارع گل و سبزیجات در روستاهای ژاپن سپری شد.
او در شرح زندگی نامه خود خاطره ای از دوران کودکی را چنین به یاد می آورد: «من از کودکی دفترچه نقاشی ام را با خود به مزرعه می بردم. در میان بنفشهها مینشستم و در فکر فرو میرفتم. یک روز ناگهان سرم را بلند کردم و متوجه شدم که هر بنفشه شبیه انسان است و در کمال تعجب با من صحبت می کردند. صداها کم کم زیاد شدند تا اینکه صدای آن ها گوشم را آزار داد.
من فکر میکردم که فقط انسانها میتوانند صحبت کنند؛ بنابراین از اینکه بنفشهها با من صحبت میکردند شگفت زده شدم. همه آنها مانند صورتکهای کوچک انسان بودند که به من نگاه میکردند. آنقدر ترسیده بودم که پاهایم شروع به لرزیدن کرد.»
زندگی او همواره با افسردگی و میل به مرگ و نیستی همراه است. او درباره شرایط خود چنین میگوید: من هر روز با درد، اضطراب و ترس میجنگم و تنها روشی که که بیماریام را تسکین میدهد خلق هنر است.
از سال ۱۹۷۳ کوساما به طور داوطلبانه در یک بیمارستان روانی زندگی میکند و هر روز به استودیوی خود می رود تا روی آثار هنری اش کار کند.
این هنرمند ژاپنی بر آسیبهای دوران کودکی، تعصبات و بیماریهای روانی غلبه کرد و در سالهای بعد به فردی تاثیرگذار تبدیل شد.
اما قبل از رسیدن به چنین قلهای، کوساما با مشکلات زیادی روبرو شد. او از آسیب های دوران کودکی تا دزدی ایده هایش توسط همکارانش را تحمل کرد که در نهایت منجر به بیماری روانی و چندین تلاش برای پایان دادن به زندگی شد.
کوساما در سال ۱۹۲۹ در ماتسوموتو ژاپن به دنیا آمد و از سنین جوانی مصمم بود نقاش شود، اما خانواده اش هیچ حمایتی از او نکردند چون انتظار میرفت در روند معمول زندگی ازدواج کند و بچه دار شود.
جای تعجب نبود که او به دنبال راهی برای رسیدن به آرزوهایش باشد.
او تصمیم گرفت به آمریکا برود اما فضای کاری نیویورک به شدت تحت تسلط مردان بود و حتی بسیاری از صاحبان گالری علاقه ای به فروش آثار هنرمندان زن نداشتند؛ اگرچه آثار او را تحسین می کردند اما موفقیت واقعی شامل او نمی شد.
اما بدترین اتفاق زمانی رخ داد که در سال ۱۹۶۵، کوساما اولین اتاق آینه جهان، فضایی بی نهایت را در گالری کاستلان در نیویورک ایجاد کرد.
تنها چند ماه بعد، لوکاس ساماراس، هنرمند آوانگارد، اینستالیشن آینه ای خود را به صحنه برد. در نهایت، کوساما ناامید شد و از پنجره آپارتمان بیرون پرید، اما میل او به زندگی بر مردن غلبه کرد.
از آنجایی که او به طور فزاینده ای سرخورده و افسرده شد، به کشورش بازگشت، اما به دلیل عدم حمایت خانواده و دوستانش بار دیگر تلاش کرد به زندگی خود پایان دهدو باز زنده ماند.
او به طور معجزه آسایی موفق شد بیمارستانی را پیدا کند که پزشکان آن به هنر درمانی علاقهمند بودند، بنابراین او به آنجا نقل مکان کرد. در چنین فضای امنی توانست دوباره آثار هنری خلق کند.
با افزایش محبوبیت او، نمایشگاه های بیشتری از آثارش برگزار شد و چنین محیط حمایتی به کوساما اجازه داد تا آسیب های روحی خود را به هنر تبدیل کند.
در سال ۱۹۸۹ مرکز هنرهای معاصر بینالمللی در نیویورک مروری بر آثار او گذاشت و چهار سال بعد آکیرا تاتههاتا، تاریخنگار هنری، توانست دولت ژاپن را متقاعد کند تا کوساما نخستین هنرمندی باشد که به طور انفرادی به عنوان نمایندهی ژاپن در بینال ونیز سال ۱۹۹۳ شرکت کند.
اگرچه کوساما از ترس یک حملهی عصبی دیگر به همراه یک رواندرمانگر در این بینال حضور داشت، اما این نمایشگاه موفقیت بسیار بزرگی را برایش به ارمغان آورد و منجر به تحول عظیمی در نحوه برخورد با او در ژاپن شد.
با بیشتر شدن استقبال از او، نمایشگاههای بیشتری از آثارش برگزار شد و چنین محیط حمایتگری به کوساما اجازه داد تا آسیبهای روانی خود را به هنر تبدیل کند.
افزایش شهرت شگفت آور یایویی کوساما در سال های بعد تاحدی مرهون شبکههای اجتماعی نیز هست. البته فیلم مستندی نیز از او در سال ۲۰۰۱ تهیه شد. این که بینندگان آثارش یکی از آثار خالخالی او را میبینند یا غرق در یکی از اتاقهای بیانتهای هیجان انگیز او هستند هیچ فرقی ندارد، در واقع بازدیدکنندگان آثارش چیزی را میبینند که نشان دهندهی قدرت رستگار کننده هنر است.