به گزارش ایرنا، روزی دیگر در آغوش زمین، اما این بار، سغانلیق بوی زندگی تازه میداد؛ در دل این روستای کوچک و پرمهر، آوای طبیعت با گامهای انسانها همنوا شد. آیینی برپا شده بود، پویشی که نه فقط کاشتن درخت بود، بلکه رویاندن امید بود.
در سالروز ولادت حضرت زهرا (س)، مادری که مهر و بخشش را معنا کرده است، مردمان ساوه گرد هم آمدند تا جشن بگیرند؛ اما نه در تالارها و خیابانها، بلکه در دل زمین.
جایی که خاک در سکوت خود، منتظر نوازش دستهایی مهربان بود و پویش "در سایه مادر" به همت اداره منابع طبیعی و آبخیزداری، و با همراهی انجمن مردمنهاد حافظان طبیعت ساوه و زرندیه، رنگ واقعیت به خود گرفت.
هوا خنک بود و آسمان، پردهای آبی و بیکران، نظارهگر این رخداد. دستانی که خاک را کنار میزدند و نهالهای کوچک را در دل زمین مینشاندند، گویی داستانی از عشق و مراقبت را روایت میکردند. هر چالهای که کنده میشد، بستری بود برای رویش؛ رویشی که شاید دههها بعد سایهسار رهگذران شود.
درختکاری؛ شعری برای زمین
۳۵۰ نهال اتریپلکس و تاغ در ۱.۵ هکتار از اراضی اطراف روستا کاشته شد و این درختان کوچک، هرکدام چون نوزادی بودند که به مراقبت و عشق نیاز داشتند.
مردان و زنان، پیر و جوان طبیعت دوست، دوشادوش هم ایستاده بودند و خاک را با دستان خود، مانند مادری که کودکش را در آغوش میگیرد، در اطراف نهالها میپاشیدند.
هر حرکت، لبریز از معنا بود. بیلهایی که خاک را نرم میکردند، شعری میسرودند:"برای مادری که برگهایش را ریخت، تا ما از میان شاخههایش ماه را ببینیم، برای مادری که بیصدا میبخشد و بیهیچ ادعایی میزید."
شرکتکنندگان نهالها را یکی پس از دیگری در دل زمین مینشاندند و آنان با هر نهال، پیام زندگی و مهر را در خاک میکاشتند؛ گویی زمزمه میکردند: "زمین، مادرِ بیپناهِ این روزها، ما آمدهایم تا برایت مرهمی باشیم. آمدهایم تا با هر نهال، نفسی تازه به تو ببخشیم."
همآوایی انسان و طبیعت
این آیین بیش از یک اقدام زیستمحیطی بود؛ رقصی بود میان انسان و زمین، میان عشق و تعهد.
همزمان با این پویش شعارهایی همچون "پویش در سایه مادر، کامی دیگر برای آینده سبز"، "با کاشت نهال، نفس کشیدن را به زمین هدیه میدهیم" و "برای مادرمان زمین، که این روزها حالش خوب نیست، نهال بکاریم."که در فضا طنینانداز شد، گواه پیوند عمیق انسان با طبیعت بود.
فضای روستا پر شده بود از همصداییهایی که نویدبخش زندگی بودند. کودکان، با چشمانی درخشان و پر از کنجکاوی، کنار خانوادههایشان در کاشت نهالها شرکت میکردند. صدای خندهها و گاه گفتگوها با نسیم در هم میآمیخت و روحی تازه به سغانلیق میبخشید.
درخت، نمادی از مادر
هر نهالی که در زمین غرس میشد، داستانی را در دل خود حمل میکرد. داستان مادری که بیوقفه میبخشد، بدون آنکه انتظاری داشته باشد. همانگونه که مادر برای فرزندش سایهبان میشود، درخت نیز برای زمین و انسانها سایهای از آرامش فراهم میکند.
زمین امروز آرام بود، گویی با هر نهالی که کاشته میشد، لبخندی نامرئی بر چهرهی خستهاش ظاهر میشد و خاک، این مادر همیشه بخشنده، با مهربانی نهالها را در آغوش میگرفت و در دل خود پنهان میکرد.
پایان، اما نه آخرین قدم
پویش "در سایه مادر"، فراتر از یک حرکت نمادین بود. این آیین، عهدی جمعی بود؛ عهدی برای بازگرداندن رنگ سبز به زمین، برای آیندهای که در آن کودکان با هوای پاک نفس بکشند و سایهی درختان، پناهگاهی برای نسلهای بعدی باشد.
پویش در سایه مادر، تنها یک آیین نمادین نبود؛ این یک حرکت بود، یک پیام برای همه. پیامی که میگفت: "بیایید زمین را دوست بداریم، بیایید مثل مادری که بیدریغ از خود میگذرد، ما نیز از زمین محافظت کنیم."
امروز جمعه در سغانلیق، زندگی جاری شد. امید در دل خاک ریشه دواند و آسمان، با نگاه مهربان خورشید، بر این زمین تازهنفس لبخند زد. کسانی که آنجا بودند، با چشمانی پر از اشتیاق و قلبهایی سرشار از محبت به خانه بازگشتند؛ اما نهالهایشان، ریشه در دل زمین دوانده و باقی ماندند.
این پویش، داستان عشق و همدلی بود؛ داستان مادری که همچنان در سایهسارش زندگی جاری است.