به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، سید مسعود علوی تبار شامگاه جمعه ۳۰ آذر در نشست ادبی «یلدا در ادب پارسی» که به میزبانی گروه بین المللی هندیران و با حضور جمعی از اهالی ادب کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان، پاکستان و هندوستان برگزار شد، اظهار داشت: در ادبیات فارسی بیشترین مضمونی که از شب یلدا در اشعار استفاده شده، مضمون انتظار و پایان دوره طولانی فراق است. خاقانی شبهای غم را آبستن روز طرب می داند و روز را یوسفی می داند که در چاه شب یلدا افتاده است. سعدی دمیدن صبح صادق را مشروط به رفتن شب یلدا می داند.
وی افزود: شاعران کهن به صورت ضمنی و در قالب بیت یا مصرعی در اشعار خود به شب یلدا اشاره ای داشتند اما در عصر حاضر شب یلدا خمیرمایه خلق اشعار مستقل فراوانی در رابطه با گرامی داشت این شب شده است. بسیاری از این اشعار که عمدتاً در قالب غزل سروده شده، به مقوله انتظار منجی و اشعار مهدوی اختصاص پیدا کرده اند که می توان آنها را در زمره اشعار انتظار جای داد.
علی مزمل رئیس شعبه زبان و ادبیات فارسی دانشکده علوم لاهور در رابطه با آیین گرامی داشت شب یلدا در پاکستان اظهار کرد: در پاکستان آیین گرامی داشت شب یلدا در شهرهای پیشاور، گیلگیت، بالتستان و کویته نیز برگزار می شود و افراد قبایل مختلف به همراه بزرگان و ریش سفیدان خود در اتاقی گرد هم می آیند و مراسم سنتی شب یلدا را بر اساس آداب و رسوم خود انجام می دهند.
وی افزود: به همین مناسبت تمام اعضای خانواده در خانه بزرگترین فرد خانواده مانند پدربزرگ، مادربزرگ دور هم جمع میشوند و بیشتر شب را با ذکر خاطرات خوب گذشته، داستانها، و صحبت و همدلی با هم میگذرانند. شعر خوانی و پذیرایی با میوه ها و غذاهای مختلف از دیگر رسومی است که در این شب انجام می گیرد.
مسئول اتاق ایران شناسی اضافه کرد: در شهرهای بزرگ کشور پاکستان مانند لاهور ، اسلام آباد مولتان، پیشاور و کراچی در خانه های فرهنگ جمهوری اسلامی ایران نیز مراسم های مختلفی به مناسبت شب یلدا برگزار می شود و شخصیت های ادبی و دانشجویان و استادان زبان و ادبیات فارسی پاکستان با اشتیاق فراوان در این جشن شرکت می کنند که تفأل به دیوان حافظ در این محافل از توجه خاصی برخوردار است و از دیگر برنامه ها این شب می توان به اجرای موسیقی و قوالی اشاره داشت.
در این برنامه شاعرانی چون علیرضا قزوه، ایرج قنبری، امیر عاملی، محمد علی یوسفی، سید مسعود علوی تبار، شاه منصور شاه میرزا، سید حکیم بینش، ناصر دوستی، سید مهدی بنی هاشمی لنگرودی، علی مزمل لاهوری، محمد عشرت صغیر، سید تصور مهدی، نغمه مستشار نظامی، عارفه دهقانی، میترا ملک محمدی، نگین نقیبی، فاطمه سادات واثق، سارا عبداللهی فر، نجمه پور ملکی، سولماز نصر آبادی، آسیه مراد پور، سیده کبری حسینی بلخی، فرزانه قربانی و زهره یوسفی حضور داشتند.
اشعار ارائه شده این نشست را با هم می خوانیم:
نغمه مستشار نظامی
یلدا شب بلند غزلهای مشرقی ست/ میلاد صد ترانه ی زیبای مشرقی ست
آهسته میرسند به مقصد ، ستاره ها/ مهتاب گاهواره ی رؤیای مشرقی ست
سرما حریف قصه ی مادربزرگ نیست/ دستش لحاف کرسی گرمای مشرقی ست
«از هرچه بگذری سخن دوست خوشتر است»/ حافظ دوای روح و مسیحای مشرقی ست
سیب و انار و پستهٔ شیرین و ترش و شور/ طعم اصیل یک شب یلدای مشرقی ست
حالا که دوستان همه جمعند دف بیار/ چشم انتظار صد دل شیدای مشرقی ست
یلدا شب یکی شدن آفتاب و ماه/ میلاد صد ترانه ی زیبای مشرقی ست
شاه منصور شاه میرزا (تاجیکستان)
همین نَفَس که کنارِ هَمیم، ایدون باد!/ در این دقایقِ خوش بیغمیم، ایدون باد!
به دورِ سفرهی یلدا، شبِ تولدِ مهر/ به پاسِ هر نفسی خُرمیم، ایدون باد!
و شبنشینی ما اتحادِ باورهاست/ کنارِ هم چِقَدر مُحکمیم، ایدون باد!
سَری به پای کَسی خم نمیکنیم، اما/ به پیشِ پای شما سَرخَمیم، ایدون باد!
خوشا درایتِ خواجه، عزیزِ شیرازی/ به دست، باده ی جامِ جَمیم، ایدون باد!
به مرزها، به تمامِ حصارها گویید/ که ما همیشه کنارِ همیم! ایدون باد!
سیده کبری حسینی بلخی (افغانستان)
قطره در هروله عشق به دریا برسد/ عابر کوچه شب، زود به فردا برسد
اهرمن آمده با لشکر بیداد و غمش/ کی شود از طرفی، جیش اهورا برسد
آذر آتش زده بر هستی پاییز که بعد/ عیسی صبح ز قلب شب یلدا برسد
ننه سرما به سرش چادر برفی انداخت/ تا زمستان جگرسوز به اینجا برسد
کرسی و چای و انار و لب خندان داریم/ کاش هنگام غزلخوانی بابا برسد
فال نیکو شود و غم برود از خانه/ شادی و شور به این گوشه دنیا برسد
خواب آرام درختان به جهان میگوید/ با خبر خیل گل و سبزه به صحرا برسد
نجمه پورملکی
کم غنیمت نیست امشب آسمانی زیستن/ یک دقیقه بیشتر صاحب زمانی زیستن
یاد من کردی که من یاد تو کردم...ناگهان/ مثل باران دلخوشم با ناگهانی زیستن!
بار خود را از همان روز سه شنبه بسته ام/ جاده می خواهم برای جمکرانی زیستن
در وصایای شهیدی خوانده ام: جز یاری ات/ هیچ خیری نیست دیگر در جوانی زیستن!
ما تو را مجبور کردیم ای عزیز فاطمه../ سالهای سال بر این بی نشانی زیستن
یاری ات را باید از این متن شهر آغاز کرد/ با دعاهای فرج...با ندبه خوانی زیستن
«نضرت الایّام» یعنی روز غم ها رفتنی است/ با تو می بینیم رنگ شادمانی زیستن
ناصر دوستی
من بی تو در آخرین شب پاییزم/ در چلّه بی تو از غمت لبریزم
در دست انار دارم و فهمیدی/ از چشم به کاسه اشک خون می ریزم
فرزانه قربانی
بخت بلندت شورانگیز، شعر سپیده آسمانی، با آن لباس نقره کوبت، زیباترین فصل جهانی، پاییز کوتاه آمده تا، حرف تو بر کرسی نشیند، تو آمدی با برف شادی، تا قلب دنیا غم نبیند، لبخند گرمی میزنی باز، با این که تو سرشار دردی، گل می کند درد دل تو، هر جا اناری دانه کردی.
در شب نشینی های یلدا، امسال هم چشم انتظاری، در برف های کوچه باغت، دنبال رد پای یاری، حافظ بخوان می آید آری، شاخ نبات فال هایت، با دست های مهربانش، او می شود مشکل گشایت، باید سراغش را بگیری، از سیب هایی که رسیده، از باغ های یاس و نرگس، از عطر هایی که پریده، او می رسد در اوج سرما، آماده کن چای هِلت را، او می رسد تا خوب سازد، با خنده اش حال دلت را، با این که طولانی و سخت است، یلدای غیبت های خورشید، یک روز می تابد به دنیا، از مشرق چشمان امید.
عارفه دهقانی
پیچیده است در همه عالم صدای تو/ یا ایهالعزیز...دوعالم فدای تو
هرجا قدم گذاشتی آباد و سبز شد!/ خِضری و هست دست فلک، زیر پای تو
چشمی که چشمه شد، تو در آن رخ نمودی و/ هرجا دلی شکست شد آنجا سرای تو
ما صف کشیده ایم تو پا در رکاب شو/ ای شب شکن...کجاست طلوعِ ردای تو؟
یلدای انتظار به سر میرسید اگر/ یک قاچ از دلِ همه میشد برای تو
"کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را"/ باز آ به دیده ...آه! که خالیست جای تو
سید تصور مهدی (پتنا، هندوستان)
بیا تا صبح فردا دل به ره دار/ به یاد ماه زهرا دل به ره دار
اگر خواهی طلوع روی او را/ در این هجران یلدا دل به ره دار
میتراملکمحمدی
میشود خوبترین خاطره ما باشی/ علت شادی ما در شب یلدا باشی
زلف یلدای تو آرام بپیچد درماه/ غزل انگیزترین شادی دنیا باشی
میشود در شب آمیخته با تاریکی/ وعده روشنی صبح تماشا باشی
سفرهمان پر شود از مائده ای رویایی.../ رزق ما، کوثر و طاها و مسیحا باشی
اینشب اینثانیه اینفال بهانهست که تو/ علت شادی و آرامش دلها باشی
از سر شوق تفال زدم آمد؛ چه خوش است/ میهمان کرم سفره زهرا باشی
شب درازاست و در میکده باز است ولی/ خوشی آنجاست همانجا که تو آنجا باشی
محمد عشرت صغیر (هندوستان)
مهتاب کجا رفت به آن پیدایی/ دردا ز سکوت و ظلمت و تنهایی
با گریه شمعی و به لبخند انار/ ما در پی صبحیم شب یلدایی