کسانی که ورزش فوتبال به ویژه باشگاههای پرطرفدار در کشور را دنبال میکنند، در هفتههای اخیر از ماجراهایی که در آکادمیهای دو باشگاه پرسپولیس و استقلال رخ داده باخبرند. یکی از عمدهترین مشکلات این دو باشگاه دخالتهای مدیر آکادمیها در کار مربیهای پایه بوده و حتی باعث برکناریشان نیز شده است. پرسشهای زیادی درباره چرایی این وضعیت در مدارس فوتبال این باشگاهها مطرح میشود و ما را به گذشته اتفاقاتی که در این آکادمیها رخ داده، هدایت میکند. اینکه متهم اصلی بروز ماجراهای دو باشگاه پرسپولیس و استقلال، مدیران عامل این دو باشگاه هستند یا مدیران آکادمیهایشان؟
در ابتدای فصل، پرداخت ۱۰ درصد بودجه این دو باشگاه برای آکادمیها ضروری اعلام شد اما هیچکس نپرسید آیا چنین پولی به آکادمیها پرداخت شد یا خیر؟ واقعیت اینکه مدیران دو این باشگاه از دادن این بودجه خودداری کردند و در نتیجه مدیران آکادمی پرسپولیس و استقلال از خانوادههای بازیکنهای خود وجه نقدی دریافت کردهاند.
برای واکاوی چرایی رخدادن این وضعیت در آکادمیها این دو باشگاه، باید به چگونگی انتخاب مدیران این بخشها اشاره کرد؛ گاهی این انتخابها از بین پیشکسوتان انجام میشود و در بیشتر مواقع، این منتقدان باشگاه هستند که در این پست منصوب میشوند. از طرفی، وقتی یک فرد خارج از باشگاه برای این جایگاه انتخاب میشود با اعتراض پیشکسوتان باشگاه مواجه شده و با این برداشت اشتباه همراه میشود که افرادِ بدون سابقه بازی در این باشگاه، نباید در چنین جایگاهی قرار گیرند! آن هم در حالی که همان پیشکسوتها در قالب سرمربی و یا مربی در تیمهای دیگر حضور پیدا میکنند و کسی از آنها نمیپرسد آیا شما پیش از این عضو این باشگاه بودهاید؟
آنچه که در آکادمی دو باشگاه بزرگ پایتخت دیده میشود، انتخابهای سلیقهای، بدون توجه به شرایط مدیریتی لازم برای این بخشهای پایهای فوتبال استدقت در انتخابها
تجربه انتخاب مدیران برای آکادمیها در باشگاههای موفق نشان میدهد مدیران باشگاه از کسانی در این بخش استفاده میکنند که ضمن تخصص و دانش علمی، حمایتهای لازم از مدیریت باشگاه را نیز همراه با خود دارند. در واقع آنچه که در آکادمی دو باشگاه بزرگ پایتخت دیده میشود، انتخابهای سلیقهای، بدون توجه به شرایط مدیریتی لازم برای این بخشهای پایهای فوتبال است که پیامد آن این بوده که مدیر بخش پایه در فوتبال باشگاهی، به خود اجازه میدهد در کار مربیان دخالت کرده و به جای آنها، اقدام به تمرین نونهالان و نوجوانان و ... کند؟
بر حسب اینکه مدیر آکادمی احتمال دارد مدرک مربیگری داشته باشد آیا این دلیلی بر این است که نظر و دیدگاه خود را به سرمربی تیمهای پایه دیکته کند؟ آیا وظیفهای جز این دارد که از افراد توانمند و متخصص در پستهای مختلف آکادمی استفاده کند؛ ارزش، فرهنگ، دیدهگاه و اهداف درستی را تعیین و با آنها همکاری کند تا موفقیت آکادمی باشگاه را رقم بزند؟
در سالهای اخیر باشگاه استقلال با چنین مقوله درگیر بوده و بهجز در دوران کوتاه برخی مدیران که در شکلگیری آکادمی این باشگاه و موفقیت تیمهای پایه اثرگذار بودند و بدون دلیل کنار گذاشته شدند، هیچکس آن را مورد نقد و بررسی قرار نداد و همچنان معضل گرفتن پول از خانواده بازیکنها پابرجا مانده و هیچگاه به آن هم رسیدگی نشد.
متاسفانه ضعف مدیریت سبب شد بهجای واکاوی و بررسی عملکرد مدیرهای آکادمی این دو باشگاه، بدون توجه به کارهای زیرساختی و اینکه چرا از خانواده بازیکنها پول دریافت کردهاند، آنها را کنار گذاشته و مدیران عامل این دو باشگاه بدون آنکه پاسخگوی انتخابها و اتفاقات رخ داده باشند، به حال خود گذاشته میشوند و هیچگونه مواخذهای هم نمیشوند!
آکادمی، نه مدارس فوتبال
واقعیت اینکه آکادمیهای فوتبال ما بیشتر شبیه مدارس فوتبال شده و بدون توجه به استعدادها، نگاه مدیران بیشتر به وضعیت مالی خانوادههای آنهاست! از طرفی فوتبال از ورزشهای پرطرفدار به حساب میآید و بیشتر خانوادهها، فوتبال را بهعنوان منبع درآمدی برای فرزند خود انتخاب میکنند.
البته در این مسیر، پستی و بلندیهای زیادی وجود دارد که آشنایی با مشکلات استعدادیابی فوتبال یکی از راههای کمکردن تنش در این مسیر است. بهترین عملکرد بازیکنان فوتبال در سطوح حرفهای فقط با کشف استعداد و رشد آن در سنین پایه امکانپذیر خواهد بود. در حقیقت کشف استعداد بازیکنان مرحله نخست پرورش و درخشش آنان به شمار میرود.
بدون تردید بیتوجهی به این فرآیند، مسیر رشد و پیشرفت ورزشکار مستعد و توانا را دچار مشکل میکند. عوامل متعددی سبب ایجاد مشکلات استعدادیابی فوتبال شدهاند. متاسفانه فوتبال ما چه از نظر نرمافزاری و چه سختافزاری زیرساختهای مناسب را ندارد و علاوه بر این موارد، در فوتبال پایه نیز از لحاظ انسانی با کمبود تجربه و علم روبهرو هستیم.
این روزها، «پول» حرف نخست در فوتبال پایه است؛ هیچ خروجی خاصی از آنها دیده نمیشود. برعکس گذشته که مربیان، غم و غصه فوتبال را میخوردند، بیشتر آکادمیهای فوتبال ما کیفیت ندارنددر این روزها، «پول» حرف نخست در فوتبال پایه است؛ هیچ خروجی خاصی از آنها دیده نمیشود. برعکس گذشته که مربیان، غم و غصه فوتبال را میخوردند، بیشتر آکادمیهای فوتبال ما کیفیت ندارند. بسیاری از مربیان پایه این روزها بار فنی ندارند و فقط بازیکنان پایه را سرگرم میکنند که این آفت بزرگی برای فوتبال ما شده است.
دیگر مشکل این روزهای فوتبال پایه، نبودن زمین مناسب برای بازی است. در روزگار قدیم، زمینهای خاکی در هر محلهای به چشم میآمد که فوتبال در آنجا جریان داشت و از دل این زمینهای خاکی هم بازیکنهای زیادی به سطح بالای فوتبال میرسیدند اما متاسفانه اکنون نه از آن زمینها خبری است و نه از تیمها و مربیان بازیکنساز و دلسوز.
بیشتر تیمها در لیگ برتر یا لیگ یک، آکادمی فوتبال ندارند و اگر هم آکادمی وجود دارد بسیار کم رونق بوده و یا شبیه مدارس فوتبال است. از طرفی، عمر مدیران عامل و سرمربیان فوتبال در ایران بسیار کوتاه است و آنها تلاش میکنند در همان فرصت کم، حداکثر نتیجه را بگیرند. این موضوع در کنار نبود امکانات سختافزاری و نداشتن آیندهنگری سبب شده استعدادهای جوان شکوفا نشوند.
استقلال و پرسپولیس تیمهای معمولی نیستند که بتوان با تعویض مدیر یا مربی در آن نتیجه گرفت. حداقل برای پیادهشدن ایدههای یک مدیر و یا مربی باید ۵ سال به مربی این دو تیم وقت داد. نتیجه گرفتن در آکادمیهای این دو تیم برای مدیران و مربیانش حیاتی است زیرا سبب بازیکنسازی شده و آنها به دنبال بازیکنهای خارجی درجه چندم نمیروند و از دسترنج باشگاه خود با کمترین هزینه بهرهمند میشوند.
فدراسیون فوتبال باید تدابیری اتخاذ کند که همه باشگاههای فوتبال در لیگهای مختلف آکادمی مجهز داشته باشند. به این معنا که زمینهای تخصصی، مربی بدنساز، روانشناس و مربیان با دانش از الزامات و محورهای اصلی این آکادمیها باشد تا بتوان مسیری که باشگاههای حرفهای در کشورهای مختلف در بازیکنسازی در پیش گرفتهاند را ادامه داد.