اختصاصی ایرنا/ ناگفته هایی از زندگی شهید عماد مغنیه به روایت مادرش ..................................................
خبرگزاری جمهوری اسلامی 89/11/25 فرهنگی.مغنیه.مغنیه بیروت - صفحات زندگی کوتاه شهید حاج عماد مغنیه پر ازحماسه و ایثار است، گرچه کمتر کسی به همه این صفحات دسترسی دارد اما درعظمت این شهید بزرگوارهمین بس که به گفته مادرش امام خمینی (ره ) او را فرزند خود نامیدند و رهبرمعظم انقلاب آرزوکردند در قیامت از شفاعت این شهید بهره مند شوند.
در سال 1341 در روستای طیردبا در شهر صور در خانه حاج فائز مغنیه فرزندی متولد می شود که تنها چند سال بعد یعنی در کمتر از30 سال خواب را از دستگاه های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی می رباید و به کابوسی برای آنان تبدیل می شود.
پدر، به شغل کشاورزی مشتغول است اما از آنجا که دخل او با خرجش سازگار نیست، مانند بسیاری دیگر از شیعیان جنوب لبنان به بیروت کوچ می کند و در محله های فقیرنشین منطقه مسیحی نشین شرق بیروت سکونت می گزیند.
عماد مغنیه در سال 1359 اولین دوره آموزش نظامی را پشت سر می گذارد و به عضویت یگان نظامی 17 که مسئولیت خطیر حفاظت از مسئولین فتح را بر عهده دارد، در می آید اما جنبش فتح نمی تواند به تمام خواسته ها و ایده های او پاسخ دهد. او در همان دوران در جلسات درس و سخنرانی علامه محمدحسین فضل الله، سطوح مقدماتی دروس حوزوی را پشت سر می گذارد.
در سال 1361 ارتش رژیم صهیونیستی به بهانه بیرون راندن مبارزان فلسطینی از لبنان، به این کشور حمله می کند و به راحتی تا بیروت پیش می رود و آن را به اشغال خود در می آورد. در همین احوال حزب الله لبنان شکل می گیرد و عماد 20 ساله نیز همراه جمعی از دوستان هم سن و سالش که از جنبش فتح یا امل جدا شده بودند، سازمان جهاد اسلامی لبنان را تشکیل می دهند که اولین اقدام آن ها کنترل شهر استراتژیک نبطیه در دره بقاع است.
چندی بعد و پس از چند عملیات موفق ضد اشغالگران در لبنان، نام عماد در فهرست ترور سازمان های امنیتی غرب قرار می گیرد و سیا برای دستگیری وی جایزه بزرگ پنج میلیون دلاری تعیین می کند.
برای اولین بار، روزنامه نیویورک تایمزدر گزارشی به طور عمومی نام عماد مغنیه را منتشر کرده و مدعی می شود او مغز متفکر ربودن هواپیمای خطوط W.T A. در مسیر آتن به رم است که در جریان آن 39 آمریکایی با بیش از 700 زندانی شیعه و سنی در زندان های رژیم صهیونیستی مبادله شدند.
در این شرایط عماد کم کم به فعالیت محرمانه روی می آورد و دیگر جز عده ای محدود، کسی از او خبر ندارد. او نام حاج رضوان را برای هویت جدید خود انتخاب می کند.
سازمان اطلاعاتی رژیم صهیونیستی (موساد) سعی می کند توسط فردی به نام احمد حلاق که سابقه عضویت در فتح را دارد و از طریق فواد مغنیه به برادرش عماد دست یابد اما پس از ناکامی در این امر با یک عملیات بمب گذاری، برادر وی را ترور می کند و برای ترور عماد در تشییع جنازه برادرش برنامه ریزی می کنند اما وی در آن مراسم هم شرکت نمی کند و شب بعد از خاکسپاری فواد، بر سر مزارش حاضر می شود.
این فرمانده مطرح حزب الله با تکیه بر تجربه 20 ساله مبارزه با رژیم صهیونیستی که به خروج آنها از لبنان انجامید، فرصتی یافت تا به بازسازی توان رزمی، دفاعی و امنیتی حزب الله بپردازد.
او آموزش های سخت و طاقت فرسای جدیدی را برای نیروهایش ترتیب می دهد و بدین شکل به تربیت چندین هزار نیروی ورزیده اقدام می کند. اقداماتی که نتیجه اش در نبرد نابرابر 33 روزه در سال 2006 به خوبی دیده می شود.
ارتش رژیم صهیونیستی که از ماه ها پیش با برگزاری چندین مانور در حال آماده شدن برای آغاز جنگی جدید علیه حزب الله در پاییز 2006 است، مجبور می شود برنامه خود را به جلو بیندازد و به بهانه آزادسازی دو اسیر خود، از هوا و دریا به جنوب لبنان حمله کند. حاج عماد بلافاصله تدابیر لازم برای مقابله با این حمله همه جانبه را پی ریزی می کند و در نتیجه آنان چنان حیثیت خود را در خطر می بینند که با تلاش آمریکا و فرانسه و سایر کشورهای همپیمانش، در به در برقراری آتش بس با حزب الله می شود و سید حسن نصرالله ، عماد مغنیه را فرمانده پیروز جنگ های 2000 و 2006 می خواند. دقیقا در همین جا بود که صهیونیست ها تصمیم می گیرند این مانع بزرگ و عامل شکست مکرر خود را به هر طریقی از سر راه بردارند.
در سال 2008 و در شب شهادت حضرت رقیه (س )، حاج عماد که ارادت خاصی به این بانوی خردسال دارد، پس از زیارت راهی محله کفرسوسه می شود تا جلسه مهمی در این محله با جمعی از فرماندهان فلسطینی برگزار کند؟ حوالی ساعت 22:30 جلسه به پایان می رسد و وی به تنهایی از آپارتمان محل جلسه خارج می شود.
وقتی به خودرویش می رسد و دستگیره در ماشین را می گیرد ناگهان به خودروی عقبی مشکوک می شود؟ اما دیگر دیر شده است... انفجاری مهیب ساکنان محله را سراسیمه به خیابان می کشاند. پس از چند دقیقه نیروهای امنیتی سوریه که ساختمان مرکزی شان در همان نزدیکی است، به محل حادثه می رسند و شبکه های خبری ابتدا از شهادت عضو حماس خبر می دهند.
شبکه تلویزیونی المنار، صبح برنامه های عادی خود را قطع کرد و با پخش قرآن و قرائت بیانیه حزب الله برای اولینبار پرده از راز حمله تروریستی شب گذشته دمشق برمی دارد.
رژیم صهیونیستی در واکنشی فوری مسئولیت این انفجار را برعهده می گیرد بدین گمان که کابوس عماد مغنیه برایشان پایان یافته اما تنها چند ساعت بعد وعده سیدحسن نصرالله برای انتقام از خون این فرمانده مجاهد، کابوس عماد مغنیه را برای همیشه در روح اسرائیلی ها باقی می گذارد.
حال باید دید این جوان ساده لبنانی چگونه و با چه پشتوانه ای چنین خواب را از صهیونیست ها ربود. هرچند انتشار ابعاد زندگی عماد مغنیه حتی سال ها پس از شهادت وی هنوز هم ممکن نیست اما در حد مقدور در گفت وگو با مادر این شهید به بررسی جزئیات زندگی وی پرداختیم.
مادر شهید مغنیه دوران ابتدایی زندگی فرزندش را چنین بیان می کند: عماد از زمان کودکی شخصیت متمایزی داشت ؟ زیاد کار می کرد و کمتر حرف می زد. وی از امام حسین (ع) تاثیر بسیار پذیرفته بود و قیام امام حسین (ع) در مسیر جهادی اش تاثیر زیادی داشت. موضوع قیام کربلا برای عماد فقط به محرم، عاشورا و تاسوعا، اندوه و گریه خلاصه نمی شد؟ او به این موضوع به عنوان یک قضیه ایمانی نگاه می کرد و می گفت که رازی در شهادت طلبی امام حسین (ع) نهفته است که ما از آن قوت و اراده طلب می کنیم.
** حسین (ع)، راز زندگی عماد بود مادر شهید مغنیه در ادامه به ذکر خاطره ای از دوران کودکی فرزندش پرداخت و گفت: زمانی که عماد کودک بود، همیشه ما مراسم عاشورایی را در منزل خود برگزار می کردیم و یکی از خواهران نیز به بیان شرح حال زندگی امام حسین ( ع) می پرداخت ولی او با وجود سن کم به این روش در مجالس حسینی اعتراض می کرد و می گفت که حوادث عاشورا بزرگ تر و عمیق تر از بسنده کردن به روایت حادثه است. او دوست داشت از کتاب هایی که در خصوص امام حسین (ع) و قیام وی حرف می زند مطلع شود و همواره دلیل شهادت ن امام و هدف او از قیام عاشورایی را دنبال می کرد.
** آغاز حرکت جهادی از 13 سالگی وی در ادامه دوران جوانی فرزندش را چنین توصیف می کند: عماد از اینجا راه جهادی خود را علیه رژیم صهیونیستی در یک جنگ باز و دائمی شروع کرد و در سن 13 سالگی وارد کار جهادی شد. بیشترین هدف وی نابودی رژیم صهیونیستی و پیروزی مظلومان در فلسطین بود.
مادر شهید مغنیه در حالی که بغض گلویش را گرفته بود، ادامه داد: عماد مانند هم دوره های خود دوران کودکی و نوجوانی خود را نگذراند. وی برای بازی و بطالت به دنیا نیامده بود و گویی همواره هدفی بزرگ در ذهن خود می پروراند. این تفاوت میان وی و برادران و هم سن و سالانش بود. او در کشورهای مختلف دوستانی داشت که با آنها نامه نگاری می کرد و در سن 13 سالگی مقاله ای با عنوان زبان تو محافظ توست اگر از آن محافظت کنی از تو محافظت می کند و اگر به آن خیانت کنی به تو خیانت می کند نوشت و آن را در مجله الخلیج به چاپ رساند و در همان سن و سال در نوشتن چند کتاب مشارکت داشت. آرزویم این بود که همه فرزندانم به این مرحله برسند.
** اولین زیارت امام (ره ) وی ارادت خاص فرزندش به امام خمینی (ره ) را چنین توصیف نمود: اولین دیدار عماد با امام خمینی (ره ) به سال 1982 میلادی بر می گردد. وی در روز اول هجوم رژیم صهیونیستی به لبنان با علامه سیدمحمدحسین فضل الله به ایران سفر کرد چرا که این رژیم خلده تا بیروت را به تصرف خود درآورده بود و عماد نیز با مقاومت سرسختانه خود علیه رژیم صهیونیستی مورد تعقیب این رژیم قرار گرفت و چند بار تلاش کرد تا وی را دستگیر کند؟ به همین خاطر او هم به ایران رفت و بعد از دیدار با امام خمینی (ره ) مدتی در آنجا ماند. البته او هیچ گاه در یک مکان مشخصی مستقر نبود و به نقاط مختلف سفر می کرد چرا که کشورهای زیادی به دنبال وی بودند ولی پس از شهادت آیت الله محمد باقر صدر که عماد علاقه زیادی به وی داشت، او شدیدا به امام خمینی وابسته شد و همه برکت اقدامات خود را از دعای خیر ایشان در حق خود می دانست.
**امام خمینی، عماد را یکی از فرزندان خود خطاب کردند مادر مغنیه ادامه داد که هر وقت وی با امام دیدار می کرد، روحیه بسیار مضاعفی می گرفت و امام خمینی، وی را فرزند خود خطاب می کرد. اساسا برپایی جمهوری اسلامی بیشترین نقش را در روند حرکت های جهادی عماد داشت. او 25 سال به شکلی سخت، مخفی و دائما در حرکت های جهادی زندگی کرد.
** گاهی عماد را یک تا دوسال در زمان حضورش در بیروت نمی دیدم مادر شهید مغنیه روابط میان خود و فرزندش را چنین توصیف می کند: روابط من با همه فرزندانم حتی عماد حالت خاصی داشت. آنان همیشه نسبت به اشتباهات اساسی خود مواخذه می شدند و حتی عماد بعد از اینکه مستقل شد، تلاش کرد خطایی نکند. من شدیدا به این امر پایبند بودم ولی در عین حال روابط ما با احترام و محبت عجیبی همراه بود. وقتی به عماد نکاتی را می گفتم، مقابل من برای ادای احترام خم می شد و به شکر خدا هیچ گاه گناه یا کوتاهی در کارش دیده نمی شد. هر وقت هم فرصتی پیدا می کرد به دیدن ما می آمد اما گاهی اوقات یک تا دو سال می شد که نمی توانستیم او را ببینیم.
**چگونگی ازدواج عماد و زندگی او مادر شهید مغنیه درخصوص نحوه زندگی پسرش گفت: مال دنیا در زندگی پسرم اهمیتی نداشت. هیچ وقت از نوع غذا و نوشیدنی اعتراض نمی کرد و لباس جدید نمی خواست چرا که وضعیت مالی ما را می دانست و حتی برادران خود را نیز به این امر قانع می کرد. وی در سال 1982 میلادی زمان هجوم گسترده رژیم صهیونیستی به لبنان نامزد داشت و همسرش را به ایران برد و در آنجا ازدواج کردند. همسرش نقش مهمی در زندگی او داشت. زندگی آنها ساده بود و هر دو بسیار قانع بودند.
** رابطه عماد با برادران شهیدش مادر شهدای مغنیه درخصوص روابط میان عماد با برادران کوچکش یعنی جهاد و فواد که قبل از وی به شهادت رسیدند، چنین می گوید: جهاد جایگاه خاصی نزد عماد داشت. وی دست راستش بود و در سن 18سالگی به شهادت رسید. جهاد در در زمان حمله اسراییلی ها به لبنان در سال 1982میلادی 16 ساله بود که سلاح برای رزمندگان در جنوب حمل می کرد. در نتیجه اسراییلی ها هم به دنبال وی شماره 032 ساعت 13:03 تمام
تاریخ انتشار: ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ - ۰۰:۰۱