نگاهی به حمایت های آمریکا از صدام در جنک تحمیلی علیه ایران ( 1) ................................................................
تهران ، خبرگزاری جمهوری اسلامی 05/07/86 داخلی.نظامی.پژوهش.دفاع مقدس .
27 سال از آغاز جنک تحمیلی رژیم صدام علیه ایران می گذرد. جنگی که ویرانی های فراوان بر جا گذاشت. صدها هزار انسان را به مسلخ کشاند و پیامدهای آن نه تنها برای نسل هایی از مردم دو کشور ایران و عراق، بلکه منطقه خاور میانه و جهان تاثیر خواهد داشت.
اما گذشت 27 سال از آغاز این تراژدی بزرک هنوز سووالات و ابهامات فراوانی درباره علل آغاز جنک تحمیلی و حمایت هایی که از آغازکننده آن شد در اذهان باقی مانده و چه بسا اسرار فراوانی که با مسبب اصلی جنک دفن شد و برای همیشه از دسترس بشر دور ماند.
شاید همین نقطه، یعنی جلوگیری از افشای اسراری که می توانست از زبان سران رژیم صدام برای افکار عمومی جهان بیان شود، نقطه عزیمتی باشد برای واکاوی رفتار یکی از مهمترین حامیان صدام در طول جنک تحمیلی 8 ساله علیه ایران.
رژیم دیکتاتوری صدام، با لشکر کشی ایالات متحده آمریکا برچیده شد. صدام و بعضی دیگر از سران رژیم بعث در دادگاهی که زیر نفوذ و هدایت آمریکایی ها در عراق تشکیل شد به طور معمولی محاکمه و اعدام شدند. اما دیکتاتور فرصت یا اجازه نیافت درباره بسیاری از جنایاتی که در حق مردم عراق و ایران و کویت انجام داد سخنی بر زیان آورد.
به شهادت اسناد غیر قابل انکار و گواهی نهادهای مسوول بین المللی ، رژیم صدام آغازکننده و مسوول جنک تحمیلی علیه ایران به شمار می آمد و قطعا در اولین فرصت ممکن باید آغازکننده جنگی که صدها هزار انسان را به کام مرک کشاند و میلیون ها نفر را آواره کرد به پای میز محاکمه کشیده می شد.
با سرنگونی رژیم صدام و دستگیری وی و دیگر سران رژیم بعث، امکان برقراری دادگاهی برای رسیدگی به جنایات او و همکارانش به وجود آمد.
دادگاهی هم تشکیل شد. اما هرگز فرصتی برای پاسخ به پرسش های فراوان در باره حمایت کنندگان صدام فراهم نیامد.
دلیل این امر واضح بود، محاکمه کنندگان و گردانندگان پشت صحنه دادگاه صدام خود کسانی بودند که پیش از این از او حمایت کرده بودند. اگر بنا بود فرصتی برای افشای حامیان صدام در طول جنک با ایران فراهم شود، اشغالگران عراق و به صورت مشخص، ایالات متحده آمریکا باید بر جایگاه متهم ردیف اول تکیه می زد.
امروز دیگر صدام حضور ندارد، اما دست دنیا از استدلال برای شناسایی حامیان و تحریک کنندگان او خالی نیست. آرشیو رسانه های مختلف خبری و حافظه بسیاری از سیاستمداران جهان به اندازه کافی از اطلاعاتی سرشار است که با مراجعه به آنها می توان تصویر نسبتا شفافی از این موضوع ترسیم کرد.
گذشته از بعضی کشورهای منطقه که خود بعدها مورد حمله عراق قرار گرفتند و به دفعات اعتراف کرده اند که میلیاردها دلار پول نفت مردم کشورشان را هزینه سلاحهای مرگبار صدام برای کشتن مردم ایران کردند، و البته به صورت غیر رسمی عذر خواه و شرمنده ملت ایران شده اند، جهان غرب و به خصوص کشورهای مطرح در اقتصاد و سیاست و قدرت جهان نیز در طول 8 سال جنک صدام علیه ایران اسلامی پشت سر او قرار داشتند.
فرانسه، انگلیس و آلمان در طول جنک ، صدام را به انواع سلاحها از جمله سلاحهای کشتار جمعی تجهیز کردند که بررسی پرونده هریک از آنان مجال مستقلی می طلبد. اما این نوشتار در صدد مروری گذرا بر حمایت های ایالات متحده آمریکا می باشد. که تلاش می شود تا حد ممکن با استناد به مدارک و اظهارات منابع غربی بدان اشاره شود.
مسوولان آمریکایی ها مانند هرکشور دیگری برای رفتارهای خود در عرصه جهانی توجیهات خاص خودشان را دارند که مولفه امنیت ملی مهمترین آن به شمار می رود. حتی لشکر کشی های آمریکا به دیگر نقاط جهان و با فاصله هزاران کیلومتری از خاک ایالات متحده با همین بهانه توجیه می شود.
دشمنی آمریکا با نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران نیز تا حد قابل توجهی منبعث از همین مساله است. دشمنی که با گدشته سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان پا برجا بوده و نشانه های روشنی از پایان آن یا کاسته شده از حجم آن مشاهده نمی شود.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره ) در بهمن 1357 مهمترین تحول سیاسی در تاریخ معاصر در جهان اسلام بشمار می رود. سقوط رژیم دیکتاتوری پهلوی معادلات سیاسی منطقه و بین المللی را برهم زد و مطامع آمریکا در ایران و منطقه خاورمیانه را با تهدید جدی مواجه کرد.
ایران در زمان محمدرضا پهلوی محور استراتژیک مقابله آمریکا با اتحاد شوروی تلقی می شد. ورود شاه به پیمان سنتو، سد دفاعی و کمربند ایمنی سیاست خارجی آمریکا را به دور شوروی کامل کرد و ایران مرکز و محور این اتحاد نظامی قرار گرفت.
پس از پیروزی انقلاب، ایران در 5 فروردین 1358 از پیمان سنتو خارج و پیمان منحل شد. در 4 مهرماه 1358 دفتر مقر اصلی سنتو در تهران برای همیشه مهر و موم شد و ضربه بزرگی بر سیاست خارجی آمریکا در مقابله با شوروی وارد شد که جبران آن غیر ممکن بود.
همچنین در دهه 1970 رژیم شاه به عنوان یکی از ستونهای دوگانه دکترین نیکسون در جنوب غرب آسیا عمل می کرد که نقش ژاندارمی شاه در حوزه خلیج فارس از این دکترین نشات می گرفت.
انقلاب اسلامی ایران صحنه شطرنج سیاسی خاورمیانه را تغییر داد و معادلات منطقه ای را بر هم زد در چنین شرایطی بود که جیمی کارتر رییس جمهور وقت آمریکا در بهمن 1358 (23 ژانویه 1980) دکترین خود را در خصوص تهدید شوروی نسبت به خلیج فارس و منافع آمریکا چنین اعلام کرد: "بگذارید موضع خود را کاملا روشن کنم: هر گونه کوششی به وسیله هر قدرت خارجی برای تحت کنترل درآوردن منطقه خلیج فارس به منزله حمله به منافع حیاتی آمریکا محسوب می شود و چنین حمله ای با استفاده از وسایل لازم، از جمله نیروی نظامی، دفع خواهد شد.
... ادامه دارد 1773 شماره 059 ساعت 10:48 تمام
تاریخ انتشار: ۵ مهر ۱۳۸۶ - ۰۰:۰۱