۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۴:۱۷
کد خبر: 30745184
T T
۰ نفر

'سرجيو لئونه'؛ ساخت فيلم وسترن با طعم اسپاگتي

۱۲ دی ۱۳۹۰، ۱۴:۱۷
کد خبر: 30745184

تهران - سينماي وسترن با شاخصه ها و نشانه هاي جذاب آن، يكي از پركشش ترين گونه هاي سينمايي است و خلق آثاري از اين دست، شمايل ويژه اي از قهرمانان غرب وحشي بر پرده نقره اي حك كرده است.

در كنار تولید آثار شاخص كلاسیك وسترن در هالیوود، تب ساخت چنین آثاری در كشورهای اروپایی از جمله ایتالیا شكل گرفت و برخی كارگردانان ایتالیایی با كپی برداری از قهرمانان وسترنر، تصویری غلو شده از آنان در آثار خود ارائه دادند كه بعدها عنوان 'وسترن اسپاگتی' بر آنها نهاده شد.

سرجیو لئونه را بدون شك، صرف نظر از چند كار متفاوت، باید یكی از كارگردان صاحبنام در تولید 'وسترن اسپاگتی' برشمرد.

وی سوم ژانویه سال 1929 میلادی در رم متولد شد. پدرش(وینچنزو لئونه) كه بیشتر با نام مستعار 'روبرتو روبرتی' شناخته می شد، فیلمساز نسبتا مشهوری بود و مادرش(بایس والرین) نیز به بازیگری اشتغال داشت.

همین امر نیز در گرایش لئونه به سینما تاثیر داشت و در دهه 50 میلادی او را به پشت صحنه فیلم های درجه دوی ایتالیایی - آمریكایی كشاند.

وی در این ایام به عنوان دستیار كارگردان در این فیلم ها كه اغلب كارهای تجاری كوچكی بودند، كار می كرد تا اینكه در سال در سال 61 میلادی نخستین فیلم خود را با عنوان مجسمه 'غول پیكر رودز' ساخت كه چندان مورد توجه قرار نگرفت.

اما لئونه ناامید نشد و پس از ساخت یك فیلم دیگر در سال 1962 میلادی سرانجام با فیلم وسترن 'به خاطر یك مشت دلار' به نتیجه دلخواه رسید.

وسترنی تمام عیار كه تفاوت های بسیار با وسترن های كلاسیك پیش از خود داشت و ساختارشكنی فراوانی در گوشه گوشه اش به چشم می خورد.

وی این فیلم را براساس فیلم 'یوجیمبو' اثر اكیرا كوروساوا ساخت كه از این بابت مبلغ هنگفتی را نیز به این كارگردان صاحبنام ژاپنی پرداخت.

'كلینت ایستوود' كه در آن زمان بازیگر معمولی وسترن های تلویزیونی به حساب می آمد، نقش اصلی فیلم را برعهده داشت.

در حالیكه این نقش به 'هنری فاندا' و 'چارلز برانسون' پیشنهاد شده بود كه هریك به علتی از ایفای آن سرباز زدند.

استقبال خوب مخاطبان و منتقدان از فیلم كاملا غیرمنتظره بوده و لئونه را حسابی شوكه كرد و به ادامه این گونه فیلمسازی امیدوارتر ساخت.

وی تنها یك سال بعد فیلم 'به خاطر چند دلار بیشتر' را با بازی ایستوود ساخت كه در قیاس با دو قسمت دیگر این سه گانه چندان موفق از كار درنیامد.

با این حال فروش جهانی فیلم خوب بود و سود مناسبی را نصیب تهیه كنندگانش كرد.

اما 'خوب، بد، زشت' را می توان بهترین وسترن اسپاگتی تاریخ سینما نامید كه فیلمنامه ای فوق العاده در كنار كارگردانی هوشمندانه لئونه دارد.

فیلم داستان سه نفر است كه برای یافتن گنجی دفن شده به راه می افتند در حالیكه هریك نقشه نابودی دیگری را در سر می پروراند.

در اینجا كارگردان، اندكی از بار طنز داستان كاسته و روی كنش های موجود میان شخصیت ها بیشتر كار كرده است.

گذاشتن یك صفت روی هریك از این سه نفر از جمله نوآوری های لئونه است كه در آن زمان سابقه نداشته است.

در واقع وی با این كار به كلیشه ای ترین شكل ممكن شخصیت هایش را به مخاطب معرفی كرده، اما در بهره گیری از این كلیشه ها استادانه عمل كرده است.

دوئل پایانی فیلم برخلاف نمونه های كلاسیك وسترن، دوئلی سه نفره است كه هیجان زیادی را به مخاطبان خود انتقال می دهد.

ایستوود در این فیلم یكی از بهترین نقش آفرینی های عمرش را در كنار 'لی وان كلیف' - بد - ‌ارائه كرد كه البته نباید از بازی درخشان 'ایلای والاك' در نقش 'زشت' به سادگی گذشت.

موسیقی 'انیو موریكونه' نیز كه در آن سوت نقش پررنگی داشت، به خوبی روی تصاویر فیلم نشسته و غنای بیشتری به آن بخشید.

فروش فوق العاده فیلم فوق در كنار نقدهای ستایش آمیز منتقدان، لئونه را به سطح اول كارگردانی در هالیوود رساند.

همین امر سبب شد كه تهیه كنندگان حسابگر هالیوودی روی پروژه گران و بلندپروازانه لئونه با عنوان 'روزی روزگاری در غرب' سرمایه گذاری كنند.

فیلمی در گونه وسترن كه رگه های پررنگی از سینمای نوآر را با خود داشت و شباهت چندانی به سه گانه پرفروشش نداشت.

فصل افتتاحیه فیلم كه در ایستگاهی متروك می گذرد، همچنان پس از گذشت بیش از چهار دهه جذابیتش را از دست نداده و یكی از بهترین شروع های تاریخ سینما به حساب می آید.

به كار گرفتن 'هنری فاندا' در نقش یك قاتل خونسرد با توجه به نقش های پیشین او، ریسك بزرگی به حساب می آمد كه به حاصلی درخشان منجر شد.

فصل آغازین فیلم در ایستگاه متروك قطار با بهره گیری هوشمندانه از صدا، به یكی از بهترین افتتاحیه های تاریخ سینما تبدیل شده است كه گذر زمان نیز از ارزش و تاثیرگذاری آن نكاسته است.

با همه اینها 'روزی روزگاری در غرب' چندان گیشه موفقی نداشت اما در تونل زمان طرفداران بسیاری برای خویش دست و پا كرد و اثری مرجع در سینمای وسترن لقب گرفت.

'روزی روزگاری در آمریكا' آخرین ساخته سینمایی سرجیو لئونه كه حرف و حدیث های بسیاری بر سر آن وجود دارد، بی شك بهترین و كامل ترین اثر سینمایی اوست كه در آن نوعی كمال هنری به چشم می خورد.

فیلم داستان پسربچه ای به نام 'نودلس' است كه در محله ای فقیرنشین بزرگ شده و در نوجوانی به گروه های مافیایی می پیوندد.

لئونه نگاهی غمخوارانه به قهرمان فیلمش دارد كه به واسطه شرایط محیطی از پاكی خود دور شده و به منجلاب فساد و تباهی سقوط كرده است.

لئونه در اینجا به شكل استادانه ای فضاسازی كرده و خاطرات كودكی 'نودلس' را در هاله ای از رویا فرو برده است.

موسیقی شنیدنی موریكونه در كنار قاب های خلاقانه لئونه و فیلمبردارش و نیز بازی های فوق العاده 'رابرت دنیرو' و 'الیزایت مك گاورن'، اثری به یادماندنی را خلق كرده است.

اما مدت زمان بالای فیلم مشكل ساز شد و تهیه كنندگان را به مداخله بیشتر واداشت.

اینگونه بود كه نسخه به نمایش درآمده با بیش از یك ساعت اصلاح به روی پرده رفت و لطمه سنگینی به لئونه وارد كرد.

وی كه از این بابت بسیار آزرده شده بود،به سراغ پروژه سنگین و پرهزینه 'نبرد لنینگراد' رفت و مهیای ساخت آن شد كه اجل مهلتش نداد. در حالیكه فكرهای بسیاری برای فیلم های آینده خود داشت.

سرجیو لئونه در آوریل سال 1989 میلادی درگذشت.

فراهنگ ** 1983 **م.ج ** 1071
۰ نفر