بهار آمد و ذهن مرده باغ به باوراندیشه های سبز برک جوانه زد
#
تهران ، خبرگزاری جمهوری اسلامی 30/12/83
از :حمیده السادات هاشمی
بهار وآمد و ذهن مرده باغ به باور اندیشه های سبز برک جوانه زد. بهار آمد
و فصلهای سرد زندگی با نفسهای گرم خورشید رنک تازه ای گرفت.
بهار که می آید نمی دانم چطور یاد همان شعری می افتم که شاعر عزیز گفت"
مگر کم ازخاکیم، نفس کشید زمین، ما چرا نفس نکشیم".
سرشاخه های سبز زندگی باامیدی دوباره وبا عشقی برای روییدن و بلند شدن
و قد کشیدن به نرمی روی شانه های زندگی رو به آسمان می روند و دعا می-
کنند.
اصلا سال جدید و بهار نو بدون بلندشدن دستهای آسمانی شروع نمی شود، انگار
لحظه ها و ثانیه های زمین هم مشتاقانه منتظر همان ساعتی هستند که آدمها
در یک لحظه عجیب که صدای طپیدن قلبهای کنار دستی اشان را هم می شنوند دعا
کنند و دعا کنند با نمادهای ایمان ، برکت، پویایی، زندگی و عشق هم پیمان
شوند و قدمهای جدیدی را با نقش ها و تصویرهای تازه ای بردارند و پروردگار
را بخاطر تمام لحظه های خوب سال گذشته سپاس گویند و برای آنکه فرصتی به
ما عطا کرده تا لحظه های بد سال قبل جبران شود شاکرش باشیم.
و امسال هم آمد با تمام 365 روزی که باید صبح و شبش بگذرد و سال بعد
بیاید ، نمی دانم هر کدام از ما چند بار در این روزها و ثانیه ها حتی
لحظه ای به گذشته اندیشیده ایم و تامل کرده ایم تا شاید دقیق تر بدانیم
چه می کنیم تا حواسمان باشد، نکند میان آدمهای دروغین مثل آدمکهای سحر
شده فقط راه برویم و روزگار بگذرانیم.
بگذار بشماریم ، هر کدام از ما چند شبانگاهان را با ستاره های درخشان
بی نظیر خداوند گذرانده ایم و با خالق و رازق خود به نجوا نشسته ایم ؟
، اصلا چرا اینقدر شاعرانه و عارفانه شویم چند بار سعی کرده ایم مهربان
باشیم و بانوازش یتیمی باخوش رویی وپاک دلی قلبی رااز شور شادی بلرزانیم
تا خداوند ما را با فرشتگانش نشان دهد.
اصلا چند بار سعی کردیم "بنده" باشیم آخر بنده بودن است که همه خلقت را
اساس و پایه شد تا از بد بودن شرم کنیم و خطا نکنیم.
گاهی فکر می کنم آمدن بهار و سبز شدن تمام خاکهای مرده و برگهای خشک
شده تنها فرصت شکرگذاری است که خداوند از سر لطف و از روی کرامتش
برایمان مهیا کرده و سفره مهربانی اش را گسترده است تا از آفریده هایش
لذت ببریم و سر رارو به آسمان بلند کرده وتبارک الله احسن الخالقین بگوییم.
آن وقت گرم از بهار، روشن از آفتاب،لرزان ازهیجان آفرینش وآفریدن ،
زیبا از هنرمندی باد و باران ، آراسته با شکوفه ، جوانه ، سبزه و معطر
از بوی باران ، بوی پونه ، بوی خاک ، شاخه های شسته ، باران خورده ، پاک
، خاطره گره خورده انسان با طبیعت را زمزمه می کنیم.
بیایید در این لحظه دراین نخستین لحظات آغاز آفرینش و نخستین روز خلقت،
نوروز را باز بیافرینیم و در عمق وجدان خویش عهدی دوباره از روی خلوص و
انسانیت ببندیم.
یا مقلب القلوب و الابصار و یا مدبر اللیل و النهار حول حالنا الی احسن
الحال.
اجتمام ./2301/1647