'هلیا ' دختر خردسال سقزی، فرشته كوچولویی بود كه با رفتنش به آسمان ها به تعدادی از همسالان خود حیاتی دوباره بخشید و فرصتی را به كودكانی داد كه تا بازی های كودكانه خود را ادامه دهند و آرزوی خانواده های منتظری را كه در انتظار معجزه ای برای بازگشت فرزندان بیمارشان به زندگی بودند تحقق بخشد، به راستی رفتن هلیا آن معجزه ای بود كه این خانواده ها در انتظارش بودند.
وقتی پدر هلیا می گوید 'كبد دخترم را به شیراز فرستادند تا به دختر خردسال دیگری پیوند بخورد و قلب كوچك هلیا در تهران می تپد تا هم سن و سال دیگر هلیا با آن به زندگی برگردد، خوشالم' نشان از عزم راسخ پدری می دهد كه حس انسانیت را در قالب اهدای عضو دختر از دست رفته اش معنا و تفسیر می كند.
رسول عبداللهی، پدر هلیا، بازی های كودكانه خردسالانی را در ذهنش تجسم می كند كه اكنون به واسطه مرگ مغزی دخترش و پیوند اعضای بدنش به دیگر كودكان نیازمند، توانای بازی یافته اند و به گفته خودش اگرچه هلیا دیگر همبازی هایش را تنها گذاشته است اما هستند كسانی كه مدت ها نیازمند عضوی از بدن جهت بازگشت به حیات بودند كه اعضای كوچك اما بسیار تاثیرگذار هلیا حیاتی دوباره به خیل عظیمی از این نیازمندان بخشید.
هفته گذشته خبر مرگ مغزی دختر بچه دو سال و سه ماهه سقزی در محافل خبری استان كردستان پیچید و اقدام خانواده این دختر بچه در اهدای عضوش باز در سرخط اخبار رسانه ها قرار گرفت.
به دنبال این اقدام خیرخواهانه با 'رسول عبداللهی ' پدر هلیای از دست رفته تماس گرفتم تا ضمن تسلیت این غم جانكاه و تبریك این اقدام شجاعانه و انسان دوستانه به عنوان عضوی از جامعه رسانه استان به وی و خانواده اش، از اهداف و نیتش در این باره بپرسم.
اگرچه در سخنانش ناراحتی عمیق غم از دست رفتن فرزند خردسالش را به وضوح می شنیدم كه امری كاملا طبیعی است اما به گفته خودش ته دلش از اینكه دل خانواده های نیازمند دیگری را شاد كرده و خردسالان دیگری را با این اقدام به دنیا بازگردانده، شاد است.
وی غم از دست دادن كودكی خردسال در جلو چشمان خانواده را بسیار سخت می داند و درك آن برای افرادی كه چنین مصیبتی را به خود ندیده اند سخت می داند و آرزو می كند كه كسی به این مصیبت گرفتار نشود اما می گوید برای تسكین دلمان و جلب رضای خدا، اقدام به اهدای اعضای بدن دخترم كردم و از خدا طلب صبر دارم.
رسول عبداللهی كه كارگر ساختمانی است می گوید یك ریال از جایی حقوق نمی گیرم و تحت پوشش هیچ بیمه ای هم نیستم و برای اهدای عضو دختر خردسالم نیز پیشنهاد فروش عضو داشتم اما تمام پیشنهادات مادی را رد كردم و اعلام می كنم این كار تنها معامله من با خدای متعال است و هیچ انتظاری از كسی به واسطه این اقدام ندارم.
وی می گوید: هلیا را كه به تهران اعزام كردیم و از مرگ مغزی وی به صورت قطعی مطلع شدیم اعضای بدنش را اهداء كردیم.
وی می گوید تا جایی كه خبر دارم كبد هلیا را به شیراز فرستادند تا آن را به دختر خردسالی كه نیاز به پیوند كبد داشت اهداء كنند و قلبش هم در تهران ماند تا به خردسال دیگری پیوند دهند.
این پدر فداكار می گوید، زیاد برایم مهم نیست افرادی را كه به واسطه اهدای اعضای بدن دخترم به زندگی بازگشته اند را بشناسم چون هدف من تنها رضای خدا بود و هدف دیگری از این كار نداشتم و تنها انتظار دعای خیر برای فرزندم دارم.
وی تصمیم برای اهدای عضو این دختر خود را آنی و لحظه ای دانست و گفت: در طول مدت 10 روز كه دخترم در بیمارستان بعثت سنندج بستری بود خردسالان و كودكانی را می دیدم كه ناراحت، رنجور و بیمار بودند و دیدن این صحنه ها با دیدن صحنه مرگ مغزی دخترم مرا به شدت آزار می داد و آرزو می كردم قدرت و توانی داشتم كه بتوانم درد و رنج این افراد را كاهش دهم و خانواده های ناراحت و غمگین را شاد كنم.
وی گفت: به مسجد بیمارستان بعثت سنندج رفتم و بعد از ادای نماز و قرائت قرآن از خداوند متعال خواستم دخترم را به من برگرداند و اگر هم امیدی به زنده ماندنش نیست شرط می كنم اعضایش را به نیازمندان اهدا كنم.
وی گفت: پزشكان بیمارستان بعثت سنندج مرگ مغزی دخترم را تایید كردند و بازگشت به زندگی وی را بسیار ضعیف می دانستند و زنده ماندن هلیا را تنها در سایه یك معجزه می دانستند، پزشكان می گفتند اگر هلیا زنده بماند 80 درصد اعضای بندش از كار می افتد و این برایم دردناك بود.
پدر داغدار هلیا می گوید: زنده ماندن دختر را به شرط سلامت كامل وی از پروردگار درخواست كردم اما با شنیدن عدم بازیابی سلامتش، مرگ وی را به از كارافتادن بدن نحیف و كوچكش ترجیح می دادم.
وی گفت: به پزشكان بیمارستان در مورد اقدام به اهدای عضو دخترم صحبت كردم و آنان را در جریان این اقدام قرار دادم و با خود فكر می كردم با اهدای عضو دخترم خانواده های بسیاری را می توانم شاد كنم.
وی اظهار داشت: ما داغدار درگذشت دختر خردسالمان بودیم اما نمی خواستیم خانواده های دیگری به واسطه از كار افتادگی عضوی از بدن دلبندانشان به جمع داغدیده ها اضافه شوند و از این رو لحظه ای به این فكر می كردم كه خداوند مرا در موقعیتی قرار داده كه می توانم در به واسطه لطف و كرم پروردگار به بازگشت دوباره افرادی به زندگی كمك كنم و از این رو كمك به همنوعان را به واسطه حس زیبای انسانی آن انتخاب كردم.
وی به مشورت با همسرش در ارتباط با اهدای عضو دخترش، گفت: همسرم ابتدا سخت مخالف این اقدام بود اما با صحبت بسیار و مجاب كردن وی، همسرم نیز تسلیم اراده خداوند متعال شد و رضایت به این كار داد.
وی می گوید: اگرچه شغلم كارگری ساختمان است و توان مالی بالایی ندارم اما حاضر به تامین تمام هزینه های درمانی برای بازگشت سلامتی دخترم بودم ولی اراده خداوند چیز دیگری بود و ما نیز تسلیم این اراده شدیم.
وی می گوید مرگ مغزی دیگر علاجی ندارد و مغز جایگزین وجود ندارد تا دخترم زنده می ماند و از این رو تسلیم قضا و قدر الهی شدم.
وی به تشریح وقوع ماجرای مرگ مغزی دخترش نیز اشاره كرد و گفت: حدود دو هفته پیش ساعت 21 شب به هنگام شام هلیای دو ساله دچار برق گرفتگی می شود و بدون سر و صدا و حركتی به زمین می افتد و همانجا دچار مرگ مغزی می شود.
وی اظهار داشت: فورا وی را به بیمارستان سقز منتقل كردیم و در آنجا قلبش از كار افتاده بود كه با كمك پزشكان قلبش به تپش افتاد و برای درمان به بیمارستان بعثت سنندج منتقلش كردیم.
وی كه دو فرزند دختر شش ساله و 14 ساله دیگر هم دارد، می گوید: غم از دست دادن این دخترم بسیار گران است اما اینكه توانستیم دل خانواده های دیگری را شاد كنیم به ما تسكین و قوت قلب می دهد.
رسول عبداللهی اقدام به اهدای عضو افراد خانواده را به رحم، عطوفت و میزان اعتقاد و ایمان افراد به خداوند و قضا و قدر مرتبط می داند و می گوید: نمی توان پیشنهاد اهدای عضو را به هر كسی داد چون اقدامی سخت و دشوار است و این قضیه به خود فرد و خانواده بر می گردد اما دل خانواده ما بعد از غم از دست دادن عزیزمان به این خوش است كه مرگ هلیا حیاتی دوباره به چندین خانواده دیگر بخشید و این تسكین دهنده دل های داغدار ماست.
وی در پایان از مسوولین دانشگاه علوم پزشكی استان كردستان، بیمارستان بعثت، شبكه بهداشت و درمان سقز، مسوولان این شهرستان و نماینده سقز و بانه در مجلس شورای اسلامی در جهت اعلام همدردی و همكاری با خانواده خود تشكر و قدردانی كرد.
پیكر پاك و معصوم هلیای دو ساله در قبرستان سقز دفن شده است و اگرچه این فرشته كوچولو نیازی به طلب استغفار و بخشش نزد خداوند متعال ندارد اما از درگاه پروردگار یكتا برای بازماندگانش صبر جزیل درخواست می كنیم.
رییس دانشگاه علوم پزشكی كردستان نیز با قدردانی از این اقدام خیرخواهانه خانواده عبداللهی، گفت: این بیمار چهارمین بیمار مرگ مغزی امسال در استان كردستان است كه با رضایت خانواده اش، اعضایش به بیماران نیازمند اهدا می شود.
دكتر طیب قدیمی افزود: شهید امان اللهی اولین كردستانی بود كه اعضای بدن خود را اهدا كردند، البته تمامی اقدامات این اهدا، در تهران انجام شد.
به گفته وی از خرداد ماه سال 89 تاكنون، اهدای اعضای افراد مرگ مغزی در كردستان آهنگ قابل تقدیری به خود گرفته است، به گونه ای كه در سال 89 شاهد اهدای اعضای دو تن از هم استانی هایمان بودیم.
وی با بیان اینكه در سال گذشته هم چهار مورد اهدای عضو در استان انجام شد، گفت: در پنج ماهه اول سال جاری نیز چهار مورد اهدای عضو در استان صورت گرفته است.
وی ادامه داد: 10 مورد اهدای عضو افراد مرگ مغزی در كردستان از شهرستان های سنندج، بیجار، سقز، مریوان، سروآباد و كامیاران بوده اند.
وی اضافه كرد: اهدای عضو افراد مرگ مغزی پس از تایید تیم متخصصان دارای صلاحیت و نیز با رضایت خانواده آن ها صورت می گیرد.
رییس دانشگاه علوم پزشكی كردستان با بیان اینكه 52 عضو از بدن فردی كه دچار مرگ مغزی شده اند قابلیت پیوند دارد، اظهار داشت: اغلب، 7 تا 8 عضو حیاتی از جمله قلب، كبد، ریه، كلیه و قرنیه افراد مرگ مغزی، پیوند می شود.
وی افزود: نكته مهم در بحث اهدای عضو در جامعه اسلامی ما، اعتماد مردم به توانایی جامعه پزشكی برای انجام عمل پیوند و نجات جان بیماران نیازمند است.
وی توانایی پیوند عضو در مراكز خاص داخل كشور را افتخاری برای جامعه پزشكی دانست و افزود: مردم كشورمان با ایمان به اینكه بعد از مرگ دنیای دیگری هم وجود دارد، اعضای عزیزانشان را كه دچار مرگ مغزی شده اند، به افراد نیازمند عضو، اهدا می كنند.
وی خاطرنشان كرد: خانواده هایی كه اعضای بدن عزیزانشان را اهدا می كنند، تنها به خاطر باور و اعتقاد خود و بدون هیچ آشنایی و هماهنگی قبلی با دریافت كنندگان عضو اقدام به این امر خداپسندانه می كنند.
وی افزود: اهدای اعضای یك فرد دچار مرگ مغزی موجب زندگی دوباره بخشیدن به حداقل 5 تا 6 نفر می شود.ك/4
7346/533
گزارش از فرزاد نویدی
سنندج- اگرچه ديگر از بازيهاي كودكانه اش خبري نيست اما در دور دست ها، هستند كساني كه به واسطه وي به زمين بازي برگشته اند و شاد و خوشحال، بي خبرند كه در نقطه ديگري خانواده اي داغديده تنها به واسطه شادي آنها، غم خود را فراموش كرده و دلشان تسكين يافته است.