به یاد دارم بوی خوش 'به ' و ' شمامه ' ( دو میوه درختی و جالیزی ) بر طاقچه های انباری پدر بزرگ و ' آونگ ' های شیرین از انگورهای سرخ و سیاه و سبد كشمش و سنجد كه مادربزرگم هر باری كه به خانه شان می رفتم جیب هایم را از آنها پر می كرد.
هنوز ' سنگ و تخماق ' مادربزرگم را به یاد دارم كه در هر شب چله گوشت را با دست های خود می كوبید با پیاز و نخود آغشته می كرد تا غذای شام را كه همیشه ' كوفته شوربا' بود برای اهل خانه آماده كند.
به یاد دارم هنوز بوی ' كوفته شوربا ' روی اجاق خانه را و نان شیرین، حلوا قاوود ، واسلوق و پالوده مادربزرگم را كه برای شب چله آماده می شد و من با بی صبری برای به دست آوردن اندكی از این خوردنی ها به هر شیطنت و ترفندی دست می زدم و همیشه هم موفق بودم.
همه اعضای خانواده تا وقت شام به خانه پدربزرگ می رسیدند، جمعیت زیاد می شد، كنار سفره برای كودكان جای كمی بود ولی من با زرنگی پیش تر از دیگر كودكان دیگر در كنار سفره می نشستم و به هر چیزی كه در سفر بود ناخنكی می زدم، چشم غره های مادرم موثر نبودند، زیرا من تحت حمایت كامل پدربزرگم بودم .
بعد از شام ، من و دیگر بچه ها با بی صبری خوردن هندوانه، انار و حلواهای شیرین را انتظار می كشیدیم ، زمانی هم صبرمان تمام می شد و اعتراض می كردیم ' پس كی هندوانه را می خوریم' و بالاخره هندوانه، انار، به ، انگور و پالوده و هر آنچه كه در خانه برای شب چله بود خورده می شد و سر صحبت و شوخی و خنده باز می شد و هر كسی داستانی و لطیفه ای را تعریف می كرد و لی من مانند دیگر بچه های هم سن و سال خودم، بعد از زیاده روی در خوردن و آشامیدن ، خواب بر چشمانم مستولی می شد و بدون آنكه خود اراده كنم به خواب می رفتم و همواره در آغوش پدر به خانه باز می گشتم.
بعد از بیدار شدن در حسرت شبی كه گذشت و امید شب یلدای دیگر كه خواهد آمد مشغول بازی های كودكانه ام می شدم.
در استان آذربایجان غربی فصل زمستان به سه دوره تقسیم میشود كه 40 روز اول آن چله بزرگ، 20 روز بعد از آن چله كوچك و 30 روز آخر آن ماه عید نوروز یا همان اسفند ماه است.
خوردن هندوانه سمبل سبزی و شادابی، انار نماد تكثیر و زایش، حلوا نماد شیرینی و شیرین كامی از جمله سور و سات شب یلدا در آذربایجان غربی است كه در اكثر نقاط ایران نیز مرسوم است.
'خونچا' یا فرستادن هدیه به نوعروسان از سوی خانواده داماد، یكی از آیین هایی است كه هنوز به قوت خود باقی است، در شب چله خانواده داماد میوه ها و تنقلات خاص شب یلدا را به خانه نوعروس میبرند و خانواده عروس نیز یك مهمانی ترتیب میدهد و از خانواده داماد پذیرایی میكند.
به این ترتیب كه اگر خانوادهای تازه عروس نامزد داشته باشد با خرید معمولا یك قطعه طلا و یك دست لباس و شیرینی به منزل عروس رفته و با دادن هدیه ها اجازه تازه عروس را از پدر و مادرش می گیرند تا در مراسم شب به منزل داماد بیاید.
همچنین اگر خانواده ای دختر تازه عروس داشته باشد كه در طول سال به خانه بخت رفته باشد معمولا دو سه روز قبل از شب یلدا هدیه و تنقلات همراه نان محلی پخته شده آماده كرده و توسط برادر عروس به منزل داماد می فرستند.
از قدیمیترین رسمهای منطقه آذربایجان در شب چله برگزاری جشن 'خدر نبی' و قورتولوش بایرامی (عید نجات) است كه ریشه در باورهای ایرانیان باستان دارد كه تا حدودی از بین رفته ولی خاطرات آن هنوز در اذهان مادربزرگ ها و پدربزرگ ها به جا مانده است.
در عید خدر نبی جوانان دم بخت هر روستا حبوباتی نظیر نخود، گندم، ذرت، تخم هندوانه و خربزه از منازل اهالی روستا جمع میكردند و پس از پختن و خشك كردن، همراه نمك در هاون می كوبیدند كه در اصطلاح محلی 'قاووت' نامیده می شود.
در این مراسم جوانان به اندازه هفت ناخن از این 'قووت' را زیر زبان خود گذاشته و میخوابیدند و خوابهایی كه میدیدند توسط بزرگ ترها تعبیر میشد.
همچنین دختران دم بخت از حبوبات جمع آوری شده آش پخته و بین همسایه ها تقسیم می كردند كه در واقع نوعی نذری برای باز شدن بختشان بود.
با گذشت زمان و تغییرات فرهنگی و اجتماعی، نوع برگزاری این گونه مراسم نیز متحول شده، ولی اساس و پایه آنها ثابت مانده است، امروزه در مناطق آذربایجان شب یلدا جوانترها در منزل پدر و مادر جمع شده و با خوردن هندوانه، انواع حلوا، آجیل، پشمك و سایر تنقلات مدرن كه جایگزین كشمش، سنجد، گندم برشته و انگور و سایر خوردنیهای سنتی شده ، این شب را جشن می گیرند.
در آیین آذربایجان غربی، هندوانه نشانهای از فصل گرما و تابستان است و مصرف آن در شب یلدا كه شب آغاز فصل سرماست خود بیانگر غلبه و چیرگی بر شدت سرمای زمستان است و شروع خوشی بر فصل سرما تلقی میشود.
پیران قوم هنوز حكایت های زیادی چگونگی نگهداری هندوانه شب چله در روزگاران گذشته دارند زیرا نگهداری این میوه زیر كاه و یا انبار گندم هندوانه خود، هنری بوده است.
آونگ كه در زبان آذربایجان به 'میلاخ' مشهور است یك نوع سبك نگهداری انگور به روش كاملا سنتی است كه در میان ارومیهایها معمول است به طوریكه مردم ارومیه تابستانها انگورهای چیده شده از باغات را روی یك طناب با فاصله ۱۰ تا ۱۵ سانتیمتری در كنار هم گره میزنند و در یك محل تاریك و سرد كه اصطلاحا 'میلاخ دامی' نامیده میشود قرار میدهند.
آونگ یا میلاخ تا عید نوروز در خانه هر ارومیهای كه به نوعی با كشاورزی ارتباط دارد یافت میشود. حتی در شب یلدا (چیله گجسی) نیز پایه ثابت پذیراییها در ارومیه است.
در آذربایجان سابقا كه ارتباطات به این آسانی نبود از اواخر تابستان مقدار زیادی هندوانه و خربزه در تور میگذاشتند و آن را از سقف آشپرخانه آویزان میكردند تا در هوای آزاد خراب نشود و یا اینكه در انبار كاه قرار میدادند.
ریشسفید خانواده در حالیكه با چاقو هندوانه را میبرد، میگوید 'قادا بلامیزی بو گئجه كسدوخ ' یعنی ( حوادث، بلایا و ناكامی های خودمان را امشب سر بریدیم).
گزارش: از نرگس موذنی
7126/583/ 1645
ارومیه - به خاطر دارم شب های یلدای دوران كودكیم را در خانه پدربزرگ و كرسی روی تنور با لحاف گلدار پشمی را كه هر بار پس از بازی در بیرون، تمام وجودم را گرما می بخشید.