دلم از خستگی های زمان در دام صیادی افتاده كه معنای خستگی را نمی داند و نمی داند كه آهو بودنم فقط برای آن است كه غریبی غریب نواز، گاهی ضامن آهو هم می شود.
دلم مشهدی از جنس باران می خواهد، بارانی كه همراه با نسیم مرحمت آل محمد (ص) جان را صفا می بخشد و نور گلدسته های حرم، جان را زلال می كند.
اینجا كه می آیی باید زلال شوی، باید وسعت آسمان را در دل خود جای دهی، اینجا به هر كس به اندازه معرفتش، از صفای آسمان را هدیه می دهند.
اینجا مشهد است؛ با ما همسفر باش تا در كنار پنجره فولاد، گره عشق بر ضریح زلالی ها بزنیم، تا در صحن با صفای حرم همچون كبوتری خسته بال، از دل خستگی های زمان بگوییم.
غریبی واژه خسته ای است كه وقتی با جانت عجین می شود تنهایی و غصه اش را با تمام وجود و به پهنای دل كندن از بازیچه های زمینی و بهانه های كوچك درك می كنی و به دنبال تكیه گاهی از جنس نور و مهربانی هستی كه بر آن تكیه زنی؛ به دنبال آسمانی بی انتها و به دنبال غریبی غریب نواز....
دلت كه از زمین می گیرد، هوای آسمان را می كنی، هوای پرواز و بال زدن، هوای رسیدن به آستانی كه ایوان طلایش، پنجره فولادش و پنجره های ضریحش، سبد سبد آرامش را به تو هدیه می كند.
آنجا برای كبوترها كه گندم می ریزی، در خود می شكنی و به حال كبوترهایی كه هر روز با بال و پر سپید خود بر گرد گنبد طلای 'علی ابن موسی الرضا' می چرخند غبطه می خوری.
اینجا مشهد است؛ اینجا باید با اشك چشم غبار از دل برگیری تا زلال وجودت معنای حقیقی آسمان را دریابد و بدانی كه تنها نیستی...
وقتی به رسم فاصله ها دورم، آرام آرام زمزمه می كنم كه مولایم! دلم برای یك لحظه نشستن در صحن حرم ات تنگ است، دلم بی تاب است، قلبم آرام نمی گیرد، آری به رسم فاصله ها دورم و به تفسیر یاد، چه نزدیك...
واژه ها در ذهنم برای تفسیر لحظه ای از آرامش ارادت به آستانت غوغا كرده اند؛ بهار می گوید من معنای تولد دوباره ام و تو آنگاه كه دل به پنجره فولادش گره می زنی جانی دوباره می گیری، پس مرا بسرای...
آسمان جان زلالش را به گواه آورده كه اشك های غربت، نامه های دلتنگی و نگاه های بارانی بسیاری را دیده و می توان از صفای زلالیتش برای توصیف مهربانیت بهره جست و عشق با سوگند صداقت آمده كه تو خود معنای عشقی...
ای غریب غریب نواز! بهار و آسمان و عشق بهانه اند، بهانه های كوچك دنیای من كه از معنا كرن حتی ذره ی از آستان بزرگیت ناتوانند.
ای خورشید آرمیده در طوس! دست های خالی ام، آسمان ابری دلم و نگاه بارانی ام برایت خبر آورده كه از تنهایی و غربت در خود شكسته ام، از سنگینی بار گناهم شرمسارم و دلم برای زلالی كودكی ها تنگ شده است...
یا علی ابن موسی الرضا (ع)! آمده ام، غریب و تنها، نگاهم اشكبار و شانه هایم سنگین از بار گناه است اما امید دارم، من به لطف و مهربانی ات، به غریب نوازی ات و به شفاعتت نزد خدا امید دارم و تا امید دارم زنده ام...
مولایم! آب سقاخانه ات را به لب های تشنه حسین (ع) سوگند داده ام تا عطش زمزمه نامت، تكرار یادت و توسل به درگاهت را از وجودم نگیرد.
یا رضا! كبوترهای حرم ات را به غربت كبوترهای بقیع سوگند داده ام كه دعاگویم باشند، كه گم نشوم، كه جز در راه مسقیم گام نگذارم.
یا مولا! گدای كویت شده ام و می دانم دست رد به سینه احدی نمی زنی و آرزویم این است كه بواسطه مقربان درگاهت من سراپا تقصیر را به میهمانی الفت خود و خاندان گرامیت دعوت كنی.
امروز در سالروز میلاد هشتمین امام عاشقان، خیل دلدادگان رضوی همچون پروانه بر دور ضریح نورباران رضا (ع) طواف عشق به جای می آورند.
آری حتی اگر فرسنگ ها از مشهد مقدس دوری، چون مولایت 'علی ابن موسی الرضا' غریب نیستی، پس رو به ضریحش بایست و دست ارادت بر سینه بگذار و چشمهایت را ببند، چشم هایت را ببند تا بدانی هرگز فاصله ها حریف دلدادگی های عاشقانه نیستند.
آری از سویدای دل با زمزمه 'السلام علیك یا علی ابن موسی الرضا' از هر كجای سرزمین ارادت، با باران آسمان وجود رضا (ع) زلال شو...التماس دعا.ك/4
7440/8154/2624/330
كرمان - دلم قطره ای آسمان می خواهد، آسمانی از جنس نور كه از تراوش باران رحمتش، غصه غریبی عاشقانه ام را به مانند آهویی رمیده از دام، در گوش زمان نجوا كنم.