۲ آبان ۱۳۹۲، ۹:۲۰
کد خبر: 80872913
T T
۰ نفر

خاورمیانه عرصه تعارضات و خطاهای استراتژیك

۲ آبان ۱۳۹۲، ۹:۲۰
کد خبر: 80872913
خاورمیانه عرصه تعارضات و خطاهای استراتژیك

گروه تحقیق و تفسیر خبر- انقلابهای اخیر جهان عرب بار دیگر معادلات حاكم بر جهان عرب و خاورمیانه را بر هم ریخت و دوباره نشان داد كه این منطقه عرصه زایش تحولات غیر قابل پیش بینی است.

منطقه ای كه از بدو شكل گیری آن لحظه ای رنگ آرامش و ثبات به خود ندیده و دایم در تب و تاب جنگ، كودتا و شورش، سوخته است.

جهان عرب بار دیگر شاهد سقوط رهبرانش بود. اما بر عكس همیشه، این بار این سقوط ها نه به خاطر كودتا یا مداخله و جنگ خارجی، كه بوسیله اعتراضات اجتماعی بود. ولی همانند سابق، تبعات این سقوط ها بی ثباتی های مجدد سیاسی در منطقه بوده است. با سقوط مبارك، مصر از گردونه رقابت های منطقه ای برای مدتی (نامعلوم) خارج شد. از جنگ عراق و سقوط صدام، منطقه به گونه ای واضح به دو محور مقاومت و سازش تقسیم شده است. با سقوط مبارك یك پایه از پایه های محور سازش از دور خارج شد. اما تحولات دامن سوریه را نیز گرفت. از این تاریخ توازن های منطقه شكل جدیدی به خود گرفت و خاورمیانه وارد عرصه جدیدی از جنگ سرد شد.

تركیه، كه از زمان روی كار آمدن حزب عدالت و توسعه رویكرد جدیدی در قبال خاورمیانه در پیش گرفته، تلاش بسیاری برای نفوذ بیشتر در منطقه داشته است؛ بگونه ای كه سعی كرده خود را موفق ترین كشور منطقه معرفی كند و باصطلاح كارامدترین الگوی حكومت اسلامی را به منطقه عرضه نماید. در این رابطه، تركیه سعی كرد با كشورهای عرب حوزه خلیج فارس وارد تعاملات گسترده اقتصادی شود و پیوندهای سیاسی-اقتصادی خود را با منطقه گسترش دهد. انقلابهای عربی عرصه جدیدی برای دولتمداران ترك و حضور قوی ترشان در منطقه ایجاد كرد. در ابتدای تحولات عربی توازن در منطقه دچار از هم گسیختگی موقت شد. اما كانون های محوری دو قطب مقاومت(ایران) و سازش(عربستان) كماكان به شكل سابق باقی ماند. در این میان قطر نیز خود را وارد بازی بزرگان كرد و سعی كرد نقشی فعال در جهت دهی به تحولات در جهت منافع كشورش داشته باشد. تحولات سوریه قطب بندی های منطقه (حول دو محور سازش و مقاومت) را مستحكم تر و شفاف تر ساخت. تركیه، عربستان و قطر سرمست از پیروزی در انقلابهای عربی و شكلگیری فضای جدید برای آن ها، اتحادی استراتژیك و نانوشته با هم بستند و تلاش كردند منطقه را به سمت اهداف خود هدایت كرده، توازن منطقه ای را به دست گیرند. اما مساله ای كه در این میان فراموش شد، اختلافاتی بود كه این سه كشور از اساس با یكدیگر داشتند.

قطر و عربستان هركدام از دو گروه متفاوت از اسلام گرایان حمایت می كنند. عربستان كه در جهت سیاست های سلفیسم خود همواره حامی گروه های افراط گرا مثل القاعده بوده است در مقابل قطری قرار می گیرد كه‌حمایت از اخوان المسلمین را، برای كسب جایگاه و نفوذ در منطقه و بعنوان ابزاری جهت اجرای سیاست های خود، در دستور كار خود قرار داد. اختلاف این دو كشور در مصر، ‌زمانیكه اخوان حكومت را در دست گرفت، بخوبی نمایان بود. اختلافات مرزی (بویژه بر سر منطقه العدید) نیز از دیگر اختلافاتی است كه سال هاست روابط دو كشور را سرد نگه داشته است. تشكیل شبكه الجزیره را نیز نباید نادیده گرفت. از زمان راه اندازی این شبكه،‌ برنامه های مستند زیادی در رابطه با فساد خاندان آل سعود در این شبكه پخش شده است. البته ریشه اصلی اختلافات قطر و عربستان به سال 1995 بر میگردد. یعنی زمانیكه حمد بن خلیفه در كودتایی قدرت را بدست گرفت و سعی كرد نقش منطقه ای جدیدی برای قطر تعریف كند. بنابراین دست به بلندپروازی هایی زد كه خشم سعودی ها را در پی داشته است.

تركیه نیز اختلافاتی اساسی بخصوص با عربستان سعودی دارد. تركیه از زمان روی كار آمدن حزب عدالت و توسعه سعی كرده كانون سیاست خارجی خود را از اروپا به خاورمیانه منتقل كند و در این منطقه به دنبال كسب قدرت و برتری باشد؛ امری كه این كشور را در تعارض با كشورهایی چون عربستان قرار داده است. عربستان خود را مركز جهان اسلام می داند اما تركیه خواهان ارایه مدل جدیدی از اسلام سیاسی، مبتنی بر دموكراسی سیاسی است كه در عمل در تقابل با عربستان سعودی قرار می گیرد. از طرفی،‌ در تحولات مصر نیز تركیه حامی اخوان و عربستان مخالف این گروه بود. در معادلات منطقه ای نیز این سه كشور رقیب یكدیگرند و هر یك خواستار سهم بیشتری از قدرت در منطقه هستند. بنابراین هر كدام، از گروه های مورد نظر خود در كشورهای منطقه حمایت می كنند. سوریه اما نقطه ای بود كه این سه كشور را بهم وصل كرد و آن ها را حول یك تصمیم مشترك (تلاش برای سقوط دولت بشار اسد) گرد هم آورد.

اكنون با تعریف یك هدف به ظاهر مشترك و ایجاد یك ذهنیت دشمن تراشی واحد، سه كشور اختلافاتشان را كنار گذاشته، با یكدیگر به همكاری های استراتژیك بویژه در سوریه پرداختند. تناقضات ساختاری منطقه و احتمال بده بستان سیاسی بین قدرت های بزرگ خارج منطقه نیز در این میان به فراموشی سپرده شد؛ بده بستان هایی كه نهایتا نیز جریان تحولات منطقه را در دست گرفت.

توازن جدیدی شكل گرفت. تركیه سكولار به جانب عربستان سنتی و بسته متمایل شد. قطر، كه زمانی زیاده خواهی اش به حدی رسیده بود كه در پی كودتا در میان خاندان آل سعود برآمده بود، اكنون با عربستان سعودی در یك راستا قرار گرفته، یك اتحاد سه جانبه با تركیه و عربستان تشكیل داد. اما تحولات میدانی سوریه بر خلاف انتظار همگان به گونه ای دیگر پیش رفت و اتحادها سست تر شد. قطر در میانه راه از میدان به در شد و عرصه هدایت نیروهای معارض بشار اسد به عربستان و تركیه واگذار شد. توافق آمریكا و روسیه بر سر حل دیپلماتیك مساله سوریه، عربستان و تركیه را نیز از میدان به در كرد و عرصه به بزرگان جهانی واگذار شد.

اما در این مدت اتفاقات دیگری نیز رخ داد كه بیش از پیش توازن ساختگی عربستان، تركیه و قطر را شكننده تر كرد. سقوط مرسی و قبضه شدن قدرت در مصر به دست نظامیان، تقابل عربستان با تركیه را موجب شد. تركیه بشدت از اخوان المسلمین و مرسی بعنوان نماینده این گروه، حمایت می كند. قطر نیز در رقابت با عربستان، از اخوان المسلمین حمایت می كند. اما با سقوط مرسی عربستان در مصر دست بالا را گرفت و دو رقیب را از میدان به در كرد.

روی كار آمدن دكتر حسن روحانی در ایران و دور جدید مذاكرات هسته ای این كشور و گروه پنج بعلاوه یك، و خوشبینی های دو طرف مذاكره از روند موفقیت آمیز مذاكرات، و همچنین احتمال بهبود روابط ایران و ایالات متحده، خشم عربستان سعودی را در بر داشت. ترس این كشور از نزدیكی ایران و ایالات متحده بر این مبنا قرار دارد كه در صورت نزدیكی این دو كشور و پایان سه دهه دشمنی، عربستان در حاشیه روابط در خاورمیانه قرار خواهد گرفت؛ چرا كه در غیاب ایران، عربستان نقش فعالی در تعاملات منطقه ای داشته است. این در حالی است كه برخی گمانه ها از نزدیكی تركیه و ایران در دوره جدید خبر می دهد كه اگر این گمانه ها درست باشد به معنی دور شدن تركیه از عربستان سعودی است. امری كه انزوای بیش از پیش عربستان و شكست سیاست های منطقه ای این كشور را بهمراه خواهد داشت.

آخرین تیر خلاص را نیز اقدام اخیر تركیه در سركوب نظامیان القاعده در مرزهایش با سوریه به این اتحاد و توازن جدید ایجاد شده زد. تركیه كه تا این زمان تمام قد از مخالفان اسد حمایت می كرد، به دلیل ترس از گسترش افراط گرایی در منطقه و نفوذ گروه های افراط گرا در كشورش دست به سركوب بخشی از این گروه ها در مناطق مرزی كشورش زد. این گروه ها اغلب مورد حمایت عربستان سعودی هستند. مسلما این اقدام خشم سعودی ها را به دنبال خواهد داشت.

در آخر باید گفت كه بررسی تحولات دو سال اخیر در خاورمیانه پیچیده تر از آن است كه در این مقال گنجانده شود، اما با نگاهی كلی بر سیر این تحولات می توان به این نتیجه رسید كه خاورمیانه همواره در حال زایش مجدد است و درد زایمانش همواره با جنگ و خونریزی همراه است چرا كه كماكان همانند اوایل زمان سقوط امپراتوری عثمانی و دوره جنگ سرد در تب و تاب جنگ و خونریزی است. توازن ها همواره در خاورمیانه بی ثبات بوده و باعث شده این منطقه هیچگاه روی ثبات به خود نبیند. هرچند پایان جنگ سرد و پایان رقابت ایدئولوژیك ابرقدرت ها در این منطقه واقعه ای خوشایند برای مردم منطقه بود، اما حمله صدام به كویت و دخالت ایالات متحده برای پایان دادن به جنگ، نشان داد كه این خوشبینی ها در خاورمیانه سرابی بیش نیست. زمانیكه رقابت ابرقدرت ها در منطقه پایان می یابد این خود كشورهای منطقه هستند كه بار دیگر پای قدرت های بزرگ را به منطقه باز می كنند. انگار كه این منطقه با درد و رنج زاده شده و خشونت و خونریزی جهاز آن باشد. اكنون نیز شاهدیم كه در دو سال گذشته تا چه حد تناقضات رفتاری-ساختاری میان كشورهای منطقه به چشم می خورد. هر لحظه اتحادها بهم خورده، اتحادهای جدیدی شكل می گیرد و دوباره بازی از سر. این است سرشت نامعلوم روابط بین الملل و معادلات قدرت در خاورمیانه.

از مهدی جوكار

تحقیق**م.ج**1358