ارتشبد عباس قرهباغی در سال 1297ش. در تبریز متولد شد. پدرش میرزا كریمخان شغل تجارت داشت و مانند بسیاری از مردم ساكن آذربایجان در زمره مهاجر زادگانی بود كه اجداد او پس از جنگهای معروف ایران و روسیه به ایران مهاجرت كردند و در تبریز اقامت كردند.
عباس پس از انجام تحصیلات ابتدائی، وارد دبیرستان رشدیه شد و تا كلاس چهارم در این دبیرستان بود و از سال پنجم وارد دبیرستان نظام تبریز گردید و در سال 1315ش. دیپلم نظام گرفت و وارد دانشكده افسری شد.
*دوستی با محمدرضا شاه
ورود قرهباغی به سال اول دانشكده افسری مقارن بود با بازگشت محمدرضا از سوئیس به ایران سی نفر برای تشكیل كلاس و دسته مخصوص ولیعهد انتخاب شدند كه قرهباغی به همراه علی قوام و فردوست جزء دانشجویان دسته مخصوص بودند.
قرهباغی در دانشكده افسری تا میتوانست خود را به ولیعهد نزدیك كرد، حتی در سالهای پس از آغاز جنگ جهانی، او هرگز وارد دستهبندیهای ارتش نشد و همواره كنار محمدرضا ماند.
قرهباغی هرگز با ولیعهد وارد بحث و گفتوگو نمیشد و او را نصیحت نمیكرد، در مقابل او ابراز عقیده و وجود نمینمود و همین مشخصهها بود كه قرهباغی را از سال 1315 تا 1357 به مدت 42 سال به صورت فرد مورد اعتماد شاه درآورد و ارتش شاه را در 1357 از هم فرو پاشید؛ زیرا او اهل ابتكار و پیشنهاد و رأی دادن نبود.
در واقع قرهباغی در میان فرماندهان نیروهای مختلف ارتش از نفوذ و اعتبار زیادی برخوردار نبود و شاید به همین دلیل بود كه شاه او را بر فرماندهان دیگر ارتش ترجیح داد.
فردوست در اینباره مینویسد: «با عباس قرهباغی از سال 1315ش به علت همدوره بودن در دانشكده افسری... آشنا شدم ... او به علت اینكه فوقالعاده خوش خط بود، در سال 1315ش. در دانشكده افسری، منشی مخصوص محمدرضا شد و این آشنایی را تا انقلاب حفظ كرد و محمدرضا اكثراً مشاغلی نزدیك به خود به او میداد.»
*قرهباغی در رأس گارد جاویدان شاه
فردوست مینویسد: «... محمدرضا مرا احضار كرد و گفت كه یك واحد مستقل با نام خاص برای حفاظت كاخ شخصی من و محوطه و درب محوطه تشكیل دهید... اولین كاری كه من در اجرای این دستور كردم، انتخاب سرگرد عباس قرهباغی به معاونت خود بود، من و قرهباغی و سه افسر دیگر یك طرح دقیق تهیه كردیم كه از كدام نقطه شروع كنیم و در كدام نقطه خاتمه دهیم. پس از مطالعه مشخص شد كه 300 سرباز كافی است كه باید كادر را نیز به آن افزود.
مأموریت انتخاب افراد به قرهباغی محول شد و یك افسر هم برای كمك به او داده شد كه در سراسر كشور مسافرت كند و كلیه پادگانهای نظامی و ژاندارمری مراجعه نماید و طبق طرح مأموریت را انجام دهد. افراد اعزامی قرهباغی بینقص بودند و نه ماه بعد از دستور محمدرضا گارد آماده معرفی شد. پس از دو هفته محمدرضا به من گفت: «واحد را به قرهباغی تحویل دهید.»
*قرهباغی و كابینههای شریف امامی و ازهاری و بختیار
شهریور 1357ش. قرهباغی در كابینه شریف امامی به وزارت كشور منصوب و معرفی شد و در كابینه غلامرضا ازهاری نیز همان سمت را داشت و مدت كوتاهی علاوه بر وزارت كشور، وزارت امور اقتصادی و دارائی با او بود. شاه قبل از فرار از ایران او را به ریاست ستاد بزرگ(ارتش) منصوب نمود و تا پایان رژیم در آن سمت مستقر بود. او پس از خروج شاه از ایران، عضویت شورای سلطنت را هم عهدهدار بود. و همه روزه با سفرای انگلیس و آمریكا جداگانه ملاقات میكرد و همه روزه حداقل روزی یكی دوبار با محمدرضا ملاقات داشت و مطالبی را نیز تلفنی به اطلاع محمدرضا میرساند.».
*قرهباغی در آستانه انقلاب
بنا به اعترافات قرهباغی در كتابی كه تحت عنوان «اعترافات ژنرال» میباشد، شاه در روزهای آخر حكومت شاهنشاهی و بعد از خروج از ایران ارتش خود را یتیم و بیسرپرست گذاشت و رفت و در تمام مدتی كه در مصر و مراكش بود، هیچ گونه تماسی با قرهباغی یا فرماندهان دیگر ارتش نگرفت و فرماندهان نیروها، پریشان و سردرگم، ارتش را به سوی فروپاشی كشاندند.
*پیام امام به ارتش و نتایج آن
بعد از پیام امام در 19 بهمن 1357ش، كه در آن خطاب به ارتش فرموده بودند: «ما به نظامیان میگوئیم به ملت محلق شوند. میگوئیم اسلام بهتر از كفر است... ما میخواهیم كه مملكت قوی باشد، ما میخواهیم كه مملكت دارای یك نظام قدرتمند باشد، ما نمیخواهیم نظام را به هم بزنیم، ما میخواهیم نظام محفوظ باشد لكن نظام ناشی از ملت و در خدمت ملت...»، بختیار در ملاقات با ارتشبد قرهباغی به او پیشنهاد میكند كه دستور دهد مراكز ارتشی بمباران شود، قرهباغی به ظاهر این دستور را به سپهبد ربیعی منتقل میكند و در چاپخانه ارتش متنی چاپ میشود كه از مردم خواسته شده كه اطراف مراكز نظامی را خلوت كنند و اگر نه با بمباران این مراكز جانشان در خطر خواهد بود و مردم به مراكز ساواك حمله میكنند.
بختیار 20 بهمن 1357ش. بار دیگر از قرهباغی میخواهد كه مراكز اسلحه ارتش در داخل شهر را بمباران كند تا اسلحه به دست مردم نیفتد و این پیام را به قرهباغی هم میرساند، از سوی شورای انقلاب با او تماس گرفته میشود كه اگر راست میگوید، كشتار در نیروی هوایی را متوقف كند. او برای رهبران انقلاب پیام میدهد كه افتادن اسلحه به دست مردم به سود هیچ كس نیست و بعداً جمعآوری آنها مشكل است؛ اما در مقابل پیشنهاد شورای انقلاب كه از او میخواهد، استعفاء بدهد، سماجت میكند، قرهباغی هم مایل بود كه بختیار استعفا بدهد تا آنها تكلیف را یكسره كنند.
*اعلام بیطرفی ارتش از سوی عباس قرهباغی
بیستم بهمن ماه 1357، ارتش تصمیم به اعلام بیطرفی و خروج از صحنه گرفت كه به معنی قطع پشتیبانی از دولت بختیار بود، درباره آخرین جلسه شورای فرماندهان كه نام آن را «شورای عالی ارتش» گذاشتند و مذاكرات آن جلسه كه به صدور اعلامیه بیطرفی ارتش انجامید،
باید گفت كه جلسه شورای فرماندهان ارتش در ساعت 30/10 روز 22 بهمن 1357 با حضور 27 هزار نفر از فرماندهان، معاونین، رؤسا و مسئولین سازمانهای نیروهای مسلح شاهنشاهی به شرح زیر تشكیل گردید: ارتشبد قرهباغی؛ رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران، ارتشبد جعفری شفقت: وزیر جنگ، سپهبد ناصر مقدم؛ معاون نخست وزیر و رئیس ساواك و ... .
در این جلسه هر یك از فرماندهان ضمن تشریح آخرین وضعیت خصوصی نیروی مربوط به خود، اشكالات و نظراتشان را نیز گویا شدند تا ستاد فرماندهان در جریان حوادث و وقایع قرار گرفته و درباره آنها بحث و بررسی شود.
پس از صحبت و اظهار نظر، عدهای طرفدار اعلان بیطرفی و تعدادی دیگر موافق اعلام همبستگی بودند.
سرانجام پس از پایان جلسه اعلامیه بیطرفی ارتش كه بدون اطلاع بختیار مستقیماً به رادیو ارسال شده بود، كمی بعد از ساعت یك بعدازظهر پخش شد كه بدین قرار بود.
با توجه به تحولات اخیر كشور شورای عالی ارتش در ساعت 30/10 امروز 22 بهمن 1357ش. تشكیل و به اتفاق آراء تصمیم گرفته شد كه برای جلوگیری از هرج و مرج و خونریزی بیشتر بیطرفی خود را در مناقشات سیاسی فعلی اعلام و به یگانهای نظامی دستور داده شد به پادگانها مراجعه كنند.».
*سرانجام قرهباغی
پخش اعلامیه بیطرفی ارتش، كمكی به حفظ ارتش و جلوگیری از حمله دستجات مسلح به پادگانهای نظامی نكرد و طی 24 ساعت بعد از صدور این اعلامیه، ارتش شاهنشاهی از هم پاشید و اسلحه و مهمات بسیاری از پادگانها به غارت رفت.
افسران و سربازان نیز پستهای خود را ترك كرده بودند كه با شروع كار دولت موقت و با تلاش سرلشگر قرهنی كه به ریاست ستاد ارتش منصوب شده بود، سازمان از هم پاشیده ارتش به تدریج سر و سامان یافت. از فرماندهان ارتش ارتشبد قرهباغی مدتی متواری بود تا اینكه بعدها از پاریس سر در آورد و ارتشبد فردوست نیز بعد از چند سال دستگیر و طی چندین مصاحبه تلویزیون اسراری از رژیم گذشته را فاش كرد.
سپهبد بدرهای فرمانده نیروی زمینی، فردای پیروزی انقلاب هنگام خروج از دفتر كار خود كشته شد و بسیاری از امیران دیگر كه اعلامیه بیطرفی ارتش را امضاء كرده بودند، در دادگاههای انقلاب، محاكمه و محكوم به اعدام شدند.
نخست وزیر آخر، بختیار نیز استعفا داده و از كشور گریخت. ارتشبد قرهباغی مدتی در اروپا زندگی كرده و به انتشار خاطرات خود مبادرت ورزید و سرانجام نیز در سال 1376ش. در اروپا درگذشت.
منبع: فارس
اول**1516
تهران - ایرنا - اعلام بیطرفی ارتش منجر به فروپاشی ارتش شد و بعد از مدتی امیران سر از پاریس درآوردند و ارتشبد قرهباغی بعد از استفعای نخستوزیر استفعا داده و از كشور گریخت و در سال 1376 در اروپا در گذشت.