مرادی كرمانی در 16 شهریورماه سال 1323 در روستای سیرچ از توابع بخش شهداد كرمان، در خانواده ای محروم و فقیر دیده به جهانی گشود كه نمی دانست با تولدش در آینده چه تغییراتی قرار است در آن ایجاد كند. شرایطی همراه با محرومیت و فقر به دنیا آمد.
وی در سه سالگی مادرش (فاطمه رجبی) را از دست داد. فقر مالی و از طرفی غم از دست دادن مادر، پدرش (كاظم مرادی كرمانی) را دچار نوعی بیماری كرد و چون نمی توانست از فرزندش مراقبت كند، پدربزرگ و مادربزرگ او را بزرگ كردند.
او با كمك، هدایت و راهنمایی های عموی خود درس خواند و از هشت سالگی كار كرد و از همین دوران بود كه به خواندن علاقه خاصی پیدا كرد. مرادی كرمانی در بازگویی خاطرات دوران كودكی و نوجوانی خود میگوید: «تا 15 سالگی در كرمان بودم و زندگی ام بدون پدر و مادر گذشت، زندگی پر از سختی و درد».
مرادی كرمانی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در كرمان گذراند و پس از آن برای ادامه تحصیل به تهران آمد و همزمان مدرك كارشناسی دو رشته هنرهای دراماتیك و زبان انگلیسی را دریافت كرد.
** آغاز راه نگارش تا قصه های مجید
نخستین كتاب داستان مرادی كرمانی به نام «معصومه» حاوی چند قصه متفاوت و كتاب دیگری به نام «من غزال ترسیده ای هستم» در سال های 1349 و 1350 به چاپ رسیدند و همین چاپ آثار بود كه او را در مسیری قرار داد تا زندگی اش را از راه نوشتن به عنوان شغلی حرفه ای تحت تاثیر قرار دهد.
وی درست پس از انتخاب این هدف و مسیر مهم زندگانی با نوشتن داستان «قصه های مجید» مهمترین گام را در زندگی نویسندگی برداشت. در واقع قصههای مجید انعكاس زندگی حقیقی وی است كه توانست چندین جایزه را به خود اختصاص دهد.
تعدادی از كتاب هایش به زبانهای آلمانی، انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی، هلندی، عربی، ارمنی ترجمه شده اند كه براساس تعدادی از آنها چندین فیلم و سریال تلویزیونی و سینمایی ساخته شده و برخی نیز به كتاب های درسی راه یافتند.
وی اولین جایزه نویسندگی را به خاطر «بچه های قالیباف خانه» از شورای كتاب كودك دریافت كرد و بعدها توانست جوایز متعدد داخلی و بینالمللی را به خود اختصاص دهد كه از این نظر در ایران، منحصر به فرد است. مرادی كرمانی از 14 مهرماه سال 1382 عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی شد.
مرادی كرمانی نویسندگی را در سال 1339، در همكاری با رادیو محلی كرمان آغاز كرد و این همكاری با رادیو را در تهران نیز ادامه داد. اولین داستانش با نام «كوچه ما خوشبخت ها» كه حال و هوایی طنز داشت در سال 1347 در مجله «خوشه» منتشر كرد. در آثار بعدی او دردها و رنج های زندگی اش با رگه هایی طنزآمیز به شكل داستان روایت شده بود. او با نوشتن قصههای مجید برای برنامه «خانه و خانواده» در رادیو توانست جوایزی را كسب نماید.
مرادی كرمانی از تأثیرگذاری برخی نویسندگان بر وی و از علایقش به آثار سینمایی این گونه گفته است كه: «عامیانه نویسی را از «صادق چوبك»، شاعرانه نویسی را از «ابراهیم گلستان»، ایجاز را از «ارنست همینگوی» و «گلستان سعدی»، احساس را از «صادق هدایت» و طنز را از «چخوف» و «دهخدا» آموختهام».
او همچنین می گوید: «نثر پردازی را از مجله «خوشه»، ارتباط با مخاطب را از «نشریات هفتگی» و گفت و گو را از «رادیو» آموختهام».
** من نویسنده ام
از مهمترین ویژگی های آثار مرادی كرمانی استفاده از ضرب المثل ها، آداب و رسوم عامیانه، كاربرد واژگان محاوره ای، آمیختگی نظم و نثر در آنها است. لمس آنچه كه می نویسد از خصوصیات نثر وی است كه در تمام داستان های او به خوبی قابل درك است، به گونه ای كه میتوان گفت مرادی كرمانی با تمام وجود می نویسد.
او نویسنده ای است كه معتقد است برای نوشتن خلق شده است و به همین دلیل می نویسد و از آن و بازتاب دردهایش لذت می برد. او با مرور خاطرات خود برای نوشتن رنج و عذاب زیادی را تحمل میكند اما می گوید: «برای من رنج نوشتن زیباترین رنج ها است. من به دنیا نیامده ام كه برج بسازم یا رئیس جمهوری شوم. من به دنیا آمده ام كه نویسنده شوم. بهترین دوست من قلم و كاغذ است. زمانی كه می نوشتم هیچ وقت فكر نمی كردم آن قدر بزرگ شوم كه دیگران برای من دست بزنند یا برای گفت و گو به دانشگاه دعوت شوم. مهم آن بود كه خود را با نوشتن خالی میكردم و لذت میبردم.»
** طنزی برای روایت دردها
یكی از عناصر برجسته و تأثیرگذار آثار هوشنگ مرادی كرمانی، طنز است. او طنز را به دنیای كودكان و نوجوانان آورده است. مرادی با بیانی ساده و روان، با بهره گیری از شیوه هایی مانند بزرگ نمایی، كوچك نمایی، طنز موقعیت، طنز در گفتار، مبالغه و اغراق، تضاد و بازی های زبانی- بیانی، مقایسه و تشبیه و دیگر شیوه ها، توانسته آثاری را نه تنها برای نوجوانان ایران بیافریند، كه قصه هایش، به دنیای كودكان و نوجوانان، خانه ها، مدرسه ها و كتابخانه های بسیاری از كشورهای جهان راه یافته اند. طنز ملایم و نسبتاً تلخ مرادی كرمانی، خواننده را به تفكر واداشته و خنده را بر لبان او می نشاند.
در آثاری مانند «قصه های مجید»، «بچه های قالیباف خانه»، «داستان آن خمره»، «لبخند انار»، «مهمان مامان»، «مربای شیرین» و «تنور»، بیش از سایر آثار از زبان طنز استفاده شده است اما طنز در قصه های مجید با تنوع و فراوانی بیشتری به كار رفته و توانسته آن را از ناملایمات تلخ كودكی و نوجوانی «هوشنگ مرادی كرمانی» به شكلی شیرین و جذاب جلوه دهد.
اما با تمام این حرف ها طنز در زبان مرادی كرمانی گزنده، تلخ، عصبی و همراه با نفرت و بدبینی نیست، بلكه ملایم و نسبتا تلخ است. خنده حاصل از طنز موجود در آثار مرادی، بیشتر از روی دلسوزی و ترحم است تا تحقیر و تمسخر. هوشنگ مرادی كرمانی با تمام رنج هایی كه هنگام یادآوری گذشته و نگارش آنها متحمل می شود، عاشق نویسندگی است.
او در آثار خود دردها و رنج های زندگی خود را با رگه هایی طنزآمیز به داستان تبدیل می كند و این باره میگوید: «این داستان ها، حاصل چنگ زدن و تلاش من در زندگی است؛ یعنی من به زندگی خودم چنگ زدم و آن را به تصویر كشیدم و داستان هایم همه ریشه در زندگی من دارد. زمانی كه دیدم مردم دردهای مرا گوش نمی دهند، سعی كردم آنها را به زبان طنز بگویم».
** خاطراتی از كودكی مرادی كرمانی
الف) اولین روز مدرسه
سرانجام پایان بخش این گزارش را با بیان خاطراتی از نوشته های مرادی كرمانی از دوران كودكی اختصاص می دهیم جایی كه هوشنگ مرادی كرمانی میگوید: «سه اتفاق مهم در ذهن من وجود دارد كه یكی از آنها به نخستین روز مدرسه رفتنم در سیرچ مربوط می شود. قبل از اینكه وارد مدرسه شوم، در دو، سه تا از خانه های سیرچ كلاس های درس برگزار می شد و تمام دانش آموزان این مدرسهها 35 نفر بودند. عمویم (قاسم مرادی كرمانی) معلم مدرسه بود و من از طریق وی با مدرسه آشنا شدم زیرا عمویم قاسم در خانه ما زندگی می كرد و من صبح ها زمانی كه وی می خواست به مدرسه برود، دنبالش راه میافتادم و مدرسه را میدیدم».
ب) ترس مادربزرگ از قیافه ام
مرادی كرمانی با بیان اینكه نخستین روز مدرسه رفتن وی با افتتاح مدرسه سیرچ همزمان بود، گفت: «ابوالقاسم پور حسینی رئیس وقت آموزش و پرورش شهداد، زمینی را در كنار منطقه «پیرمراد» كه نزدیك قبرستان سیرچ بود، خریداری كرد و در تابستان روستاییان یك مدرسه چهار كلاسه را در این زمین ساختند. صبح زود نخستین روز مدرسه، مادربزرگم كماجدان (قابلمه) بزرگی را بر روی اجاق قرارداد و من را در آن گذاشت و تمیزم كرد و پیراهن نویی را به تنم كرد و یك مداد و یك دفتر 20 برگ را به دستم داد تا به مدرسه بروم. زمانی كه به مدرسه رسیدم، موقعیت مدرسه به گونه ای بود كه ما باید كار می كردیم زیرا هنوز حیاط مدرسه را درست نكرده بودند.
چهار پنج نفر بچههای كلاس اولی مدرسه بودیم كه ما را مجبور كردند سنگ های روی حیاط را جمع كنیم و به بیرون از مدرسه ببریم. ظهر زمانی كه میخواستم به خانه بروم، مدادم شكسته بود، پیراهن پاره شده بود و دفترم را هم گم كرده بودم و مادربزرگ قیافه ام را كه دید، ترسید و در یكی از اتاق های خانه پنهان شد».
ج) كتك برای كار
وی افتتاح مدرسه هوشنگ مرادی كرمانی را سومین خاطره خوب خود از دوران مدرسه ذكر كرد و گفت: «درخت انجیری كه در حیاط این مدرسه وجود دارد، من را به یاد درخت باغ كنار مدرسه در سیرچ انداخت كه شاخ و برگش در مدرسه ما بود و تفریح بچههای مدرسه خوردن انجیرهای این درخت بود كه به طور معمول برای این كار كتك میخوردیم». مرادی كرمانی میگوید: «اگر خاطرات مدرسه را بنویسم، از خاطرات قصه های مجید هم بیشتر میشود».
فراهنگ**9266**1601**
همراه با بزرگان ادبیات داستانی ایران؛
هوشنگ مرادی كرمانی، مردی كه می خواست نویسنده شود
۱ آذر ۱۳۹۳، ۸:۵۰
کد خبر:
81395549
تهران - ایرنا - كودكی كه در سه سالگی مادرش را از دست بدهد و پدرش را به خاطر بیماری از او دور كنند امكان دارد در آینده به هر فردی تبدیل شود جز گوینده این جمله كه «من به دنیا نیامده ام كه برج بسازم یا رئیس جمهوری شوم. من به دنیا آمده ام كه نویسنده شوم»، اما قهرمان ما فرق می كرد و نویسنده شد، او كسی نیست جز هوشنگ مرادی كرمانی.