به گزارش روز سه شنبه خبرنگار گروه فرهنگی ایرنا، به نظر می رسد طی دو دهه اخیر هنرهای نمایشی ما تحت لوای پرداختن به سبك زندگی مناسب، سبك زندگی متضاد با آن را به شكلی افراطی به تصویر كشیده و به كرات به تبعات حسد، طمع، سوءظن، خیانت و ... پرداخته است.
در این سریال ها سبك زندگی در حد انتظار فرهنگ سازی نشده بلكه بازنمایی فرجام تلخ سودای یك شبه پولدار شدن ، چند همسری، بد دل بودن مردان ، طمع و به طور كلی عاقبت رذائل اخلاقی به رخ جامعه كشیده شده تا شاید از پس كلی قصه سوزناك زن و شوهری و پدر و پسری، مضمونی هم عاید مخاطب شود.
جامعه ایرانی كه رسانه ملی را برای تغذیه خوراك و نیاز فرهنگی و هنری خود انتخاب كرده به كرات شاهد مجموعه های تلویزیونی است كه معمولاً كاراكترهای منفیاش بیش از شخصیت های مثبت آن در ذهن مخاطب میمانند؛ چنانكه برای مثال از سریال پربیننده ستایش، حشمت فردوس با بازی داریوش ارجمند بیش از سایر كاراكترها دیده میشود.
در واقع، در چنین سریالهایی، مزه اصلی درام را كاراكترهای منفی و رفتارهایشان تشكیل می دهند و درام از خیانت و دروغ و كلاهبرداری است كه جان گرفته است. گرچه خالقان این آثار با نیت نقد این پلشتی ها به آن پرداختهاند، اما حاصل آن است كه مخاطب رسانه ملی باید هر شب پای مجموعهای از خباثتها بنشیند و داستان این آدام ها را تحمل كند.
به نظر می رسد رسانه ملی كمتر به بازنمایی قصه تعدادی آدم خوب باوركردنی اهتمام گمارده است. جامعه ایرانی به ندرت شاهد رذائل اخلاقی به مثابه امتحان كاراكترهای مثبت پرداخته كه در چنین پارادایمی، این رذائل هیچگاه محوریت نیابند و محوریت با شخصیتهای مثبت باشد درست مثل آثاری چون وضعیت سفید، پایتخت و پرده نشین كه با كاراكترهای دوستداشتنیشان به یاد ماندهاند.
در چنین شرایطی است كه دیدن قصه آدم های جامعه تبدیل میشود به بستری برای پرداختن به سبك زندگی ایرانی اسلامی. این كه آدم ها از هر صنفی چطور زندگی میكنند، وقت مریض شدن چه رفتاری دارند یا چه عقایدی در مورد كار كردن دارند، چطور عزاداری میكنند، سلوكشان با خانواده خود چگونه است، اوقات بحرانی را با چه روشی و با چه امیدی سر میكنند و ...
بدین ترتیب، سریال هایی كه به برجسته سازی شخصیت های مثبت و ماندگار جامعه مبادرت می كنند موفق میشوند از روشی جز روش برهان خلف، سبك زندگی ایرانی اسلامی استفاده كنند و در واقع قرار نیست كسی عاقبت سبك زندگی غیر اسلامی و غیر ایرانی را ببیند و متنبه شود، بلكه قرار است مخاطب از شكوه سبك زندگی ایرانی اسلامی لذت ببرد.
برای مثال سینمای هالیوود بر خلاف باورهای سنتی بسیاری از فیلمنامهنویسان وطنی كه معتقدند نمیشود حول زندگی عدهای آدم خوب قصه ای جذاب بنا كرد و حتماً باید پای مرد دو زنه و عشق مثلثی در میان باشد داستان هایی خلق میكنند كه استقبال مردم، بر جذابیت آن مهر تأیید میزند.
سریال های مناسب برای جامعه ایرانی طیفی از آدمهای خوب را بازنمایی میكند تا شیرینی زندگیشان در كام مخاطب بنشیند ولی سریال های ضد ارزش طیفی از آدمهای خاكستری و منفی را تصویر میكند تا مخاطب را از این همانی با سرنوشت تلخ آنها انذار دهد.
این كه روی پرده یا روی آنتن، بیشتر چه كسانی را میبینیم، فارغ از این كه آن ها را چطور میبینیم، نكته بسیار مهمی است كه روی تصویر ذهنی مخاطب از جامعه خویش و سهم طیفها از این جامعه تأثیر میگذارد. در واقع، رسانه با انتخاب طیفها برای محوریت دادن به آن ها در رسانه، تصور مخاطب را نسبت به جامعهای كه او در آن زیست میكند، شكل میدهد.
فراهنگ*3054*1569
تهران-ایرنا- سرنوشت مجموعه های تلویزیونی طی سالهای اخیر به وضوح نشان میدهد كه مردم به همان میزان كه از دیدن كاراكترهای منفی و ضد ارزش در سریالها خسته شدهاند به همان اندازه به دیدن یك قهرمان فعال اجتماعی نیازمندند.