۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۳۲
کد خبر: 81743183
T T
۰ نفر

توانمند سازي زنان خانه دار چرا و چگونه؟

۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۳۲
کد خبر: 81743183
توانمند سازي زنان خانه دار چرا و چگونه؟

تهران- ايرنا- روزنامه اطلاعات در صفحه گزارش روز نوشت: خانه داري شغلي است؛ شبانه روزي، يكنواخت و خسته كننده كه اگرچه باعث صرفه جويي در هزينه‌ها مي‌شود، اما درآمد آشكاري ندارد و مبلغ صرفه جويي شده، به كسي كه اين كارها را انجام مي‌دهد، تعلق نمي‌گيرد، بلكه به نفع همه افراد خانواده تمام مي‌شود.

در اين گزارش كه در شماره روز سه شنبه دهم شهريور 1394 خورشيدي به قلم ارمغان زمان فسمي انتشار يافته، مي خوانيم: اگر شاغل هستيد، تصور كنيد در پايان هر ماه كه وظايف كاري تان را انجام داده ايد، دستمزد شما را به افراد ديگري بدهند! حتي اگر آن افراد، نزديكان و اعضاي خانواده شما باشند، آيا خيال نمي‌كنيد در حقتان اجحاف شده است و بهتر بود حقوق شما را به خودتان مي‌دادند تا درباره چگونگي خرج كردن آن تصميم بگيريد؟ حتي اگر قرار بود همه دستمزدتان را به خانواده تان ببخشيد، آيا ترجيح نمي‌داديد اين كار را با تصميم شخصي انجام بدهيد؟
خانه داري چنين شغلي است؛ كاري شبانه روزي، يكنواخت و خسته كننده كه اگرچه باعث صرفه جويي در هزينه‌ها مي‌شود، اما درآمد آشكاري ندارد و مبلغ صرفه جويي شده، به كسي كه اين كارها را انجام مي‌دهد، تعلق نمي‌گيرد، بلكه به نفع همه افراد خانواده تمام مي‌شود. شايد به همين دليل باشد كه از زنان خانه دار، آن طور كه بايد، قدرداني نمي‌شود و حتي اين موضوع كه فعاليت‌هاي آنان، شغل به شمار مي‌رود يا نه، محل بحث است. زنان فداكار خانه دار مي‌توانند مصداق اين بيت حافظ باشند:
**بي مزد بود و منت هر خدمتي كه كردم
يارب مباد كس را، مخدوم بي عنايت!
**تلقي كار زنان خانه دار به عنوان يك شغل
آيا خانه داري يك شغل به شمار مي‌آيد؟ دكتر شمس السادات زاهدي ـ استاد مديريت، در پاسخ به اين پرسش مي‌گويد: بله، زيرا اگر امور خانه داري و به طور كلي اداره امور خانواده توسط زن خانه دار انجام نگيرد، بايد براي او جانشين‌هايي در نظر گرفت؛ جانشيناني كه در قبال خدماتي كه انجام مي‌دهند، حق الزحمه طلب مي‌كنند. چگونه است كه در اين زمينه دوگانه رفتار مي‌كنيم و براي زنان خانه‌داري كه از تمامي توان و بضاعت جسمي، روحي و عاطفي خود مايه مي‌گذارند، ارزشي قايل نمي‌شويم؟
دكتر خديجه ابوالمعالي‌ـ روان شناس، معتقد است: خانه داري در صورتي شغل تلقي مي‌شود كه به درآمدزايي اقتصادي بيانجامد. در آموزه‌هاي ديني ما گفته مي‌شود كه زن براي نگهداري و تربيت فرزند و انجام كارهاي خانه مي‌تواند طلب حقوق كند، اما در قانون چنين موضوعي تصويب نشده است و فرهنگ سنتي ما نيز پذيراي چنين مطالبه‌اي از سوي زنان نيست. ‏
وي مي‌افزايد: زن خانه داري كه تمامي عمر خود را صرف رسيدگي به امور همسر و فرزندان خود مي‌كند، در صورت طلاق هيچ گونه درآمدي نخواهد داشت و دولت هم حمايت‌هاي اجتماعي مناسب را به او ارائه نمي‌دهد. به علاوه اين كه رسيدگي به امور خانه را طبق يك برنامه سنتي وظيفه زنان بدانيم، جوّ رواني- اجتماعي محيط خانه را تحت تاثير قرار مي‌دهد و در چنين شرايطي انسجام خانوادگي شكل نمي‌گيرد. ‏
خانم ابوالمعالي با بيان آن كه اطلاق عنوان «شغل» به انجام امور خانه، در بيشتر كشورها به عنوان يك چالش مطرح مي‌شود، مي‌افزايد: در جامعه ما كه داعيه رعايت حقوق زنان را دارد، اين مسأله بايد به طور جدي پيگيري شود. اگر همسر زن خانه دار، شغل رسمي و حقوق بازنشستگي نداشته باشد، اين زنان بعد از فوت همسرشان با مشكلات عديده‌اي مواجه مي‌شوند و لازم است در تعريف خانه داري به عنوان شغلي كه بازده اقتصادي دارد، تجديد نظر شود و قوانيني لازم الاجرا در اين خصوص پديد آيد.‏
**آسيب پذيري در نتيجه نداشتن استقلال اقتصادي
يكي از حقوقي كه در اسلام با عنوان نفقه به زن تعلق مي‌گيرد، داشتن خدمتكار در صورت احتياج به واسطه نقصان يا بيماري او است. يعني از ديدگاه اسلام، انجام كارهاي خانه از وظايف زن نيست و او مي‌تواند حتي براي شير دادن به فرزند خود، از همسرش دستمزد بخواهد. همچنين مرد موظف است همه نيازهاي متعارف و متناسب با وضعيت همسرش از قبيل مسكن، پوشاك، غـذا، اثاث منزل و هزينه‌هاي درماني و بهداشتي را متناسب با وضعيت خانوادگي و اجتماعي او فراهم كند و در اختيارش قرار بدهد‎.‎‏
بنابراين، زني كه بدون هيچ چشمداشتي انجام كارهاي خسته كننده خانه را بر عهده مي‌گيرد، به لحاظ مالي باري از دوش مرد برداشته است، اما به طور مستقيم درآمدي از اين طريق به دست نمي‌آورد و بايد خرجي خود را از همسرش بگيرد. ‏
دكتر پروانه سلحشوري ـ جامعه شناس، درباره اين موضوع مي‌گويد: وجود يك زن خانه دار به معناي برخورداري از درآمد پنهان و بسيار براي خانواده است. اگر بخواهيد غذايي را كه در خانه تهيه مي‌شود از بيرون تهيه كنيد، بايد 3 برابر پول بدهيد. به همين ترتيب، شستشو و اتوكشي لباس‌ها، پرستاري و مانند آنها نيز از جمله اموري است كه خارج از خانه بابت آنها بايد پول پرداخت. بسياري از زنان اين كارها را انجام مي‌دهند و در قبال آن فقط خوراك و پوشاك‌شان تامين مي‌شود. در كارهاي خانگي، درآمدي براي زنان وجود ندارد، پس اين نمي‌تواند برايشان يك شغل به حساب بيايد. وقتي شما درآمد نداريد، گاهي مجبوريد ظلم را بپذيريد. عدم استقلال اقتصادي برخي از زنان را در برابر همسران شان،در موقعيت فرودست قرار مي‌دهد و آسيب پذير مي‌كند!‏
**محدوديت‌هاي اجتماعي در مقابل توانمندسازي زنان
با گذار از دوران سنت به مدرنيته، نوع نگاه به وظايف و حقوق زنان و مردان، تغيير مي‌كند. ‏هانيه ابوطالبي ـ كارشناس ارشد علوم اجتماعي، در ‌اين‌باره مي‌گويد: با توجه به اين كه تا زماني نه چندان دور، فرهنگ مردسالاري در جامعه ايراني غالب بوده است، زنان بيشتر در حاشيه جامعه بودند؛ به طوري كه نقش آنان بيشتر در خانواده برجسته بود تا در جامعه. زمان نسبتا طولاني صرف شد تا اين فرهنگ، زن را در بطن جامعه بپذيرد و به همين نسبت زمان لازم است تا نگاه مردسالار دگرگون شود و زنان به نقش‌هاي بالاتري در جامعه دست يابند. توانمند شدن جامعه بدون توانمند شدن زنان آن، امكان پذير نيست.
خانم ابوطالبي تاكيد مي‌كند: محدوديت‌هاي اجتماعي مي‌تواند مانع توانمند شدن زنان باشد، زيرا اين محدوديت‌ها قادر است افكار اجتماعي را به سمت دلخواه خود هدايت كند. البته در عصر ما با گسترش ارتباطات و امكان دسترسي مردم دنيا به يكديگر، اين موضوع روز به روز كمرنگ‌تر مي‌شود.‏
وي بزرگ‌ترين مانع در راه توانمند سازي زنان را سطح پايين آگاهي آنان در اين زمينه مي‌داند و مي‌گويد: زماني كه در مورد موضوعي اطلاعات و آگاهي وجود نداشته باشد، دستيابي به آن موضوع هم غير ممكن است؛ همان طور كه طرح مساله مهم‌تر از پاسخ آن است، زيرا تا زماني كه مساله‌اي نباشد، نمي‌توان به دنبال پاسخ آن رفت. ‏
**نقش خانواده و فرهنگ در پيشرفت زنان
شمس السادات زاهدي با بيان اين كه زنان خانه دار نيز مانند زنان شاغل به توانمندسازي نياز دارند، مي‌گويد: عصر، عصر فناوري‌هاي ارتباطي است و زن خانه داري كه مي‌خواهد بداند فرزندش وقتي پشت رايانه مي‌نشيند چه مي‌كند، بايد آگاه باشد و خودش از رايانه سر در بياورد.
اين استاد مديريت مي‌افزايد: البته زنان در حد توان خود، مي‌كوشند تا مهارت‌هايشان را توسعه دهند و در پي آموزش و پرورش استعدادهايشان باشند و شايسته است كه همه بخش‌هاي جامعه اعم از دولتي، خصوصي و مدني در اين راه قدم‌هاي بلندي بردارند.
**زنان مدرن، مردان سنتي
دكتر پروانه سلحشوري ـ جامعه شناس، درباره نگرش نسل جديد به جايگاه زنان در جامعه مي‌گويد: در جامعه شناسي، مبحثي با عنوان «جامعه پذيري» وجود دارد كه به معناي تأثيرپذيري و تربيت افراد از طريق جامعه، مدرسه و رسانه‌ها است. آموزه‌هاي جامعه كم كم قالب فكري افراد را شكل مي‌دهد و در نتيجه بسياري از اقدام‌هاي شما بر اساس نگرش‌هايي است كه در گذشته از اين طريق به دست آورده‌ايد. ‏
در جامعه ما تفكر مردسالار از دوران كودكي به افراد منتقل يا تحميل مي‌شود. مثلا پسران جوان بسياري داريم كه به اصطلاح مدرن و امروزي‌اند و معتقدند ارتباط داشتن با دختران برايشان ايرادي ندارد، درحالي كه اين ارتباط در مورد خواهر يا همسر آينده شان قابل قبول نيست. طرز فكر اين پسران‌ درباره خودشان به ظاهر مدرن شده است، اما هنوز نسبت به زنان، نگرش‌هاي سنتي دارند و فكر مي‌كنند كه زنان صرفاً بايد خانه داري كنند و در خدمت آنان باشند. درحالي كه زنان نيز در جريان مدرنيته، مدرن شده‌اند و لزومي نمي‌بينند مانند مادران‌شان فداكاري‌هاي بي شائبه و چه بسا يك طرفه در زندگي داشته باشند. پسر از همسرش مي‌خواهد با او مانند مادرش رفتار كند، اما دختر اين را نمي‌پذيرد. زن و مرد امروزي هردو با هم از سركار بر مي‌گردند. اگر مرد بنشيند و روزنامه بخواند و زن به آشپزخانه برود، با خودش خواهد گفت ما هر دو مثل هم درس خوانده‌ايم و كار مي‌كنيم، چرا من در خانه هم بايد كار كنم، در حالي كه او مشغول استراحت است؟ اينجاست كه برخوردها آغاز مي‌شود.‏
**رابطه افزايش آمار طلاق با اشتغال زنان
دكتر سلحشوري با اشاره به برخي تحليل‌هاي نادرست از پديده‌هاي اجتماعي مي‌گويد: عده‌اي مي‌گويند كه طلاق در ميان زنان شاغل و مستقل، بيشتر است. ‏
اين جامعه شناس تأكيد مي‌كند: اشتغال از مهم‌ترين عوامل استقلال زن است كه باعث مي‌شود بتواند در برابر مشكلاتي مانند اعتياد و خشونت مرد، تصميم متفاوتي بگيرد. اما معمولا مشكل اصلي را كه همان اعتياد يا خشونت مرد است، ناديده مي‌گيرند و اشتغال زن را مورد پرسش قرار مي‌دهند؛ حتي خطيبي هم پيدا مي‌شود كه بگويد زن خوب، زني است كه حقوق خود را دربست تقديم شوهرش كند. اين كار استقلال اقتصادي و در نتيجه قدرت تصميم گيري را از زن مي‌گيرد و زندگي مشترك، به دليل ناتواني زن براي واكنش نشان دادن در برابر زورگويي‌هاي مرد، به ظاهر حفظ مي‌شود!بايد توجه داشت كه غالب شدن فردگرايي عصر جديد نيز زندگي مشترك را تحت تاثير قرار مي‌دهد و باعث افزايش آمار طلاق مي‌شود.
دكتر سلحشوري با بيان اين كه يك پژوهشگر اجتماعي مي‌تواند مسايل را با ديدگاه‌هاي مختلف مورد بررسي قرار بدهد، مي‌گويد: به عنوان مثال، نگاه كاركردگرايانه به شما مي‌گويد كاركرد هر جزء از يك سيستم چيست و در كل به دنبال ايجاد نظم و تعادل در سيستم است.
وي مي‌افزايد: در حوزه زنان نيز نگاه‌ها متفاوت است. نگاه كاركردگرايانه كه مي‌خواهد نظم همواره برقرار باشد، نگاه سنتي به مسأله زن و قدرت را ترجيح مي‌دهد. حال آن كه جامعه شناسان بزرگ، توانمندسازي را به معناي دستيابي بيشتر زنان به منابع و كنترل بر زندگي خود مي‌دانند كه موجب احساس استقلال و اعتماد به نفس بيشتري در آنان مي‌شود. اين فرايند افزايش عزت نفس زنان را به همراه مي‌آورد، به اين معنا كه موجب بهبود تصويري مي‌شود كه زنان از خودشان مي‌بينند.‏
اين جامعه شناس تأكيد مي‌كند: عامل عقب افتادگي ما در همه حوزه‌ها، ضعف در خردگرايي و جايگزين شدن تقليد با خرد است. در علوم پايه و رشته‌هاي فني، همواره دو دوتا چهار تا مي‌شود، اما در حوزه علوم انساني، اين تبادل افكار و تقابل آرا است كه پويايي و رشد را به ارمغان مي‌آورد.‏

**جامعه جوان ايران
دكتر پروانه سلحشوري ـ جامعه شناس، درباره اهميت مشاركت زنان در توسعه كشور مي‌گويد: جامعه ايراني در حال گذار به شمار مي‌رود؛ يعني جامعه‌اي كه در آن بعضي از مولفه‌هاي مدرنيسم وارد شده است و از طرف ديگر بعضي از سنت‌ها همچنان در مقابل مدرن شدن جامعه، مقاومت مي‌كند. با جهاني شدن، دسترسي به اطلاعات و تقابل سنت و مدرنيسم، شدت بيشتري پيدا كرده است و به ويژه در ايران وضعيت با كشورهاي مشابه ديگر تا حدي فرق مي‌كند. زنان در ايران از آموزش‌هاي قابل ملاحظه‌اي برخوردارند،اگر چه موانعي براي اشتغال آنان وجود دارد و متاسفانه ميزان اشتغال شان در حد مطلوب نيست، اما مي‌توان اذعان داشت كه زنان از نظر حضور اجتماعي افراد منفعلي نيستند، به اين معني كه از مولفه‌هاي جامعه مدرن كه برخورداري از آموزش و اشتغال است، تا حدي برخوردار شده‌اند. ‏
وي مي‌افزايد: از طرف ديگر جامعه ايران جامعه جواني است و اين ميانگين سني جوان، با ارزش‌ها و هنجارهاي مدرن آشناتر است.
با اين كه جامعه از اين نظر متحول شده است، اما همچنان زنان از توانايي تاثيرگذاري بر جامعه به طور موثر و در راستاي برخورداري خود و ساير اقشار جامعه محروم‌اند.‏
اگرچه به طور مرتب بر نقش مادري زنان تاكيد مي‌شود، اما از امكاناتي كه آنان را توانمند سازد، برخوردار نيستند. زنان حتي با وجود تحصيلات و اشتغال، كه به عنوان منابع توانمندكننده به شمار مي‌آيند، همچنان قربانيان اصلي خشونت، فقر و ساير آسيب‌هاي اجتماعي هستند.‏
**تأثير منفي خشونت‌هاي خانگي و خياباني
توانمندسازي زنان، يكي از نيازهاي اساسي كشورهاي در حال توسعه است. ‏
دكتر پروانه سلحشوري با بيان اين موضوع مي‌گويد: بدون توانمندسازي زنان، تمامي كوشش‌هايي كه براي پيشرفت جوامع انجام مي‌گيرد، نمود چنداني ندارد. تلاش براي محدود ساختن زنان و اعمال فشار بر آنان، به كليت جامعه زيان مي‌رساند و بالعكس با توانمندسازي زنان، جامعه در مسيري پويا گام برمي‌دارد. يكي از مهم‌ترين موانع توانمندسازي زنان، اعمال خشونت بر عليه آنان است. خشونت، چه در بعد خانگي آن و چه در بعد خياباني، زشت‌ترين حالت برخورد با زنان است. تمامي انواع خشونت، چه به صورت جسمي و فيزيكي (كتك زدن) و يا به صورت كلامي (تحقير و سرزنش) بر ساير رفتارهاي فرد اثر مي‌گذارد. تحقيقات نشان مي‌دهد زناني كه از نظر جسمي و روحي مورد آزار و اذيت قرار گرفته بودند، بيشترين نشانه‌هاي عدم توانمندي را داشتند‎.‎اين جامعه شناس مي‌افزايد: از منظر ديگري نيز مي‌توان توانمندسازي زنان را بررسي كرد و آن نگرش خود زنان و درك آنان از توانمندي است. تحقيقات ما نشان داده است در مناطق فقير نشين شهر، برخي زنان بدون برخورداري از منابع مالي و يا حتي سواد كافي، خود را توانمند مي‌دانستند.
توانمندي از نظر آنان مفهومي بود كه در رضايت از زندگي نهفته بود. اما در عمل بر اساس مشاهدات، زناني كه ابراز توانمندي مي‌كردند، زناني بودند كه در منزل توان تصميم گيري داشتند. نكته‌اي كه در اين مصاحبه‌ها به چشم مي‌خورد، اين بود كه اكثريت زناني كه ابراز توانمندي مي‌كردند، همسران بيماري داشتند كه نيازمند زنان خود بودند‎.
‎دكتر سلحشوري تأكيد مي‌كند: توانمندسازي زنان در ايران، فرايندي است كه با موانع متعددي مواجه است، اما آهسته و پيوسته در جهت كاهش موانع توانمندي سازي به پيش مي‌رود.
*منبع: روزنامه اطلاعات
**گروه اطلاع رساني**9362**9131