۴ شهریور ۱۳۹۵، ۸:۴۶
کد خبر: 82202347
T T
۰ نفر
حسین فهمیده؛ آموزگار مدرسه ایثار و شهادت

تهران- ایرنا- محمدحسین فهمیده، دلاورمردی كه در نوجوانی برای دفاع از مام وطن و پاسداری از ارزش های والای نظام اسلامی حماسه ای جاوید آفرید. او دانش آموز مدرسه ایثار و شهادت بود و الگویی زیبا از شهامت و مقاومت را برای همسالانش به تصویر كشید تا آن جا كه بنیانگزار انقلاب اسلامی وی را رهبری 13ساله نامیدند.

محمدحسین فهمیده در یكم اردیبهشت 1346 هجری خورشیدی در خانواده ای متعهد و مذهبی در قم پای به عرصه گیتی نهاد و تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان روحانی قم و سال های نخستین دوره راهنمایی را در مدرسه حافظ سپری كرد اما چون محل زندگی آنها به كرج منتقل شد، ادامه تحصیلات خود را در مدرسه راهنمایی شهید محمد خیابانی این شهر با موفقیت به پایان رساند.
این نوجوان مبارز با وجود سن كم، هم‏زمان با تحصیل به هموطنانش در مبارزه با رژیم پهلوی پیوست و در مراسم و فعالیت‏های مذهبی شركتی فعالانه داشت و در سال های 1356 و 1357خورشیدی اعلامیه های امام خمینی (ره) را در سطح شهر پخش و در راهپیمایی های مختلف شركت می كرد.
او نوجوانی 11 ساله بود كه ایثار و رشادت ملت به ثمر نشست و انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید. با فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر تشكیل بسیج در آذر 1358 خورشیدی، داوطلبانه به عضویت بسیج دانش آموزی درآمد و دوره آموزش‏های رزمی را در تابستان گذراند.
این مدافع وطن با آغاز و گسترش ناامنی به وسیله گروهك منافقان و تجزیه طلبان در كردستان با وجود جثه كوچك برای دفاع از آرمان های نظام ، بی درنگ‏ خود را به آنجا رساند اما به او اجازه شركت در جنگ را به دلیل كمی سن ندادند و این قهرمان كوچك را نزد خانواده اش بازگرداندند، او كه رویایی جزء دفاع و پاسداری از ارزش های اسلامی نداشت، تابستان همان سال با شركت در آموزش‏های رزمی، خود را برای رویارویی با دشمن متجاوز آماده ساخت و هم‏زمان با آغاز یورش ناجوانمردانه نیروهای رژیم بعث عراق به مرزهای مختلف ایران، با كسب اجازه از پدر و مادر برای حضور در جبهه جنگ، عازم جبهه‏های جنوب شد.
فرماندهان در روزهای نخست اعزام حسین فهمیده به جبهه به دلیل سن كم از حضورش در خط مقدم جلوگیری می كردند، اما او با شجاعت و شهامتش، لیاقت و شایستگی خود را به آنان ثابت كرد و در همان مدت كوتاه رشادت‌های فراوانی از خود نشان داد.
این قهرمان كوچك در روزهای نخستین مهر 1359 هجری خورشیدی مجروح و به بیمارستانی در ماهشهر منتقل شد اما باز هم پس از بهبودی نسبی به جبهه بازمی گردد و در جریان یورش نیروهای اشغالگر برای تصرف خرمشهر در هشتم آبان 1359 خورشیدی، سنگری كه حسین فهمیده و همرزمش محمدرضا شمس در آن پناه گرفته بودند به محاصره دشمنان درمی آید كه به زخمی شدن دوستش منجر می شود و حسین فهمیده با وجود حضور شمار زیاد نیروهای دشمن، دوست زخمی خود را با سختی و زحمت زیاد به پشت خط می‌رساند و به جایگاه قبلی خود بازمی گردد و مشاهده می‌كند كه پنج تانك عراقی به طرف رزمندگان ایرانی هجوم آورده اند و در صدد محاصره و قتل عام آنان هستند.
حسین فهمیده، در حالی كه شماری نارنجك به كمر خود بسته بود به طرف تانك‌ها حركت كرد و در این زمان تیری به پایش ‌خورد اما این مساله در اراده پولادین او تاثیری نداشت و در همان حال توانست تا خود را به تانك پیش رو برساند و با استفاده از نارنجك هایی كه به كمرش بسته بود، آن را منفجر كند و با اهدای جان خویش توانست كمك فراوانی به هم رزمانش كند. دشمن كه تصور می‌كرد حمله‌ای صورت گرفته است عقب نشینی كرد و در نتیجه، حلقه محاصره شكسته ‌شد و پس از مدتی نیروهای كمكی نیز ‌رسیدند و آن قسمت را از وجود دشمنان پاكسازی كردند.
امام خمینی(ره) در پیامی به مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی فرمود: «رهبر ما آن طفل سیزده‏ساله‏ای است كه با قلب كوچك خود، ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ‏تر است. با نارنجك خود را زیر تانك دشمن انداخت و آن را منهدم كرد و خود نیز شربت شهادت نوشید.»
روز شهادت این قهرمان نوجوان به علت رشادت و شهامت وصف ناپذیر او، روز بسیج دانش‌آموزی نام‌گذاری شده است.

**منش و مشی اخلاقی شهید حسین فهمیده
حسین فهمیده به نماز اول وقت توجه بسیاری داشت؛ اطرافیان او را به عنوان انسانی مهربان، شجاع و مومن می شناختند. وی همچنین به امام خمینی(ره) علاقه فراوانی داشت و می گفت: «امام هر چه اراده كند، همان را انجام خواهم داد و من تسلیم او هستم.»
این نوجوان فداكار همچنین خوش اخلاق و خنده رو بود و با همه با چهره ای باز و گشاده برخورد می كرد. خیلی زود با افراد می جوشید و صمیمی می شد. نسبت به همگان به خصوص در برابر بزرگترها باادب رفتار می كرد.

** فرازهایی از وصیت نامه شهید حسین فهمیده
«هركس من را طلب می كند می یابد مرا و كسی كه مرا یافت می شناسد مرا و كسی كه من را دوست داشت، عاشق من می شود و كسی كه عاشق من می شود، من عاشق او می شوم و كسی كه من عاشق او بشوم، او را می كشم و كسی كه من او را بكشم، خون بهایش بر من واجب است، پس خون بهای او من هستم.
هدف من از رفتن به جبهه این است كه، اولاً به ندای «هل من ناصر ینصرنی» لبیك گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری كنم و آن وظیفه ای را كه امام عزیزمان بارها در پیام ها تكرار كرده، كه هركس كه قدرت دارد واجب است كه به جبهه برود، و من می روم كه تا به پیام امام لبیك گفته باشم.
آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است و امیدوارم كه روزی به یاری رزمندگان، تمام ملت های زیر سلطه آزاد شوند و صدام بداند كه اگر هزاران هزار كشور به او كمك كند او نمی تواند در مقابل نیروی اسلام مقاومت كند. من به جبهه می روم و امید آن دارم كه پدر و مادرم ناراحت نباشند، حتی اگر شهید شدم، چون من هدف خود را و راه خود را تعیین كرده ام و امیدوارم كه پیروز هم بشوم.
پدر و مادر مهربان من!
از زحمات چندین ساله شما متشكرم. من عاشق خدا و امام زمان گشته ام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمی رود، تا این كه به معشوق خود یعنی «الله» برسم. و بحق كه ما می رویم كه این حسین زمان و خمینی بت شكن را یاری كنیم و بحق كه خداوند به كسانی كه در راه او پیكار می كنند پاداش عظیم می بخشد...»
*گروه اطلاع رسانی
**پژوهشم**2059**9131
۰ نفر