۳ بهمن ۱۳۹۵، ۹:۳۴
کد خبر: 82396500
T T
۰ نفر

مردان آتش را قراري نيست

۳ بهمن ۱۳۹۵، ۹:۳۴
کد خبر: 82396500
مردان آتش را قراري نيست

تهران- ايرنا- روزنامه شهروند در گزارشي نوشت: وقتي شعله‌هاي آتش، سازه كهن ‌سال پلاسكو را بالا رفتند، روز دردناك تهران آغاز شد. سه روز است كه آتش‌نشانان پايتخت بي‌رمق و بي‌حوصله به محل كارشان مي‌روند. محل كاري كه بعضي‌هايشان با پارچه‌هاي مشكي و شمع و گل پرشده؛ از آن پنجشنبه تلخ تا الان جانفشان‌هاي آتش، روزهاي غم‌انگيزي را آغاز مي‌كنند. نگرانند.

در اين گزارش كه به قلم سيما فراهاني انتشار يافت، مي خوانيم: نگران همكاران فداكارشان؛ همكاراني كه مأموريت عادي و روزانه‌شان به جهنم تبديل شد. جهنمي در دل آتش و دود؛ جانشان را كف دستشان گذاشتند و رفتند كه نجات دهند، اما نتوانستند خودشان را از مهلكه آتش بيرون بكشند. ماندند زير خروارها آوار داغ؛ حالا اين مانده بر دل يك ملت؛ مردمي كه به سوگ نشسته‌اند، براي شهداي از جان گذشته اين حادثه تلخ؛ اما مأموران آتش‌نشاني بيشتر از همه بغض سنگين عذابشان مي‌دهد. بغضي كه فرو نمي‌نشيند. بعضي‌ها درمقابل چشم‌شان و بعضي‌ها هم از دور شاهد پايان تلخ مأموريت همكاران خود بودند. همكاران آتش‌نشان‌هاي فداكار حادثه پلاسكو هركدام از دلتنگي‌ها و نگراني‌هايشان به «شهروند» گفتند.

** نيروي كمكي كه هنوز برنگشته
محسن قدياني از ايستگاه ٣ آتش‌نشاني بود. يك‌ساعت پس از حادثه آتش‌سوزي ساختمان پلاسكو به همراه گروهش براي كمك به محل حادثه اعزام شد. قرار نبود به آنجا برود، اما براي كمك به گروه اول، او را هم به محل حادثه اعزام كردند. محسن رفت، اما ديگر بازنگشت. خودش هم نمي‌دانست كه آخرين مأموريتش را در دل آتش انجام مي‌دهد. آن روز ١٥ نيرو از ايستگاه ٣ آتش‌نشاني به محل حادثه رفتند، اما ١٤نفر برگشتند. محسن قدياني زير آوار ماند و هنوز هم اطلاعي از او در دسترس نيست. محمد اسماعيلي از همكاران محسن در ايستگاه ٣ آتش‌نشاني، درحالي ‌كه هنوز هم اميدوار است خبر خوب سلامتي محسن به دستشان برسد، به «شهروند» مي‌گويد: «محسن تنها ٣٨‌سال دارد. او ١١سالي مي‌شود كه به استخدام آتش‌نشاني درآمده و هميشه با عشق به كارش ادامه داده است.

آن روز ساعت ٥٩: ٠٧ صبح نخستين گروه از ايستگاه ما به محل حادثه اعزام شدند. قرار بود آتش‌سوزي ساختمان پلاسكو را خاموش كنند. آنها به محل حادثه رفتند و حدود يك‌ساعت بعد دوباره تماس گرفته شد. مشخص شد كه دوباره بايد نيروي كمكي اعزام شود. آنجا بود كه محسن قدياني به همراه گروه براي كمك به محل رفتند. قرار بود كه محسن و گروه دوم افراد محبوس‌شده را از ساختمان پلاسكو خالي كنند، اما از گروه ١٥نفره اعزامي به محل حادثه محسن زير آوار ماند و هنوز هم خبري نيست، اما ما و خانواده‌اش همچنان اميدوار هستيم كه شايد زنده باشد. خانواده محسن حال و روز خوبي ندارند و فقط اشك مي‌ريزند. دعا مي‌كنند. محسن همسر و دو دختر دارد. دخترهايش يكي پيش‌دبستاني و ديگري كلاس ششم است. آنها هم منتظر پدرشان هستند. براي همين از همه مي‌خواهم براي همكارمان دعا كنند. ما در ايستگاه حال و روز خوبي نداريم و هيچ‌كس با دل خوش سركار نمي‌آيد.»

** گاهي مي‌شود انتظار معجزه داشت
مجتبي كوهي و حامد هوايي از ايستگاه ٢٨ به محل حادثه اعزام شده بودند. دونفري كه زير آوار ماندند و از وضعيت‌شان اطلاعي در دست نيست. محمد زارع همكار اين آتش‌نشان درميان شوك و نگراني‌هايش دراين‌باره به «شهروند» مي‌گويد: «مجتبي كوهي ٣٠ساله بود و يك دختر يك‌ونيم‌ساله داشت. او ٥سالي مي‌شد كه دراين ايستگاه كار مي‌كرد و آتش‌نشاني را از عمويش ياد گرفته بود. با اين كار آشنايي زيادي داشت و تقريبا حرفه‌اي بود. عشق و علاقه‌اش به آتش‌نشاني و فداكاري مثال‌زدني بود. مأموريت‌هايش را با انگيزه انجام مي‌داد و هيچ‌وقت از كارش ناراضي و خسته نمي‌شد. آن روز هم به همراه حامد هوايي و ديگر نيروها به‌عنوان نيروهاي اصلي به محل حادثه اعزام شدند و هر دو ديگر برنگشتند.»

او ادامه مي‌دهد: «حامد هوايي نيز به همراه برادر دوقلويش در ايستگاه كار مي‌كرد. او به تازگي استخدام شده بود. در واقع ٥ يا ٦ماه بود كه كارش را آغاز كرده بود، ولي آشنايي زيادي با اين كار داشت. همه چيز را بلد بود. آن روز هم به‌عنوان نيروي اصلي به محل حادثه اعزام شد، ولي ديگر برنگشت. حامد هم ٣٠‌سال داشت و هنوز ازدواج نكرده بود. خانواده‌اش همچنان اميدوارند كه شايد خبرخوبي از وضع او بشنوند. با اين حال هنوز اطلاعي در دست نيست و همه ما دست به دعا هستيم. من هنوز هم آرزو مي‌كنم رفقايم برگردند و مثل قديم دركنار هم كارمان را شروع كنيم. مي‌دانم همه مي‌گويند، غيرممكن است ولي گاهي اوقات مي‌شود از خدا انتظار معجزه داشت. حامد و مجتبي بچه‌هاي باوجدان و خوبي بودند. حقشان اين نبود.»

** آخرين سلفي
هنگام واردشدن به ساختمان مرگ، وصيتشان را كردند. آخرين عكس‌شان را هم گرفتند. شايد مي‌دانستند كه قرار است درچه جهنمي گرفتار شوند، شايد هم همه چيز برايشان يك شوخي بود، ولي هرچه بود، سعيد نظري و رضا شفيعي از ايستگاه ١٣ آتش‌نشاني به آخرين مأموريتشان رفتند و زير آوار ماندند. سهيل ازهمكاران اين دونفر است. او مي‌گويد: «سعيد و رضا همسن هم بودند. هر دو ٢٧‌سال داشتند و عاشق كارشان بودند. آن روز ٩نفر از ايستگاه ما به محل حادثه اعزام شدند. حادثه تنها يك آتش‌سوزي بود كه بايد خاموش مي‌شد. سعيد و رضا هم درآن تيم ٩نفره حضور داشتند. آنها رفتند و وقتي به محل حادثه رسيدند، حتي آخرين عكس‌شان را هم گرفتند. شايد باور نكنيد اما آنها وصيت هم كردند. به همكارانم و به ما گفتند كه مراقب مادرشان باشيم. مي‌گفتند از موتورمان هم مراقبت كنيد. بعد از آن هم وارد عمل شدند تا آتش را خاموش كنند. درنهايت هم جان خود را دراين مأموريت از دست دادند و زير آوار ماندند.»

** دعا كنيد
نام حسين حسين‌زاده هم در ليست جانفشان‌هاي حادثه تلخ ساختمان پلاسكو قرار دارد. آتش‌نشان جواني كه در ايستگاه ٦٠ آتش‌نشاني كار مي‌كرد و به همراه تيم مأموران آتش‌نشاني به محل حادثه اعزام شده بود. او هم زير آوار مانده و همكارانش اميد به بازگشتش دارند. منشوري يكي از همكاران اين ايستگاه به «شهروند» مي‌گويد: «ايستگاه ٦٠ در كوي زينبيه قرار دارد. روز حادثه با ما تماس گرفتند و گفتند كه براي اطفاي حريق تيم اعزام كنيم. از آنجايي كه ايستگاه ما هم تيم نجات دارد و هم تيم اطفا، براي همين يك تيم بزرگ از ايستگاه ما به محل اعزام شد. حسين ٢٤‌سال داشت. مجرد بود و يك‌سالي مي‌شد كه به استخدام آتش‌نشاني درآمده بود. به كارش علاقه زيادي داشت. از نجات انسان‌ها و پايان‌دادن به حادثه‌ها لذت مي‌برد. آن روز هم رفت و حالا زير آوارها مانده است. برايش دعا كنيد.»

** قهرمان پرورش اندام كشور
قهرمان پرورش اندام كشور بود، اما كارش را دوست داشت. حتي فكرش را هم نمي‌كرد كه اين آخرين مأموريتش باشد. ناصر مهرورز در ايستگاه ٢٤ آتش‌نشاني كار مي‌كرد و آن روز رفت و هيچ‌وقت بازنگشت. حسيني از همكارانش مي‌گويد: «ناصر ٣٦‌سال داشت. ١٥سالي مي‌شد كه در آتش‌نشاني كار مي‌كرد. آن روز همه را پيج كردند و بعد از گزارش اين حادثه، ١٥ آتش‌نشان از ايستگاه ما به محل اعزام شدند. ناصر هم ميان آنها بود. او رفت و ديگر بازنگشت. ناصر قهرمان پرورش اندام كشور بود و به ورزش هم علاقه زيادي داشت، اما همه ما را تنها گذاشت و الان براي سلامتي‌اش دعا مي‌كنيم. زير آوار مانده و ما نمي‌دانيم آن زير چه اتفاقي برايش افتاده است.»

** حسين در ساختمان جا ماند
حسين سلطاني هم در ايستگاه ١١٣ كار مي‌كرد. آتش‌نشاني باسابقه كه در ليست شهداي حادثه پلاسكو قرار گرفته است. او درميان شعله‌هاي آتش جا ماند و همكارانش بعد از اين‌كه از مهلكه نجات پيدا كردند، متوجه نبود او شدند. حسين در آخرين مأموريتش قرباني شد و هنوز هم اطلاعي از او نيست. يكي از همكارانش در ايستگاه مي‌گويد: «حسين ٣٣‌سال داشت. او يك دختر دارد و ١٢سالي مي‌شد كه در آتش‌نشاني كار مي‌كرد. از‌ سال ٨٣ كارش را شروع كرده بود. آن روز به همراه ٩نفر از همكارانش به محل حادثه اعزام شدند. خيلي وحشتناك بود. درست بعد از ريزش ساختمان، ما به دنبال هم گشتيم تا ببينيم همه تيم صحيح و سالم هستند يا نه. اما ناگهان متوجه شديم كه حسين نيست. ٨نفر بوديم. به دنبال حسين گشتيم، اما متوجه شديم كه حسين در ساختمان جا مانده است. همكاران ديگرمان هم درساختمان بودند و هنگام ريزش توانسته بودند نجات پيدا كنند. خيلي سخت بود وقتي متوجه شديم كه حسين نيست. او رفت و ما همگي درحالي كه شوكه شده بوديم، فقط اشك مي‌ريختيم. هنوز هم باورمان نمي‌شود كه حسين از ميان‌مان رفته باشد. مرگ او را باور نكرده‌ايم و همچنان دست به دعا هستيم. شايد معجزه‌اي شود.»

*منبع: شهروند1395.11.3
**گروه اطلاع رساني**9128** 9131**انتشاردهنده: شهربانو جمعه