آخرين محل زندگي فروغ هم سال قبل گرفتار همين بيتوجهيها شد، در نهايت هم تك تك آجرهايي كه ميتوانست يادگاري از روزها و سالهاي آخر حياتش باشد ويران شد و جايش را به ساختماني چند طبقه داد.
با اين همه انگار سيمين و جلال قدري خوششانسترند، خانهشان بازسازي شده و تا چندي ديگر ميزبان همه علاقهمندان به شعر و ادب فارسي ميشود.
***
از ماجراي وصيتنامه سيمين و جلال و حاشيههايش كه بگذريم، تقريباً 6 سالي ميشد كه خانه آنان در خيابان دزاشيب وضعيت مشخصي نداشت. سيمين براي مدتي كشور را ترك كرده بود كه جلال ساخت خانه را آغاز كرد، قرار بود ساخت آن بهانهاي شود براي خوشحالي سيمين، با اين همه بعد از درگذشت اين دو، خانهاي كه با آن همه عشق بنا شده بود، گرفتار سرنوشتي نامعلوم شد، بناي آن به شهرداري فروخته شد اما اقدام در خور توجهي براي بازسازياش صورت نگرفت.
هرازگاهي اعتراضهايي مبني بر اين شنيده ميشد كه چرا با وجود تأمين بودجه، شهرداري هنوز كاري جدي انجام نداده است. با وجود اين بازديد اخيري كه محمدحسين دانايي، خواهرزاده جلال با حضور برخي اهالي كتاب ترتيب داده گوياي آن است كه زمان چنداني تا دعوت از عموم علاقهمندان براي بازديد از اين خانه باقي نمانده است.
با وجود گلايههايي كه طي سالهاي گذشته از روند فعاليت شهرداري به گوش ميرسيد گويي تلاش شده تا هويت خانه در بازسازيهاي اخير حفظ شود، درست برخلاف گلايههايي كه چند سال قبل درباره تغيير هويت برخي بخشهاي آن به گوش ميرسيد. منزل تاريخي سيمين و جلال بنابر وعده مسئولان شهرداري تا حدود چهل روز ديگر بازگشايي ميشود اما هنوز نگرانيهايي در ارتباط با اينكه بازسازي و مرمت اشيا و لوازم، لطمهاي به اصالت تاريخي آنها وارد نكند وجود دارد.
حالا بايد قدري منتظر ماند و ديد كه بالاخره سرنوشت نخستين و آخرين خانهاي كه مالكيت آن در اختيار اين دو نويسنده مشهور ايراني بود به كجا ميانجامد، خانهاي كه بيشك حداقل طي دو دهه 30 و 40 شاهد رفت و آمد بسياري از اصحاب قلم و انديشه بوده است.
***
از سيمين و جلال كه بگذريم، خانه تاريخي صادق هدايت هم شرايط چندان خوبي ندارد، ساختماني كه در اواخر دوران قاجار و از سوي پدرش «هدايت قلي خان اعتضاد الملك» در بنايي كه به نخستوزير ايران در دوران مشروطه تعلق داشته ساخته ميشود. همزمان با وقوع انقلاب، اين خانه كه در آخرين سفر هدايت به اروپا به شخص ديگري فروخته ميشود، در اختيار دانشگاه علوم پزشكي و بعد از آن هم بيمارستان امير اعلم قرار ميگيرد.
البته مسئولان امر گويا به اين واگذاريها اكتفا نكرده و خانه كودكي پدر ادبيات مدرن ايران را مدتي هم به مهدكودك تبديل ميكنند و از اين طريق دستخوش ويرانيهاي تازهاي ميشود. ديوارهاي تركخورده حياط، ستونهاي موريانهخورده، تنه درختان سر بريده و تهمانده وسايل بازي مهدكودك رها شده در حياط، تنها بخشي از وضعيت ناخوشايندي است كه اين روزها خانه خالق بوف كور گرفتارش شده!
اين در حالي است كه سال 1378 منزل صادق هدايت به فهرست آثار ملي اضافه شد و تحت نظارت سازمان ميراث فرهنگي قرار گرفت، گرچه اين ثبتهاي قانوني هم ظاهراً تأثيري در جهت نگهداري شايسته از اين مكان تاريخي نداشته است. از منزل پدري صادق هدايت در خيابان سعدي تا به امروز هر استفادهاي شده جز آنچه كه شايستهاش بوده!
زماني بهعنوان پايگاه مقاومت بسيج شهيد منتظري، كانون بسيج جامعه پزشكي و زماني هم براي استراحت آموزشگران و پزشكان و دورهاي هم دفتر مركز توسعه پژوهش بيمارستان، در نهايت هم خانه صادق هدايت تبديل به كتابخانه و سالن مطالعه ميشود و.... حالا بايد منتظر ماند و ديد كه مسئولان سازمان ميراث فرهنگي صنايع دستي و گردشگري بالاخره به وظيفه خود در قبال حفظ و نگهداري ساختمان صادق هدايت عمل ميكنند يا نه!
***
سال گذشته تقريباً همين روزها بود كه هوشنگ گلمكاني، منتقد سينما در صفحه اينستاگرامش از تخريب خانهاي خبر داد كه نه تنها فروغ در سالهاي آخر عمرش، كه كاوه گلستان هم ساكن آن بوده است. اين خانه كه در محله دروس واقع شده بود بعد از مرگ كاوه و نيمه متروك ماندن آن بواسطه سكونت خانوادهاش در خارج از كشور گرفتار چنين عقوبتي شد.
خانه نيما هم از جمله ساختمانهاي مشهوري ست كه به يادگار از مفاخر معاصرمان باقي مانده و تقريباً در همان محلهاي قرار گرفته كه سيمين و جلال نخستين و آخرين خانه زندگيشان را خريدند. محل زندگي نيما هم با وجود آنكه سال هاست ثبت ملي شده اما مدت هاست رها شده و هماكنون متروكه شده است.
خرداد ماه سالجاري نگرانيهايي هم درباره خطر تخريب خانه پدري هوشنگ ابتهاج(سايه) ايجاد شد . در محله تاريخي استاد سراي شهر رشت شنيده شد، خانهاي كه ابتهاج نخستين شعرش را در آن سروده بود ، بيم تخريبش ميرفت.
گويا اين خانه از سوي يكي از مغازهداران خريداري شده و تره بارفروشها با اجازه مالك آن را به انبار محصولات خود تبديل كردهاند. زماني كه برخي همشهريان ابتهاج متوجه قصد مالك براي تخريب خانه ميشوند تلاش ميكنند تا جلوي آن را بگيرند. اين اتفاق،پيگيري مسئولان ميراث فرهنگي، شهرداري و سازمانهاي مرتبط بواسطه پيگيري افكار عمومي در فضاي مجازي ميسر شد وگرنه معلوم نبود كه اين خانه به چه سرنوشتي مبتلا ميشود.
بيتوجهي به خانههاي مفاخر فرهنگي و ادبي كشور در حالي ست كه با تبديل آنها به خانه- موزه نه تنها ميتوان دست به حفظشان براي آيندگان زد بلكه حتي ميتوان از اين طريق به صنعت گردشگري كشور هم كمك شاياني كرد. با وجود كم كاريهايي كه طي سالهاي اخير در حفاظت از اين بناها ديدهايم وقت آن شده كه سازمانهايي نظير ميراث فرهنگي و گردشگري و همچنين شهرداري قدري بيشتر متوجه وظايفي باشند كه در پاسداري از ميراثهاي به جاي مانده از گذشتگان دارند.
نيم نگاه
منزل تاريخي سيمين و جلال بنابر وعده مسئولان شهرداري تا حدود چهل روز ديگر بازگشايي ميشود اما هنوز نگرانيهايي در ارتباط با اينكه بازسازي و مرمت اشيا و لوازم، لطمهاي به اصالت تاريخي آنها وارد نكند وجود دارد
بيتوجهي به خانههاي مفاخر فرهنگي و ادبي كشور در حالي ست كه با تبديل آنها به خانه- موزه نه تنها ميتوان دست به حفظشان براي آيندگان زد بلكه حتي ميتوان از اين طريق به صنعت گردشگري كشور هم كمك شاياني كرد.
روزنامه جوان
تهرام/1735**1625
تهران -روزنامه ايران -شماره 6626-خانه قجري هدايت حال و روز خوبي ندارد، آنقدر كه حتي اجازه بازديد از آن را هم نميدهند! شايد نميخواهند كسي آنچه برسرش آمده را ببيند.