در ادامه اين گفت وگو آمده است: بسياري از جرايم نشاتگرفته از اعتياد هستند، آنچنان كه بسياري از متهمان در بازجوييها اشاره دارند كه در حين ارتكاب جرم مواد مصرف كرده بودند و در سايه فعل و انفعالات رواني ناشي از آن دست به جرايمي زدهاند. شيوا دولتآبادي، روانشناس درباره ارتباط اعتياد و اختلالات رواني در گفتوگو با «آرمان» ميگويد: «مصرف موادمخدر آسيبزا موجب تغيير خلق، رفتار و شناخت افراد ميشود و براي روابط انساني بسيار خطرناك است و فرد معتاد بهنوعي تغيير شخصيت را تجربه ميكند. اين درحالي است كه برخي از انواع موادمخدر بسيار توهمزا هستند و احساس قدرتمندي، جراتورزي و خطرپذيري زيادي را در معتادان ايجاد ميكنند.»
**مصرف موادمخدر يكي از نگرانيهاي جامعه امروز ماست كه افراد و اقشار مختلفي را با خود درگير كرده است، آنچنان كه برخي معتادان رفتار غيرمتعارفي را از خود نشان ميدهند كه از آن بهعنوان اختلالات رواني ياد ميشود. شما بهعنوان يك صاحبنظر ارتباط بين اعتياد و اختلالات رواني را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
اصولا ممكن است گرايش به اعتياد به شكلهاي مختلف در هر فردي وجود داشته باشد. اين درحالي است كه مصرف موادمخدر آسيبزا موجب تغيير خلق، رفتار و شناخت افراد ميشود و بسيار براي روابط انساني خطرناك است.
موادمخدر انواع مختلفي دارند. برخيها از آنها بهسرعت اعتياد فيزولوژيك ايجاد ميكنند و در نتيجه فرد سريعا نيازمند متمركزشدن روي تهيه مواد، استفاده از مواد و... ميشود. برخي ديگر نيز توهمزا هستند و بيشتر تخريب ميكنند؛ يعني فرد دچار بياعتنايي و كمحوصلگي ميشود. بنابراين شايد بهتر باشد راجع به هر يك از انواع موادمخدر، عوارضشان و آسيبي كه به روابط اجتماعي ميزنند، جداگانه صحبت كرد، اما بهطور كلي ميتوان گفت فرد معتاد بهنوعي تغيير شخصيت را تجربه ميكند. بهعبارت ديگر اطرافيانش او را خيلي بيش از اندازه بياعتنا و به اصطلاح تنآسا و گوشهگير ارزيابي ميكنند و اين مسائل سبب ميشود از كار كناره بگيرد و از عهده مسئوليتهاي ارتباطي خود در درون خانواده برنيايد. البته برخي از انواع موادمخدر بسيار توهمزا هستند و احساس قدرتمندي، جراتورزي و خطرپذيري زيادي را در افراد ايجاد ميكنند.
بنابراين بسته به نوع مواد خانوادهها با مسائل متفاوتي روبهرو ميشوند، ولي با اين حال ميتوان گفت كه اولويت فرد معتاد ارضاي نياز است و اين شخص مسئوليتهاي عاطفي و اجتماعي خود را از دست ميدهد و حتي ممكن است دست به جرايمي بزند.
**با توجه به نكاتي كه اشاره كرديد، آيا ميتوان گفت همه معتادان دچار اختلالات رواني هستند؟
اگر به طيف معتادان نگاه كنيد، افرادي را ميبينيد كه آسيبي به خانواده و اطرافيان خود نميزنند، اما در مقابل معتاداني وجود دارند كه بهنوعي خانواده و اطرافيان خود را درگير اعتيادشان ميكنند. براي مثال كودكي كه پدر معتادش كنار خيابان افتاده است، مسلما آسيب ميبيند كه حتي در پارهاي موارد جبرانناپذير است. براي آنكه پدر به جاي حمايت و امنيتبخشي به فرزندش موجب فروپاشي شخصيت او شده است. در نتيجه اين كودك دنياي ناامن و پراسترسي را تجربه ميكند. از سوي ديگر، برخي افراد هستند كه سالها اعتياد خود را پنهان ميكنند و با بيصداقتي به خود و خانوادهشان آسيب ميزنند. در تمامي اين موارد اعتياد نقش تعيينكنندهاي دارد و موجب بروز رفتارهاي متفاوت ميشود، چرا كه فرد معتاد از نظر رواني و جسماني تحتتاثير مصرف موادمخدر قرار دارد.
**عكس اين مساله نيز صدق ميكند، چرا كه آسيبهاي روحي و رواني در خانوادهها موجب گرايش جوانان به اعتياد ميشود...
اينكه سن اعتياد پايين آمده است، دليلش اين است كه كودكان در دنياي پر از اطلاعات با نيازهاي كاذب قرار دارند و اگر والدين توانايي ادارهكردن عاطفي فرزندان خود را نداشته باشند، اين فرزندان در سنين نوجواني به بيرون از خانواده و گروه همسالان گرايش پيدا ميكنند. برخي از گروهها هم بهدنبال قرباني ميگردند كه با جذب آنها اين نوجوانان را تبديل به فروشنده مواد كنند. نوجواني دوران بسيار حساسي است كه مسئوليت والدين در اين دوران بالاتر از سنين پايينتر و بعد از آن است. از اين رو بايد خانوادهها در تنشزدايي پيشقدم باشند و آن را برطرف كنند، وگرنه اين عامل ميتواند زمينهساز بروز اعتياد براي اعضاي خانواده ازجمله فرزندان شود.
**گرايش به اعتياد در چه گروه شخصيتي بيشتر ديده ميشود؟
از ديدگاه روانشناسي گفته ميشود برخي شخصيتها بسيار آمادگي دارند كه مشكلات خود را از طريق روي آوردن به موادمخدر حل كنند، ولي امروزه در دسترس بودن موادمخدر نقش مهمي در رواج اعتياد دارد كه بسيار آسيبزاست. از سوي ديگر، در مقطعي از زندگي افراد دچار افسردگي ميشوند و اضطرابهاي زيادي را تحمل ميكنند. از اين رو برخي از آنها از طريق مصرف مواد سعي ميكنند اضطراب خود را كاهش دهند. به عبارت ديگر، افرادي كه دچار اعتياد ميشوندة در مقاطعي از زندگي براي حل مشكلات خود احساس ناتواني داشتهاند.
ما اسم اين فرايند را بيماري نميگذاريم. در واقع آمادگي براي افسردگي پيشينه دارد و افرادي كه در طول زندگي توسط ديگران تاييد نميشوند و احساس موفقيت نميكنند، به سمت مصرف موادمخدر كشيده ميشوند. اضطراب و استرس ناشي از مشكلات ميتواند پيشدرآمد گرايش افراد به سمت اعتياد باشد و آنها را آماده كند كه در گرداب اعتياد فرو بروند و بعد از آن آسيبهاي زيادي به شخصيت وارد ميشود.
البته تعداد افرادي كه با بيماريهاي شديد رواني گرايش به اعتياد پيدا ميكنند، زيادي نيست؛ بهويژه اگر اعتياد فراگير باشد. بنابراين دوباره تاكيد ميكنم افرادي كه در مقطعي از زندگي خود دچار افسردگي، اضطراب و استرس زيادي ميشوند، هميشه ممكن است كه با عدمحمايت درست و كنترل هيجان به سمت مصرف موادمخدر گرايش پيدا كنند.
**كودكآزاري در خانوادههايي كه دچار آسيبهاي اجتماعي هستند بيشتر ديده شده است و درواقع والدين معتاد نقش اساسي در كودكآزاريها دارند. در شكلگيري اين معضل اجتماعي كه ناشي از اختلالات رواني حاصل از اعتياد است، كودك آسيبديده با چه بحرانهايي روبهروست؟
وقتي كه والدين معتاد دچار بيحوصلگي، فشار رواني و عوارض ناشي از اعتياد هستند، طبيعتا نهتنها از عهده حمايت كودكشان برنميآيند، بلكه با كوچكترين مسالهاي به كودك خود آسيب ميرسانند. ما در خيلي موارد شاهد كودكآزاريهايي در درون خانواده هستيم كه ناشي از سوءمصرف مواد بهويژه مواد توهمزاست.
*منبع: روزنامه آرمان؛ 1396،8،8
**گروه اطلاع رساني**2059**2002** انتشاردهنده: فاطمه قناد قرصي
تهران- ايرنا- روزنامه آرمان در گفت وگويي با شيوا دولتآبادي روانشناس، نوشت: مصرف موادمخدر آسيبزا موجب تغيير خلق، رفتار و شناخت افراد ميشود و براي روابط انساني بسيار خطرناك است و فرد معتاد بهنوعي تغيير شخصيت را تجربه ميكند.