در ادامه اين يادداشت به قلم سيد سلمان صفوي مي خوانيم: با ظهور مسيح در پهنه زمين، روابط بين الملل و ساختار جهاني قدرت، فرهنگ و تمدن شكل و محتواي جديدي بخود گرفت. مسيحيت درمنطقه فلسطين ظهور كرد. سپس به سوريه، آسياي صغير، اردن و مصر گسترش يافت. در قرن چهارم ميلاي، بصورت دين رسمي سرزمين هاي ارمنستان و گرجستان درآمد و در ادامه٬ پس از گرويدن كنستانتين يكم پادشاه روم به دين مسيحت، وي در سال 313 ميلادي طبق اعلام فرماني موسوم به فرمان ميلان، مسيحيت را بعنوان دين رسمي امپراطوري روم برگزيد.
مسيحي شدن ارمنستان و گرجستان تاثير اساسي در ژيو پلتيك اوراسيا نهاد كه دامنه آن تا امروز هم ادامه دارد. مسيحي شدن روم جهان را به دو امپراطوري بزرگ روم مسيحي و ايران زرتشتي تقسيم كرد. كه پس از ظهور اسلام از همان قرن اول هجري و قرن هفتم ميلادي بهانه جنگهاي گسترده امپراطوري روم و خلافت مدينه و شام و بغداد شد. ودر پي آن سه جنگ صليبي براي تسلط بر فلسطين (زادگاه مسيح) بين نيروهاي مسيحي و مسلمان صورت گرفت. با سقوط امپراطوري روم شرقي بدست نيروهاي مسلح مسلمان و فتح قسطنطنيه و تولد امپراطوري عثماني فصل جديدي در روابط جهان اسلام و اروپاي مسيحي شروع شد كه عموما همراه با جنگهاي گسترده براي تغيير جغرافياي سياسي اروپا بود.
با سقوط خلافت عثماني در 1921 غرب مسيحي مهمتري رقيب سياسي خود را از ساختار روابط بين الملل حذف كرد. اما انقلاب اسلامي ايران فرصت و موقعيت جديدي را براي جهان اسلام در ساختار جهاني قدرت فراهم نمود.
مسيحيت از قرن چهارم تا قرن شانزدهم نقش اساسي در روابط بين الملل داشته است و مسيحيت در چهره هاي رحمت و خشونت، فرهنگ و تمدن و جنگ خود را بروز داد. پس از رنسانس و رشد سكولاريسم، قدرت نرم و اقتصادي كليسا و رقابت و مشاركت پنهان و پيداي واتيكان با دولتهاي غربي و شرقي در روابط بين الملل تا امروز ادامه يافته است.
با رشد كميت گرايي در غرب (قول رنه گنون فيلسوف فرانسوي قرن بيستم) و تضعيف مضاعف قدرت كليسا پس از سيطره آمريكا بر جهان پس از جنگ جهاني دوم، بمرور روند همزيستي مسالمت آميز بين دستگاه كليسا و علماي اسلامي و كشورهاي مسلمان و واتيكان رشد كرد. پس از بحران محيط زيست در جهان كه عامل آن زياده خواهي هايي سرمايه داري جهاني است فصل جديدي از روابط مثبت بين علماي جهان اسلام و علماي مسيحي و ارباب كليسا، حول بحران جهاني اخلاق و معنويت و بحران محيط زيست شروع شده كه امري سازنده در روابط بين الملل است. موضوع اشغال فلسطين يكي ديگر از موارد همگرايي كشورهاي مسلمان و مسيحيت در مقابل صهيونيسم شده است.
اما با همه همكاري هاي موجود در حوزه برخي امور كلان جهاني مسلمانان و مسيحيان تفاوت ديدگاه خود را راجع به ماهيت مسيح حفظ كرده اند. لذا با توجه به نقش كانوني عيسي مسيح در مسيحيت و نقش مهم مسيحيت و اسلام در ديپلماسي و روابط بين الملل به بررسي جنبه هاي مشترك و متعارض فهم عيسي در اين دو دين پر نفوذ در صحنه سياست جهاني مي پردازيم.
كاتوليك ها 25 دسامبر و ارتودكس ها (كليساي حواري ارمني) ششـــم يا هفتــم ژانويــه (روسيه ، اوكراين و فلسطين) را جشن زادروز تولد حضرت عيسي مسيح(ع) مي گيرند. منشأ دقيق انتخاب 25 دسامبر به عنوان ميلاد عيسي مسيح (ع) در پرده اي از ابهام قرار دارد و تاريخ دانان در اين مورد كه پيروان مسيح از چه زماني به برگزاري جشن ميلاد او اقدام كرده اند، به يقين نرسيده اند. در اناجيل چهارگانه در عهد جديد، در باره تولد عيسي مسيح (ع) هيچ تاريخي ذكر نشده است. براي نخستين بار در نوشته هاي سكستوس ژوليوس افريكانوس (اولين تاريخ نگار مسيحي)؛ سال 221 پس از ميلاد (25 دسامبر) به عنوان روز ميلاد عيسي(ع) انعكاس يافت و بعدها در عالم مسيحيت كاتوليك پذيرفته شد.
لفظ عيسي از اصلِ عبري گرفته شده و ريشه آن «يشوع» به معني نجات دهنده است كه با نام هاي «يوشع» و «اليسع» قرابت دارد. در «اقرب الموارد» آمده است: عيسي لفظي عبراني يا سرياني است كه به قولي مقلوب يسوع است.(قاموس قرآن، 5، 82). حضرت عيسي(ع) 622 سال قبل از هجرت پيامبر اسلام(ص) در زمان هروديس در بيت اللحم فلسطين پاي به عرصه وجود نهاد. تولد ايشان از جمله معجزات الهي به شمرده مي آيد. در قرآن كريم آفرينش حضرت عيسي با آفرينش حضرت آدم همانند خوانده شده است. (آل عمران/ 59). بر اساس شجره نامه عيسي(ع) در اناجيل «متـي» و «لوقـا»؛ تبارنامه ايشان از طريق يوسف نجار به داوود و ابراهيم(ع) مي رسد. تبارنامه «لوقـا» طولاني تر از «متـي» است و ادامه تبار عيسي(ع) را تا آدم ابوالبشر(ع) ذكر كرده است.
در «عهد جديد» حضرت عيسي(ع) را با نام «عيساي ناصري» مي خوانند. (متـي: باب 26، آيه 71)؛ پسر يوسف (لوقا: باب 4، آيهه 22)؛ و عيسي پسر يوسف از ناصر (يوحنـا: باب 1، آيه 45). ايشان عيسي پسر يوسف از شهر ناصره است. در (مرقس: باب 6، آيه 3) به جاي پسر يوسف؛ ايشان را پسر مريم وَ برادر يعقوب، يوشا، يهودا و شمعون خوانده اند. در مسيحيت مشهور كنوني؛ حضرت عيسي(ع) را «پسر خدا»، «فدوي» و «منجي» مي نامند و مي گويند ايشان به صليب كشيده شد و كشته شد، پس از سه روز بازگشت و سپس به آسمان رفت و مجدداً در آخرالزمان براي نجات بشريت به زميــن باز مي گردد. در شعبه هاي اصلي مسحيت كنوني (كاتوليك، پروتستان و ارتودكس)؛ عيسي «پسر خدا» و يكي از «اقانيـم سه گانه» (پدر، پسر و روح القدس) محسوب مي شود، اما مورخين تاريخ اديان دانشگاه هاي غرب از قبيل ميرچا الياده معتقدند در اناجيل چهار گانه (متي، مرقس، لوقا و يوحنا)؛ عنوان «پسر خدا» به صراحت در مورد ايشان ذكر نشده است.
(Michael D. Coogan, The Illustrated Guide to World Religions, p.65, Oxford University Press)
از جنبه تاريخي؛ «نظريه تثليث» پس از نگارش اناجيل اربعه توسط متلكمين مسيحي وضع گرديد و وارد ادبيات دين مسيحيت شد. «رساله پولس» كه از منابع الهام بخش «تثليث» و اعتقادت مسيحيت نظير «گناه ذاتي بشر» و «مسيح به مثابه فـدوي» است بعد از اناجيل اربعه به نگارش درآمد، بنابراين صحت مطالب آن در باره تعاليم عيسي(ع) مورد مناقشه است. «اعتقاد به تثليث» به عنوان عقيده رسمي مسيحيان؛ در قرن چهارم به تصويب رسيد. در اوايل قرن چهارم كه هنوز «پسر خدا» بودن عيسي(ع) به عنوان امري اجماعي در مسيحيت مطرح نشده بود؛ «اسقف آريوس» عليه اعتقاد به الوهيت عيسي(ع) استدلال كرد و طرفداران زيادي يافت. از اين رو در سال 325 م. به دعوت «قسطنطين» نخستين قيصر مسيحي، قريب دويست اسقف در شهر نيقيـه در آسياي صغير در شورايي الوهيت عيسي(ع) را با اكثريت آرا تصويب كردند. در اين قطعنامه كه به «قانون نيقاوي يا نيقيه» معروف است ،آمده است: «عيسي مسيح پسر خدا، مولود از پدر و يگانه مولود از ذات پدر است؛ خدا از خدا، نور از نور، خداي حقيقي از خداي حقيقي است كه مولود است نـه مخلوق، از يك ذات با پدر ... لعنت بر كساني كه اقرار مي كنند او از ذات يا جنس ديگري است و يا پسر خدا خلق شده يا قابل تغيير و تبديل است».
برخي مسيحيان مانند مسيحيان علم گرا (كريستين ساينتيست) با نظريه پسر خدا بودن عيسي(ع) موافق نيستند. متكلمين معاصر مسيسحيت كوشش مي كنند به نحوي «نظريه تثليث» را با «وحدانيت خدا» جمع نمايند، اما پارادوكسيكال بودن اين نظريه كاملاً مشهود است. لذا در نهايت مي گويند: اين نظريه امري ايماني است و تنها بايد به آن ايمان داشت؛ هر چند در تنافر با منطق و استدلال عقلي است.
در اسلام؛ حضرت عيسي مسيح(ع) شخصيتي شامخ و بسيار عزيز به شمار مي رود. از ديدگاه علماي اسلام؛ ايشان در شمار پيامبران اولوالعزم است. در قرآن كريم؛ نام عيسي 25 مرتبه و لقب مسيح نيز 10 مرتبه ذكر شده است. حضرت عيسي(ع) بنده خدا، پيامبر خدا (مريم / 30)، رسول به سوي بني اسرائيل (آل عمران/ 49) و يكي از پيامبران اولوالعزم و صاحب شريعت بوده كه كتابي به نام انجيل داشته است (احزاب/ 7 و مائده/ 46). خداوند نام ايشان را «مسيح عيسي پسر مريم» (آل عمران/ 45) و همچنين ايشان را «كلمة اللّه و «روحي از خدا» خوانده است؛ (نساء/ 171). ايشان را داراي مقام امامت (احزاب / 7) و از گواهان اعمال (نساء / 159) و از بشارت دهندگان به رسالت پيــامبر اسلام مي داند (صف/ 6)
واقعه بارداري حضرت مريم مقدس(س) و به دنيا آمدن عيسي(ع) از مريم(س) در قرآن كريم (سوره مريم/ آيات 16 - 34) چنين آمده است: «و در اين كتاب از مريم ياد كن، آن گاه كه از كسان خود، در مكاني شرقي به كناري شتافت و در برابر آنها پرده اي بر خود گرفت. سپس روح خود را به سوي او فرستاديم تا به [شكل] بشري خوش اندام بر او نمايان شد. [مريم] گفت: اگر پرهيزكاري؛ من از تو به خداي رحمان پناه مي برم. گفت: من فرستاده پروردگار توام، براي اين كه به تو پسري پاكيزه ببخشم. گفت: چگونه مرا پسري باشد با آن كه دست بشري به من نرسيده و بدكار نبوده ام؟ گفت: [فرمان] چنين است، پروردگار تو گفته است آن، بر من آسان است، و تا او را نشانه اي براي مردم و رحمتي از جانب خويش قرار دهيم، و [اين] دستوري قطعي بود. پس [مريم] به او [عيسي] باردار شد و با او به مكان دور افتاده اي پناه جست، تا درد زايمان او را به سوي تنه درخت خرمايي كشانيد. گفت: اي كاش، پيش از اين مرده بودم و يكسر فراموش شده بودم. پس از زير [پاي] او [فرشته] وي را ندا داد: غم مدار، پروردگارت زير [پاي] تو چشمه آبي پديد آورده است. و تنۀ درخت خرما را به طرف خود [بگير و] بتكان، تا بر تو خرماي تازه فرو ريزد. و بخور و بنوش و ديده روشن دار... پس [مريم] در حالي كه او [عيسي] را در آغوش گرفته بود به نزد قومش آمد. گفتند: اي مريم، به راستي كار بسيار ناپسندي مرتكب شدي... [مريم] به سوي او [عيسي] اشاره كرد. گفتند: چگونه با كسي كه در گهواره [و] كودك است سخن بگوييم؟ [كودك] گفت: منم بنده خدا، به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است، و هرجا كه باشم مرا با بركت ساخته، و تا زنده ام به نماز و زكات سفارش كرده است... و درود بر من، روزي كه زاده شدم و روزي كه ميميرم و روزي كه زنده برانگيخته مي شوم. اين است [ماجراي] عيسي پسر مريم، [همان] گفتار درستي كه در آن شك مي كنند».
داستان تولد حضرت عيسي(ع) آن چنان كه در قرآن كريم آمده، در اناجيل چهارگانه موجود نيست. بين قصه قرآني با داستان هاي منقول در اين كتاب ها اختلافاتي مشهود است. عيسي در سن سي سالگي اظهار نبوت اظهار نمود و به موجب نصّ صريح قرآن كريم، از روح القدس تأييد يافت و كتاب حكمت و تورات و انجيل را به فرزندان اسرائيل آموخت؛ (سوره آل عمران/ آيه 48). از گِل پرنده مي ساخت و آنها را به اذن خداوند زنده مي كرد و به نابينايان شفا مي بخشيد. مردم را از آنچه مي خوردند يا در خانه خويش مي اندوختند، آگاه مي ساخت و مُردگان را به فرمان حق زنده مي كرد. (آل عمران/ آيه 49)
در قرآن كريم دو آيه در باره پايان كار حضرت عيسي(ع) موجود است (آل عمران/ 55؛ نساء/ 157): يهوديان گفتند: ما مسيح پسر مريم، پيامبر خدا را كُشتيم. حال آن كه آنها مسيح را نكشتند و بر دار نكردند، بلكه امر بر ايشان مشتبه شد. (نساء/ 157). تفصيل اين ماجرا در تفاسير آمده است. (جامع البيان، 1، 223). شيعيان معتقدند حضرت مسيح(ع) در زمان ظهور حضرت مهدي(عج) به جهان بازمي گردد و ضمن اقتدا به مهدي موعود(عج) در نماز؛ همه پيروان خويش را به دين اسلام دعوت مي كند. (اعلام القرآن، 472)
در قرآن كريم در چندين آيه به نفي تثليت اشاره شده است. {لَّقَدۡ كَفَرَ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّ ٱللَّهَ ثَالِثُ ثَلَٰثَةٖۘ}: «كساني كه [به تثليث قائل شدند و] گفتند: خدا سومين [شخص از] سه [شخص با سه اقنوم] است، قطعاً كافر شده اند»؛ (مائده/73؛ نساء/ 171). اين آيه يكي از احتجاجات قرآن كريم عليه تثليث است (تفسير الميزان، 6، 70). علاوه بر آن خداوند در سوره اخلاص در پاسخ يهوديان و مسيحيان راجع به نسب خدا؛ امكان زادن و زاييده شدن خدا را نفي كرده است. {لَم يَلِـد وَ لَـم يُولَـد وَ لَـم يَكُن لَـهُ كُفُواً اَحَـد}.
علاوه بر قرآن كريم و احاديث؛ در ادبيات عرفاني و تصوف اسلامي نيز حضرت عيسي مسيح(ع) به عنوان پيامبري الهي با معجزات متعدد، بسيار محترم شمرده مي شود. شخصيت شامخ حضرت عيسي(ع) در «مثنوي معنوي» نيز مطابق نقل قرآن كريم به تصوير كشيده شده است. مولانا در مثنوي معنوي؛ ضمن بيان داستان باردار شدن مريم(س) به امر الهي؛ به گفتگوي روح القدس با حضرت مريم(س)، ولادت مسيح(ع)، سرزنش حضرت مريم(ع) توسط مردم و سخن گفتن ايشان در گهواره، معجزات متعدد حضرت مسيح(ع) نظير زنده كردن مردگان، شفاي بيماران، بينا كردن نابينايان و درخواست مردم براي غذاي آسماني مي پردازد و درخلال اين حكايات؛ مطالب عميق اخلاقي - عرفاني را با تمسك به شخصيت حضرت عيسي(ع) هنرمندانه ترسيم مي كند.
صد هــــــزاران طب جالينـــــــــــوس بــــــود پيش عيســـــــــي و دَمش افســـوس بــــــود
(مثنوي معنوي، دفتر اول، بيت 528)
باردار شدن حضرت مريم (س) به حضرت عيسي(ع):
مـريما بنگــــــــــــــــــــر كه نقش مشكلـــــــم هــم هلالــــــــم هــم خيـــال انـدر دلـــــــــم
چون خيالــــــــــي در دلت آمــــــــــــد نشست هـر كجا كـــــه مي گـــــــريزي با تو هست
جــز خيــالــــي عــارضـــــــــــي باطلـــــــــي كاو بـــود چون صبــــــــــــح كـاذب آفلـــي
من چو صبـــــح صادقـــــــــم از نـــــــور رب كه نگـــــــردد گـــــرد روزم هيـــــــچ شب
(مثنوي معنوي ، دفتر سوم، ابيات 3773-3776)
ممثل شدن روح القدس بر حضرت مريم(س):
آن پنــاهـــــــــم من كه مخلـص هات بــــــــوذ تو اعـــــــــوذ آري و من خـود آن اعـــــوذ
آفتـــــــي نبـــــــــــود بهتـــــــر از نــاشنــاخت تو بر يـار و نــــــداني عشـــــــــق بــاخت
*منبع: پايگاه خبري ديپلماسي ايراني/8 دي 96
** اول ** 1337- انتشار دهنده: خداوردي اسدي
تهران - ايرنا- پايگاه خبري ديپلماسي ايراني در يادداشتي نوشت: با سقوط خلافت عثماني در 1921 غرب مسيحي مهمترين رقيب سياسي خود را از ساختار روابط بين الملل حذف كرد. اما انقلاب اسلامي ايران فرصت و موقعيت جديدي را براي جهان اسلام در ساختار جهاني قدرت فراهم نمود.