او كه خود را سرمایهگذار میداند، نه سرمایهدار با آوردن جان توشاك به عنوان مربی در بیانیهای اعلام كرده؛ «با یاری خداوند متعال و با عزمی راسخ برای صنعت فوتبال برنامهریزی كوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت خواهیم داشت تا باشگاه بتواند در لیگ برتر ایران و آسیا حرف اول را بزند و به این منظور قهرمانی در لیگ برتر و حضور در چهار تیم برتر آسیا از اهداف اولیه ما خواهد بود.»
البته مالك جدید باشگاه تراكتورسازی در همین ابتدای كار شرایط را برای خود پیچیده كرده و با بلندپروازیهای خود عملاً حركت حسین هدایتی در استیل آذین را تكرار میكند. در سال 1389 استیل آذین با حمید استیلی به عنوان پنجمی دست یافت و همین امر سبب گردید تا حسین هدایتی به فكر تقویت تیم و كسب سهمیه آسیایی بیفتد. این تفكر باعث شد استیل آذین تعداد بسیار زیادی از ستارگان ایران را جذب تیم خود كند، اما به خاطر ضعف در مدیریت و عدم هماهنگی كادرفنی و بازیكنان تیم نتایج دور از انتظاری گرفت و در نهایت در اوج ناباوری به مقام آخر دست یافته و دوباره به لیگ آزادگان سقوط كرد.
* عابر بانك دوم فوتبال
مالك تراكتورسازی كه به عابر بانك دوم فوتبال ایران معروف شده به تازگی پیشنهاد عجیب قرارداد 3 ساله و هر سال 500 هزار دلار را به سرور جپاروف هافبك 36 ساله استقلال داده است. كدام عقل سلیمی میگوید برای یك بازیكن 36 ساله قرارداد 3 ساله پیشنهاد كنید.
شاید این سرمایهگذاری متمول نمیداند، با چنین پولی میتواند یك بازیكن جوان و خوب خارجی بیاورید و یا چند جوان آیندهدار را جذب كند.
شاید نمیداند چرا استقلال با این بازیكن قرارداد نبسته است؟ چون پیشنهاد «آبیپوشان» قرارداد یك ساله بوده نه 3 ساله. در این میان شاید بتوان به جرات گفت تراكتورسازی یكی از ضعیفترین عملكردهای خود را در نقل و انتقالات 7 - 8 سال اخیر داشته است.
مهدی كیانی، محمد ایرانپوریان، محمد ابراهیمی، محمد نادری، هادی محمدی و ... كه جزو ستونهای این تیم در سالهای اخیر بودند از تراكتورسازی جدا شدند و در مقابل بازیكنانی به این تیم پیوسته مهرههایی بودند كه فوتبالشان رو به پایان بوده و یا اینكه مشتری بین سایر باشگاهها نداشتند.
محمد طیبی 31 ساله كه نیم فصل گذشته بعد از تجربه ناموفق از قطر به پارس جنوبی بازگشت و در این تیم هم نتوانست عملكرد چندان خوبی داشته باشد و تنها 6 بازی برای پارس جنوبی انجام داد. محمد اهلشاخه كه در پایان لیگ شانزدهم رباط صلیبی پاره كرده بود و تقریباً كل فصل قبل را از روی سكوها به تماشای بازیهای فولاد نشست.
آنتونی استوكس و هری فورستر مهاجمان ایرلندی و انگلیسی خریدهای خارجی این تیم هستند كه در اقدامی بسیار غیرحرفهای «استوكس» در كانال تلگرام باشگاه تراكتور به عنوان آقای گل لیگ اسكاتلند در فصل 14-2013 معرفی شده در حالیكه این بازیكن هیچ وقت در لیگ اسكاتلند نتوانسته بود عنوان آقای گلی را كسب كند. او آن فصل 20 گل برای سلتیك زد و آقای گل فصل 14-2013 لیگ اسكاتلند كریس آرن كومونز از سلتیك 27 گله بود. استوكس بعد از آن دیگر درخشش قبل را نداشته و طی 6 سال گذشته تنها 20 گل در چهار تیمی كه برایشان توپ زد، به ثمر رساند.
* تفاوت مدیریت سرمایه دار و سرمایهگذار
اگر وضعیت اداره باشگاههای بزرگ را بررسی كنیم تا تفاوتهای مدیریتی و نگرش و راهبردی آنها را با شیوه آشفته اداره باشگاههایمان را بسنجیم به مقیاسهای قابل اتكایی دست پیدا نمیكنیم.
بین سالهای 2003 تا 2008 تعدادی از باشگاههای انگلیسی تحت مالكیت سرمایهگذاران خصوصی خارجی قرار گرفتند. بدون تردید یك توجیه همهپسند درباره این مالكیتها، باشگاه با سرمایهگذاریهای كلان خصوصی قادر باشد به گونهای اثربخش در بازار بینالمللی جذب بازیكن كند. بر اساس این استدلال، یك باشگاه باید سهامی خاص باشد تا بتواند سرمایهگذارهای جدید را جذب نماید.
برخلاف لیگ برتر انگلیس، در لالیگا دو باشگاه بزرگ رئال مادرید و بارسلونا، تحت مالكیت اعضایشان بوده و سهامی خاص نیستند، اما به لحاظ درآمد، در بالاترین سطح قرار دارند. آنها چگونه میتوانند با این شیوه همچنان در صحنه رقابتهای ورزشی و اقتصادی باقی بمانند؟! باشگاه بارسلونا بیش از 162 هزار عضو یا شریك دارد كه 17% آنها خارجی هستند. این اعضا سالانه مبلغی را به باشگاه میپردازند كه به آنها حق انتخاب هیأت مدیره و به تبع آن رئیس باشگاه را میدهد. پس شركا به واقع میتوانستند باشگاه را اداره كنند. در دوران ریاست جوزپ لوییس نونز مدل عضویت به انحراف كشیده و پایههای مردمسالاری در باشگاه لرزان شد، اما با روی كار آمدن خوان لاپورتا باشگاه جان گرفت.
در سال 1978پیش از آغاز جنگهای داخلی اسپانیا، جوزپ نونز با انتخاب اعضای باشگاه به ریاست بارسلونا رسید. «نونز» رئیس یك كسب و كار خانوادگی با نام «نونز ناوارو» بود كه بزرگترین شركت ساخت و ساز در كاتالونیا محسوب میشد. او پیشینه و افكار خود را باشگاه آورد و هدف اولیهاش سودآورتر كردن باشگاه بود. «نونز» عضوی از طبقه متوسط «كاتالان» كه بیشترین اعضای باشگاه از آن طبقه بودند، نبود. او بر تفاوتش با ایدهآلها و سبكهای قدیمی مدیریت تأكید میكرد و از ابتدای حضورش اعلام كرد كه میخواهد از باشگاه سیاستزدایی كند.
معنای سیاستزدایی از باشگاه در واقع، كاتالانزدایی از باشگاه بود. این كار او مطلوب كسانی بود كه دوست داشتند ببینند یك انجمن ملی به گذشته خود بیتفاوت میشود و توان مالی خود را برای تأثیرگذاری بر ساختار سیاست ملی از دست میدهد. با این حال، در طول 22 سال زمامداری، «نونز» با كاستن حق اعضای باشگاه و به تحلیلی بردن مردمسالاری اعضا در باشگاه، مدل مالكیت باشگاه تضعیف كرد. این تضعیف هویت كاتالانی، همچنین تحلیل بردن اصول دموكراتیك باشگاه، عاملی شد تا خوان لاپورتا كه وكیل و یك وطنپرست كاتالانی بود پایههای مقاومت در برابر «نونز» را شكل دهد.
* چرا بارسلونا به اوج رسید
خوان لاپورتا یك استراتژی تجاری را برای جهانی شدن برند بارسا طراحی كرد. نخستین تصمیم او انتصاب مدیران حرفهای برای مناصب اجرایی كلیدی باشگاه بود. این افراد از بیرون صنعت فوتبال انتخاب شدند تا باشگاه بتواند از تجربه كارآفرینانه و تجاری آنها بهره ببرد. البته همه این افراد طرفداران بارسلونا و متخصصانی سرآمد در حوزه خود بودند. «لاپورتا» همچنین تصمیم گرفت هیأت مدیره باشگاه را اگر چه نه تنها پولی دریافت نمیكردند بلكه باید یك ضمانت 5/2 میلیون یورویی میدادند تا سوءمدیریت نداشته باشند را در مدیریت و عملیات هر روزه باشگاه دخالت دهد تا نقش آنها فقط تعیین جهت استراتژیك باشگاه نباشد. این كار با توجه به چالشی بزرگ، مدیریت تغییر كه باشگاه با آن مواجه شده بود، یك تمهید استثنایی به حساب میآمد.
خوان لاپورتا با انتصاب فرانك رایكارد هلندی و استخدام چند بازیكن مانند؛ ساموئل اتوئو، رونالدینیو، دكو و … پای ستارهها را به باشگاه باز كرد. «رایكارد» بازیكنان جوانی را از آكادمی فوتبال این باشگاه «لاماسیا» به تیم اضافه كرد و تركیبی از جوانی و تجربه را در تیم به وجود آورد. بارسلونا برخلاف استراتژی «كهكشانی»های رئال مادرید، بیشتر به توازن تیم فكر میكرد. استراتژی «لاپورتا» نشان داد كه تكیه صرف به بازارپسند بودن ستارههای تیم میتواند سبب بیثباتی تیم در اثر نقل و انتقالات سریع شود. برای مثال، یك بازیكن میتواند با رفتارهای غیراخلاقی، پیوستن به تیم رقیب یا مصدومیت طولانی مدت سبب آسیب دیدن برند باشگاه شود.
بارسلونا در پایان ژوئن 2008 در پنجمین سال مدیریت خوان لاپورتا بیش از 162 هزار عضو داشت كه 17 درصد آنها خارجی بودند، حق عضویت بزرگسالان در آن سال تقریباً 175 یورو در سال بود. این پرداخت اعضا را واجد شرایط میكرد تا هر چهار سال یك بار برای انتخاب رئیس رای بدهند. اعضا همچنین میتوانند در چند موضوع دیگر هم رأی بدهند. برای مثال، در سال 2003 اعضا رأی دادند كه پیراهن تیم برای اولین بار حامی داشته باشد. همچنین، بارسلونا توسط شورای نمایندگان متشكل از 3000 عضو كه به صورت تصادفی توسط كامپیوتر، اعضای هیأت مدیره، رؤسای سابق باشگاه، اعضای كمیته انضباطی، اعضای كمیته اقتصادی و 25 عضو كه توسط هیأت مدیره انتخاب میشوند، مدیریت میشود.
با روی كار آمدن خوان لاپورتا و هیأت مدیره او كه بر چهار استراتژی كلیدی تأكید داشت باشگاه جان گرفت و به اهداف مورد نظر خود رسید؛نخست، اولویت دهی به كسب نتایج بهتر ورزشی كه بارسا در سالهای 2005 و 2006 در لالیگا و در سالهای 2006 و 2009 در لیگ قهرمانان اروپا به قهرمانی دست یافت. دوم، بهبود مردمسالاری اعضا و شفافیت در حاكمیت باشگاه. سوم، كسب درآمد بیشتر از فعالیتهای خارج از زمین كه بین سالهای 2003 تا 2008، گردش مالی باشگاه از 123میلیون یورو به 308 میلیون یورو رسید و چهارم، هم راستا كردن كسب درآمد با ایفای نقش مسئولیت اجتماعی.
گزارش از مجید روانستان
**اداره كل اخبار چندرسانهای**ایرنا پلاس**
تهران - ایرنا - سرمایهگذار متمول ایرانی از جمله فعالان اقتصادی موفق در تبریز است كه با خرید باشگاه تراكتورسازی رویاهای بزرگی را برای هواداران این تیم محبوب ترسیم كرده و به آنها قولهای بزرگی داده است.