۲۶ مرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۴۲
کد خبر: 83003790
T T
۰ نفر

26 مرداد 69/

روزی كه ایران یكپارچه آغوش شد

۲۶ مرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۴۲
کد خبر: 83003790
روزی كه ایران یكپارچه آغوش شد

بیرجند - ایرنا - 26 مرداد 1369 در خاطر مردم یادآور روزی است فراموش نشدنی، روزی كه بوی پیراهن یوسف در آسمان ایران اسلامی پیچید و آزادگان وطن پس از سال ها اسارت و انتظار به آغوش ملت بازگشتند.

به گزارش ایرنا پرندگانی كه سال ها در حصار تنهایی تشنه یك جرعه پرواز بودند؛ همان هایی كه غریبانه و نجیبانه دلشان برای سرزمینشان می تپید اما با بال های شكسته و پرهای بسته چشم به آینده دوخته بودند.
26 مردادماه 69 سرافرازانه از پشت دیوارهای بلند اردوگاه های مخوف رژیم بعثی عراق بال های خود را گشودند و به سمت آسمان آبی وطن پرواز را آغاز كردند.
كبوتران عاشق سرانجام به مقصد رسیدند و در آشیانه مهر خویش سكنی گزیدند و بعد از رسیدن اولین كاری كه نظر همگان را جلب كرده بود بوسه بر خاك وطن و دستان مادر و همسرانشان بود كه درد طاقت فرسای دوری و انتظار را تحمل كردند.
آزادگان، جانبازان، شهدا و خانواده معظم آنان بدانند امروز همه میهن اسلامی مدیون شماست، پیرامون ما اگر امنیت و بركتی هست اگر در جای جای میهن نسیم آرامش و پیشرفت می وزد بدون اغراق همه از وجود شماست و زحماتی كه در راه حفظ كشور و انقلاب متقبل شدید.
از یكی آزادگان در ارتباط با گردهمایی بزرگ آزادگان خراسان جنوبی كه در بیرجند برگزار شد می پرسم و لبخند به لب گفت: برگزاری اینگونه گردهمایی ها اگر هیچ نتیجه ای نداشته باشد ما را همین دیدارهای دوستانه بس است لذا این مراسم برای آزادگان فرصت مغتنمی است.
خواهر یكی از آزادگان كه تصویر برادر اسیرش را می بیند در گفت و گو با خبرنگار ایرنا گفت: خاطره رفتن علی همیشه در كوچه برایمان زنده و جاری بود روزی كه مادر او را از زیر قرآن رد كرد و كاسه آب پشت سرش پاشید.
زهرا افزود: آن موقع كوله بار علی پر از توكل و یقین بود و لحظه های دوری خیلی دیر می گذشت اما لحظه بازگشت آزادگان به میهن اسلامی قابل توصیف نیست و با هیچ بیانی نمی توان عمق این واقعه را آشكار كرد.
وی اظهار داشت: آزادگان مردان خون و آتش، مردان گلوله و تفنگ، مردان استقامت و پایداری، مردان غرور و مظلومیت، مردان عقیده و جهاد و شیران روز و زاهدان شب بودند كه باید قدر آنها را بیش از پیش بدانیم.
حسن برقی از آزادگان دفاع مقدس نیز روز جمعه در مصاحبه اختصاصی با خبرنگار ایرنا درباره نحوه اسارتش گفت: 26 ساله بودم كه به جبهه اعزام شدم، در عملیات رمضان سال 61 در منطقه بصره به دلیل جراحت زیادی كه داشتم در حالت بیهوشی اسیر شده بودم و وقتی چشمانم را باز كردم خودم را در بیمارستان عراق دیدم.
وی بیان كرد: در دوران اسارت چندین مرتبه به ما اطلاع داده بودند كه به ایران باز می گردیم اما نشد به همین دلیل مرتبه آخر كه اطلاع رسانی شد باور نمی كردیم و نسبت به این اطلاعیه بی تفاوت بودیم.
برقی گفت: حتی قانونی بود افرادی كه نقص عضو شده اند باید به ایران برگردند كه در این زمینه چند نفر از دوستانمان را تا فرودگاه آوردند و مجدد آنها را به زندان برگردانند.
این آزاده سرافراز افزود: آزادی برای ما غیرباور بود تا اینكه بازگشت اسرا در روز 26 مردادماه به قطعیت پیوست روزی كه هشت سال و سه ماه از اسارتم می گذشت.
وی دوران اسارت را مخلوطی از شادی، غم و غصه توصیف كرد و گفت: كارهای فرهنگی و مذهبی زیادی در زندان انجام می دادیم كه یكی از آنها برگزاری نماز جماعت بود.
برقی اضافه كرد: برگزاری نماز جماعت در زندان ممنوع بود اما در آسایشگاه 160 نفره ما چهار یا پنج نماز جماعت با هم برگزار می شد به این دلیل كه همه 160 نفر به یكدیگر ایمان و اعتماد داشتیم.

** ما اسیر شما هستیم!
وی گفت: عامل موفقیت ما این بود كه اگر یك نفر نماز را برپا می داشت همه اسرا به وی اقتدا می كردند و این سبب شده بود چندین مرتبه عراقی ها به ما بگویند «شما اسیر نیستید بلكه ما اسیر شما هستیم» و این به دلیل وحدت بین ما بود.
این آزاده در ارتباط با شكنجه های دوران اسارت می گوید: با توجه به اینكه اكثر اسرا مجروح بودند اما در بیمارستان عراقی ها برای شكنجه دادن به جای شست و شوی جای زخم، روی آن بنزین می ریختند تا بیشتر سوزش و درد داشته باشد یا روی زخم ها ضربه می زدند.
شنیدن صدای اذان وی را بیقرار كرده بود اما از وی خواستم در پایان توصیه ای به نسل جوان داشته باشد كه گفت: متاسفانه در زمان فعلی حرف ما ارزشی برای جوانان ندارد اما توصیه می كنم اگر می خواهند همیشه در زندگی موفق باشند و به زندگی آنها آسیبی نرسد حداقل مطیع ولایت فقیه بوده و توصیه های مقام معظم رهبری را جدی گرفته و به آن عمل كنند.
نوروز خویی از دیگر آزادگان سرافراز به خبرنگار ایرنا گفت: سال 65 در سن 22 سالگی به خدمت رفتم و 2 سال بعد به اسارت گرفته شدم، آن موقع موقع فرزندم 2 سال داشت كه در دوران اسارت همیشه در فراق علیرضا بودم.
وی درباره نحوه اسارتش گفت: شب و روز عملیات ترك عراق در سنگرها كمین و آماده باش بودیم كه صبح آن روز به ما گفتند قرار است عراق عملیات را ترك كند، مجاور تانك های عراقی قرار گرفتیم و بنده آخرین نفری بودم كه در سنگر مانده بود، هرچه اطراف خود را نگاه كردم هیچكس را ندیدم لذا خود را به اروندرود رساندم و آنجا سه رزمنده ایرانی دیگر هم دیدم كه از سنگرهای دیگر خود را به اینجا رسانده بودند.
او ادامه داد: تصمیم گرفتیم از رودخانه عبور كنیم اما بنده كه شنا و غواصی را نمی دانستم در حال غرق شدن یكی از رزمندگان كردزبان به دادم رسید و من را نجات داد و در نهایت با كمك وی توانستم عرض رودخانه را بپیمایم.
وی گفت: آن طرف رودخانه منتظر ماندیم تا اوضاع آرام شود و عراقی ها محل را ترك كنند كه بعد از خشك شدن لباس های خود زمانی كه صدایی از عراقی ها شنیده نمی شد مجدد به آن طرف رودخانه رفتیم و با نیروهای عراق مواجه شده و به اسارت گرفته شدیم.
خویی نیز هشت سال از بهترین دوران جوانی اش را در دوران اسارت گذرانده و اكنون 58 سال سن دارد، بازنشسته آموزش و پرورش است اما می گوید قبل از موعد خود را بازنشسته كرده و مشغول كار كشاورزی در منطقه مود است.

** برای حفظ ناموس و میهن رفتیم
وی یادآورشد: كار ما به دلیل حفظ ناموس و میهن بود و بابت این مهم به خود می بالیم و افتخار می كنیم كه در راه انقلاب از كشور خود دفاع كردیم.
خویی گفت: اكنون از همه می خواهم قدردان اسلام و انقلاب باشند چون این انقلاب به خون جوانان و نوجوانان زیادی به دست آمده است كه نباید آن را فراموش كرد.
آری به راستی كه گر نمی رفت به میدان خطر جان شهید، نبض این خطه به دست دگران می افتاد.
بیاید دوباره با آلاله های شهید پیمان ببندیم، بار دیگر دست هایمان را بهم پیوند زده و از این گذر بیرق بلند به بلندای تاریخ برافرازیم و قصیده بلند فداكاری و وحدت را زمزمه كنیم و از بودن و سرودن بگوییم.
بیاید در گذار خسته تاریخ غبار عادت را از چشم های خویش شسته و جوانه های سبز را با عزت، غرور و شكوه به تماشا بنشینیم.
گزارش از رقیه محمدی
7557*3028
۰ نفر