۱ شهریور ۱۳۹۷، ۸:۰۹
کد خبر: 83009392
T T
۰ نفر

پروندهٔ خبری

دريابندري؛ قباي مستطاب ترجمه بر قامت معزز نويسنده

تهران- ايرنا- نجف دريابندري نه تنها به دليل خلق برترين ترجمه ها به زبان فارسي چهره شاخصي است؛ بلكه با نثر متمايز خود معنايي تازه به برگردان از زباني به زبان ديگر بخشيد كه اصالت متن اصلي را دارد.

نجف دريابندري كه اين روزها در آستانه نودويك سالگي است، نامي آشنا در فرهنگ مكتوب ايران زمين طي بيش از 70 سال اخير به شمار مي آيد.
دريابندري كه در نخستين روز شهريور به سال 1308 در آبادان متولد شد، اندكي پيش از پايان رسمي تحصيلات در مدرسه و در سن 17 سالگي كار در شركت نفت و بعد از آن اداره انتشارات اين شركت را آغاز و بعد از كودتاي 28 مرداد 1332 و به دليل فعاليت هاي سياسي دوره‌اي كوتاه زنداني شد و سپس به انتشارات فرانكلين زير نظر همايون صنعتي زاده رفت و با شماري چند از بزرگان ادبيات از جمله فتح‌الله مجتبايي همكار شد و در همان حال همكاري با انتشارات شركت نفت در مقام مترجم كتاب و مطبوعات را نيز ادامه داد (1).
شايد مهم‌ترين شاخصه ترجمه‌هاي دريابندري به عنوان مترجمي خودآموخته نزديكي متن ترجمه به متن اصلي باشد كه به بهترين شكل در ترجمه وي از وداع با اسلحه اثر ارنست همينگوي مشخص است.
خود وي در اين مورد گفته است: خب، وداع با اسلحه كتاب جديدي بود و خيلي نثر جديدي داشت. يعني در خود ادبيات آمريكا هم جديد بود. نه،كس بخصوصي مرا هدايت نكرد. جز آنكه چوبك وگلستان اين راه را رفته بودند و سرمشق گذاشته بودند. بعد اينكه من خودم ادبيات آمريكايي مي‌خواندم. به عبارت ديگر من هم مثل چوبك وگلستان واينها، براي خودم يك چيزي بودم (2).
اين كتاب كه اول بار قريب به 65 سال پيش به فارسي برگردانده شده و بارها رداي تجديد چاپ پوشيده، نه تنها منعكس كننده ذوق و قريحه وي در ترجمه است؛ بلكه به دليل مقدمه درخشاني كه وي براي آن نوشته و امروز در كتابي به نام از اين لحاظ گردآمده، برجسته است و بارها در زمينه دقت و نثر ترجمه با توجه اساتيد و دانشجويان روبرو شده است.
سيروس علي نژاد روزنامه نگار در مقدمه گفت وگويي كه با وي در شماره 37 نشريه آدينه چاپ شده، درباره نجف مي نويسد:
« هرچند بيشتر به عنوان مترجم شهرت دارد اما وي داراي هنرهاي متعددي است و گستره كارش، از ادبيات تا فلسفه را در بر مي گيرد و گهگاه گوشه چشمي نيز به طنز نشان مي‌دهد.
مقدمه هايي كه او بر پاره اي آثار ادبي جهان مانند «بيلي باتگيت»، «پير مرد و دريا»، «هكل بري فين» و «بازمانده روز» نوشته، از يك سو و آثاري مانند «درد بي خويشتني»، «تاريخ فلسفه غرب» و «متفكران روس» از سوي ديگر وسعت ميدان عمل او را نشان مي دهد.
در اين ميان كارهاي گهگاه مطبوعاتي اش نيز اثري چون «چنين كنند بزرگان» پديد آورده است كه از طنزهاي ماندگار زبان فارسي است.
بنابراين ما در برخورد با دريابندري تنها با مترجمي كه كسب و كارش ترجمه است رو به رو نيستيم؛ با نويسنده اي سر و كار داريم كه در پي اداي مقصود و شناساندن ژانرهاي ادبي گوناگون، بيشتر به ترجمه روي آورده است.»
ناگفته پيداست اين ميزان از حفظ اصالت متن در اثر وقتي به دست مي آيد كه مترجم بر هر دو زبان مبدا و مقصد به اندازه كافي تسلط داشته باشد اما دريابندري اهميت بيشتري به زبان مقصد كه در اينجا زبان فارسي است مي‌دهد و در اين مورد گفته است: اگر از من بپرسيد مترجم فارسي فكر و ذكرش بايد فارسي باشد، بايد مدام در حال آموختن زبان فارسي باشد از متون قديم و جديد، از شعر و نثر از مردم كوچه و ... .
با اينكه دريابندري در زمينه نقد فردي بسيار صريح است و حتي به آثار آثار داستاني شناخته شده و اثري مانند بوف كور (3) از صادق هدايت انتقاد جدي وارد مي‌كند، در حرمت شناسي مترجمان برتر پيش از خود كم نمي‌گذارد.
وي در مورد اينكه چطور توانسته به زباني برتر در ترجمه برسد توضيح مي‌دهد كه در دوران زندان ترجمه اي از دن كيشوت مرحوم محمد قاضي به دستش رسيده بود و آن را بسيار برجسته ديده است و مي‌گويد: ترجمه قاضي عالي است؛ هرچند كه از روي ترجمه فرانسه ترجمه شده، و فرانسوي‌ها مترجم‌هاي خوبي نيستند. يك مقداري شلخته هستند و به ناچار اين شلختگي در ترجمه‌ها مشخص مي‌شود. اما از اينكه بگذريم قاضي حقيقتا كار جديدي آفريده است، يعني ترجمه معمولي نيست؛ اثري است كه در فارسي ماندگار است و من اصلا عقيده ندارم كه كسي بخواهد دوباره آن را ترجمه كند چون مثل نوشته اصلي است. اين بايد به عنوان جانشين نوشته اصلي در زبان فارسي باشد.
نكته ديگر در مورد ترجمه هاي دريابندري اين است كه وي به رسيدن به لحن و زبان مخصوص هر اثر به شدت معتقد بود، در مورد هر كتابي اين كار را مي‌كرد و شايد يكي از بهترين نمونه‌ها در كتاب «چنين كنند بزرگان» وي مشهود باشد. اين كتاب اثري طنز با نام اصلي The Decline and Fall of Practically Everybody نوشته ويل كاپي است.
روح و قلم نجف به اندازه اي در اين كتاب مشخص است كه بعد از چاپ عده‌اي تصور مي كردند اثر تاليف است و نه ترجمه يا دريابندري به همراه احمد شاملو كه از دوستان وي بود آن را نگاشته است.
اما نجف دريابندري چون كشتي بي لنگر هر زمان به سوي ترجمه يا كه تاليف آثاري رفت كه خود مي خواست و در گستره وسيعي از ادبيات و فلسفه گام برداشت.
وي در اين مورد كه اگر كتاب در چهارچوب خاصي نباشد وي آن را ترجمه نخواهد كرد و به نوعي كارش مغرضانه است, مي گويد: خود بنده اينطور مي‌فرمايم كه اولا در مغرضانه بودن كار من شكي نداشته باشيد، چون خودم در اين باره شكي ندارم. هر نوشته اي را من ترجمه كرده ام به اين دليل بوده است كه مي خواستم با انتخاب آن يا درآوردن آن به زبان فارسي خوانندگان را بر حسب آن نوشته تحت تاثير قرار دهم (4).
اما همين نجف كه هر اثري را خواسته ترجمه كرده و با هر ترجمه اي هم بر جمع موافقان و گاه مخالفان خود افزوده است، در نهايت با تشويق محمد زهرايي مدير انتشارات كارنامه كتاب «مستطاب آشپزي از سير تا پياز» را نگاشت. اين كتاب كه با همكاري فهميه راستكار همسرش و در مدتي طولاني نوشته شده است، تنها دستور غذاهاي مختلف را دربر نمي گيرد و به نوعي داستان آشپزي و سنت هاي مختلف آشپزي را نيز از زبان و قلم طنزوار نجف بيان مي‌كند. هر چند عده اي معتقدند اين كتاب به معناي پشت كردن نجف دريابندري به سابقه درخشان ادبي و فلسفي خود است، از نظر عده اي ديگر اين كتاب نيز ميراثي گرانبها نه تنها در حوزه آشپزي بلكه در زمينه افزودن به اقيانوس بيكران زبان فارسي است، زيرا مگر نه آنكه هر كلام مكتوب به اين زبان اگر به خوبي نگاشته و حفظ شود مي‌تواند بر ميراث ديرپاي فارسي بيافزايد.
دريابندري كه اين روزها به دليل چند سكته مغزي و بستري شدن در بيمارستان و از دست دادن همسرش به از دست دادن حافظه نيز دچار شده و در ديار سكوت سكني گزيده است، فردي خوش محضر است كه بسياري از شاعران نام آور روزگار ما از احمد شاملو، مهدي اخوان ثالث، هوشنگ ابتهاج، سياوش كسرايي، ابراهيم گلستان، صادق چوبك و بسيار كسان با او دوست بودند و سال ها در جلسه اي صبح هاي جمعه شماري از دوستان و نام آوران اهل ادب گردش حلقه مي زدند و از خوش صحبتي هايش بهره‌مند مي‌شدند.
خدمات دريابندري به زبان فارسي تنها به شكل دادن به حافظه جمعي بسياري از كتابخوانان در دهه هاي 40، 50، 60 و بعد از آن ختم نمي شود؛ بلكه آثار بيشمار وي قابليت تبديل شدن به كتب درسي در رشته هاي مختلف ترجمه و نويسندگي را دارد؛ با آنكه خود او هرگز روي دانشگاه نديد و معلم بدون متعلم بود و مهم ترين درس را از جماعت جامعه و تجربيات زيسته اش گرفت.
فراهنگ** 9157** 9053
1.با نجف دريابندري درباره خودش، آدمها و روزگارش، شماره 100، مجله بخارا
2.همان
3.با نجف دريابندري درباره ترجمه، شعر و ادبيات، نشريه آدينه، شماره 100.
4.همان
۰ نفر

پروندهٔ خبری