به گزارش گروه اطلاع رساني ايرنا؛ مگر مي شود تجربه تحصيل در دانشگاه تهران به خصوص دانشكده ادبيات و علوم انساني را داشت اما شفيعي كدكني را با آن چهره مهربان نديد، فردي كه كلاس هايش هنوز هم رنگ و بوي عشق و صميمت دارد به نحوي كه بعد از كلاس دانشجويان تا بيرون از دانشكده او را همراهي مي كنند. گاهي نيز جلو دانشكده چنان با صميمت بر روي زمين نشسته و دانشجويان دور او حلقه زده اند كه هر فردي شيفته رفتارش مي شود.
محمدرضا شفيعي كدكني متخلص به «م. سرشك» در 19 مهر 1318 خورشيدي در «كدكن»، يكي از ولايات نيشابور و در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد. پدر ميرزا محمد، فرزند عبدالمجيد و مادرش فاطمه دختر شيخ عبدالرزاق توسلي بود. وي دوران كودكي را در زادگاهش سپري كرد و از همان زمان نيز به تشويق پدر به حفظ و فراگيري شعر و آثار ادبي پرداخت هر چند بنا به گفته خودش «بازيگوش ترين بچه محل بودم چه در كدكن و چه در مشهد. اولين بچه اي كه صبح زود وارد كوچه مي شد، علي التحقيق من بودم و آخرين كسي كه كوچه را ترك مي كرد نيز من بودم. علتش شايد اين بود كه نه خواهري داشتم و نه برادري».
شفيعي كدكني دوره هاي دبستان و دبيرستان را در مشهد گذراند و چندي نيز به فراگيري زبان و ادبيات عرب، فقه، كلام و اصول سپري كرد و در رشته زبان و ادبيات فارسي وارد دانشگاه مشهد شد تا اينكه در 1344 خورشيدي مدرك ليسانس خود را از اين دانشگاه گرفت. در همين سال مجموعه «زمزمه ها» را منتشر كرد كه نمونه توانايي و آگاهي وي از شعر كلاسيك فارسي بود و قدرت وي در غزل سرايي را تاييد مي كند اما به علت روحيه نوجويي و حقيقت طلبي كه داشت خيلي زود از قالب كهن و كلاسيك پا فرا نهاد و به قلمروهاي تازه تر هنري دست يافت و به شعر نيمايي رو آورد.
آشنايي او با شعر نيمايي از زماني آغاز شد كه با علي شريعتي در انجمن پيكار دانشكده ادبيات نشست و برخاست داشته است. شريعتي در آن زمان به تأثير از كانون نشر حقايق اسلامي سخنراني هاي مذهبي مي كرد و در كنار آن فعاليت ادبي نيز داشت. البته شفيعي كدكني با انجمن ادبي فرخ نيز رفت و آمد مي كرد اين انجمن بيشتر متأثر از سبك خراساني بود.
شفيعي كدكني دوره كارشناسي ارشد و دكتري خود را در دانشگاه تهران به پايان رساند و مدتي در بنياد فرهنگ ايران و كتابخانه مجلس سنا مشغول به كار شد تا اينكه به عنوان استاد ادبيات در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران پذيرفته شد. وي مدتي نيز در دانشگاه هاي آكسفورد انگلستان، پرينستون آمريكا و ژاپن به عنوان استاد مدعو تدريس كرد.
وي در 1350خورشيدي مجموعه «در كوچه باغ هاي نشابور» را منتشر كرد. اين مجموعه نشان داد كه شفيعي كدكني به زبان، ساخت و صورت مشخصي دست يافته و شعرش در مسير تكامل افتاده است. اين مجموعه پس از انتشار تاثير فراواني برخاطره جمعي ايرانيان گذاشت به گونه اي كه برخي از ابيات اين مجموعه به عنوان مثل در ميان توده مردم به كار برده مي شد و اين اقبال تا بدانجا ادامه يافت كه برخي گفته اند: «در كوچه باغ هاي نشابور» در جايگاهي از وقوف و اعتماد شاعرانه قرار گرفته كه سه دفتر بعدي او يعني «مثل درخت در شب باران»، «بوي جوي موليان» و «از بودن و سرودن» -كه هر سه در 1356 خورشيدي انتشار يافته- نتوانست به پاي آن برسد.
اوضاع جامعه ايران در دهه 40 و 50 خورشيدي، در شعر شفيعي كدكني به صورت تصويرها، رمزها و كنايه ها منعكس مي شود.
وي شعر نيمايي را با گونهاي تعهد اجتماعي و نگرش اعتقادي درآميخت. اين اشعار، ساختاري هدفمند و تا حدودي مبتني بر الزامهاي تاريخي و سياسي دارند و به نوعي واكنشي عاطفي و شاعرانه در برابر حوادث و واقعيت هاي بيروني هستند كه در كنار خاصيت ادبي، نمادين و زيباشناختي، ماهيت تبليغي، تهييجي و بيدارگرانه يافتهاند. فحواي اين اشعار نشان ميدهد كه شفيعي كدكني، آنها را براي نظام بخشيدن به جريان و حركتي جمعي يا در جهت ايجاد تغيير و تحولي سياسي و اجتماعي سروده است. وي در يكي از اين شعرها مي سرايد:
ما در ميانِ زخم و شب و شعله زيستيم
در تورِ تشنگي و تباهي
با نظمِ واژه هاي پريشان گريستيم
در عصر زمهريري ظلمت،
عصري كه شاخ نسترن آنجا،
گر بي اجازه بشكفد طرح توطئه ست
عصر دروغ هاي مقدس
عصري كه مرغ صاعقه را نيز
داروغه و دروغ درايان
مي خواهند
در قاب و در قفس ...
شفيعي كدكني مجموعه «هزاره دوم آهوي كوهي» را در 1367خورشيدي منتشر كرد. مجموعه اي كه در آن ساخت و صورت اشعارش مستحكم تر و موسيقايي تر، زبانش پيچيده تر و انديشه هايش فلسفي تر شد.
اين شاعر در عرصه تاليف و تصحيح و ترجمه و نقد و تحقيق، نيز فعاليت مي كند و كتاب هاي «صور خيال در شعر فارسي»، «موسيقي شعر»، «اسرار التوحيد» و دهها كتاب و مقاله ديگر وي امروزه، در زمره آثار مرجع به شمار مي روند.
هرچند شفيعي كدكني در اشعارش اجتماع گرا و نوع دوست است اما هيچگاه آن را ابزاري براي اثبات و اظهار تمايلات سياسي و حزبي نكرد. وي در همين ارتباط مي گويد: «هيچ گاه جذب هيچ يك از اين سازمان ها نشدم، بعد از انقلاب هم كه سياسي شدن مد روز شده بود و هر كسي كه از اصل سياسي و حزبي دورمانده بود، روزگار وصل خود را مي جست، من به هيچ سازمان و دسته اي دلبستگي پيدا نكردم. ضمن اينكه بسياري از شعرهاي من درباره قهرماناني است كه از درون همان حزب ها و سازمان ها و تشكيلات برخاسته اند». يا در جايي ديگر در خصوص علاقه اش به محمد مصدق مي گويد: «از همان سال ها، چهره مصدق براي من عزيز بود و يكي از اولين شعرهايي كه از دوران كودكي و نوجواني خود دارم مربوط به ماه هاي بعد از 28 مرداد است».
اين شاعر معاصر از استادان بارز و متبحر ادبيات معاصر ايران و از محققان بزرگ به شمار مي رود كه در نقد شعر و ادب فارسي صاحب نظر است و در شعر و شاعري نيز مقام والايي دارد و صاحب سبك و شيوه خاصي است كه او را به عنوان شاعري پيش رو مي شناسند و اما شعري از شفيعي كدكني كه هر فردي علاقه اي به خصوص به آن دارد.
به كجا چنين شتابان؟
گون از نسيم پرسيد
دل من گرفته زين جا
هوس سفر نداري؟
ز غبار اين بيابان
همه آرزويم اما
چه كنم كه بسته پايم
به كجا چنين شتابان
به هر آن كجا كه باشد
به جز اين سرا سرايم
سفرت بخير اما
تو و دوستي خدا را
چو از اين كوير وحشت
به سلامتي گذشتي
به شكوفه ها، به باران
برسان سلام ما را
پژوهشم9370**9131
تهران- ايرنا- محمدرضا شفيعي كدكني از زمره شاعران اجتماعي است كه شعرهاي جاودانه و شاهكارهاي هنري خلق مي كند. زباني نرم و پرتوان دارد و تصاوير خيال انگيز در شعر وي به اوج مي رسد.