۱۱ آذر ۱۳۹۷، ۱۲:۴۹
کد خبر: 83119841
T T
۰ نفر
جلال آل‌احمد، روشنفكری در تلاطم‌ سیاست و مذهب

تهران- ایرنا- جلال آل‌احمد از برجسته‌ترین و تأثیرگذارترین روشنفكران ایرانی است كه در دوره جوانی به گروه‌های چپ گرایش پیدا كرد اما پس از طرد افكار و اندیشه‌های سیاسی و جست وجو در متن دین به نقش تأثیرگذار مذهب و روحانیت پی برد و این مهم را در درون جریان نهضت اسلامی به رسمیت شناخت.

به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ جلال‌الدین سادات آل احمد مشهور به جلال آل‌احمد در 11 آذر 1302 خورشیدی در محله پاچنار در تهران دیده به جهان گشود. پدرش سیداحمد طالقانی، امام جماعت مسجد پاچنار و مسجد لباسچی از روحانیان برجسته زمان خود بود و مادرش امینه بیگم اسلامبولچی، خواهرزاده شیخ آقا بزرگ تهرانی بود.

وی پس از اتمام دوره دبستان، تحصیل در دبیرستان را آغاز كرد اما پدر كه تحصیل فرزند را در مدارس دولتی نمی‌پسندید با او مخالفت كرد. چنانكه خود جلال می‌گوید: «دبستان را كه تمام كردم(پدر) دیگر نگذاشت درس بخوانم. كه برو بازار كار كن. تا بعد از او جانشینی بسازد و من بازار رفتم اما دارالفنون هم كلاس‌های شبانه باز كرده بود كه پنهان از پدر اسم نوشتم».

پس از پایان دوره دبیرستان، پدرش او را به نجف نزد برادر بزرگش سیدمحمد تقی فرستاد تا در آنجا به تحصیل علوم دینی بپردازد. البته او به قصد تحصیل در بیروت به این سفر رفت اما در نجف ماندگار شد. این سفر چند ماه بیشتر دوام نیاورد و جلال به ایران بازگشت و تحصیل در دانشسرای عالی را ادامه داد.

وی كه از دانشسرای عالی در رشته ادبیات فارسی فارغ التحصیل شده بود، تحصیل در دوره دكتری ادبیات فارسی را نیز ادامه داد اما در اواخر تحصیل و به قول خودش «از آن بیماری (دكتر شدن) شفا یافت». در تیرماه 1326 خورشیدی به خدمت وزارت فرهنگ درآمد و معلم شد و این شغل را تا پایان عمر حفظ كرد.

**فعالیت سیاسی و حزب توده
آل‌احمد در اوایل 1323 خورشیدی همراه با افرادی مانند امیرحسین جهانبگلو، رضا زنجانی، علینقلی منزوی و چند تَن دیگر به حزب توده پیوستند. چون یك قصه و یك ترجمه از او در مجله سخن چاپ شده بود، در این حزب مورد تشویق قرار گرفت. وی در حزب توده به نوشتن در روزنامه «بشر» كه مدیریت داخلی آن را به عهده داشت، پرداخت.

عضویت جلال در حزب توده چندان طولانی نبود و از آن سرخورده شد. تبعیت بی‌چون و چرای حزب از شوروی واكنش‌هایی را در درون حزب برانگیخته بود و عده‌ای در برابر این سیاست‌های رهبری گروه «آوانگاردیستها» را كه به معنای پیشاهنگ است، به قصد اصلاح حزب تشكیل دادند. گریز از حزب توده برای آل‌احمد محتوم و مقدر بود زیرا در 1326 خورشیدی با همكاری یكی دیگر از اعضای حزب توده به نام اسحاق اپریم جزوه‌ای تحت عنوان «حزب توده سر دو راه» منتشر كرد كه تحلیلی بود بر شكست‌های پیایی آنها در مجلس چهاردهم، كابینه قوام و حوادث فرقه دموكرات آذربایجان، همچنین یكی دیگر از دلایل بی‌اعتمادی جلال به حزب توده، عدم صداقت در رفتار و گفتار رهبران حزب و كادر آن بود.

**برخوردهای ساواك با جلال آل احمد
آل‌احمد یكی از روشنفكرانی بود كه از همان روز فعالیت در اداره فرهنگ و آموزش تحت نظارت سازمان اطلاعات و امنیت كشور(ساواك) قرار گرفت. در طول مدتی كه وی در دبیرستان‌ها به فعالیت مشغول بود، گهگاهی كتاب، مقاله و جزوه هایی را منتشر می‌كرد كه حاوی مطالب انتقادی شدید از وضع موجود سیاسی، مقامات عالی كشور و حتی محمدرضا پهلوی به شمار می رفت.

همین اقدامات جلال در انتقاد از حكومت پهلوی سبب شد تا نظارت ساواك بر وی شدیدتر شود. در 21 مهر 1341خورشیدی در نخستین شماره كیهان ماه كه زیر نظر او تنظیم می‌شد، مقاله‌ای انتقادی تحت عنوان «غرب‌زدگی» درج شده بود كه همان وقت كمیسیون مطبوعات با انتشار آن مخالفت و نسخه های آن را جمع‌آوری كرد. با این وجود آل‌احمد این مقاله را به طور مخفیانه به صورت كتابی درآورد و درصدد انتشار آن برآمد و همین امر سبب شد تا این سازمان وی را تحت نظر بگیرد.

این روند انتقادی از سیاست‌های خفقان‌آور حكومت پهلوی از طرف جلال حتی در خارج از كشور به ویژه در دانشگاه‌های غربی و انجمن‌های دانشجویان ایرانی به جریان افتاد. ترس ساواك از افشاگری وی در خارج كشور به میزانی بود كه سخنرانی‌های او در مجامع بین‌المللی با نظارت این نهاد انجام می‌گرفت.

او در 1346 خورشیدی به دنبال چاپ مقاله‌ای در روزنامه دنیای جدید درباره جنگ اعراب و رژیم اسراییل و درج مطالب انتقادی در زمینه نقش ایران و نفت مورد توجه قرار گرفت. بنابراین به ساواك احضار و به او تذكر داده شد كه چنین مطالبی را منتشر نسازد.

آل‌احمد در زمستان 1347 خورشیدی به وسیله ساواك تهدید به مرگ شد. وی با نقش این نهاد در اعمال خفقان، آشنا بود و مرگ صمد بهرنگی و غلامرضا تختی را در مقاله‌ای چاپ شده، زیر سوال برد و به این سازمان نسبت داد. در 1348 خورشیدی فشار این سازمان بر روی جلال افزایش یافت. در خرداد همان سال موضوع خواندن انشاء در كلاس ادبیات هنرسرای عالی بهانه‌ای به ساواك داد تا از وزارت علوم و آموزش عالی بركناری او را درخواست كنند.

**جلال آل احمد و روحانیت
انتشار سفرنامه حج به نام «خسی در میقات» در 1345 خورشیدی به وضوح بیانگر رویكرد جدید جلال آل احمد است. وی دین را به عنوان تحرك‌بخشی جامعه تلقی می‌كرد و در تلاش بود كه احساس و تجربه را با دانش دینی تكمیل كند. آیت‌الله سیدمحمود طالقانی تصریح می‌كند كه «جلال در بعضی جلسات تفسیر قرآن كه داشتم شركت می‌كرد و گاهی اظهاراتی هم داشت» و حتی در روزهای پایانی عمر جلال درباره دیداری كه با یكدیگر داشتند می گوید كه «جلال بسیار اظهار علاقه می‌كرد كه با هم به صحبت و بحث بنشینیم و از مسایل اسلامی و سیاسی و اجتماعی حرف» بزنند.

جلال آل احمد در سال‌های پایانی عمر خود ارتباط نزدیكی با روحانیت به ویژه امام خمینی(ره) داشت و این امر را می‌توان در گزارش های ساواك به خوبی مشاهده كرد. این امر محصول نوعی تحول فكری در ذهنیت جلال آل احمد به نقش روحانیان در اصلاح جامعه بود. در یكی از این گزارش های این نهاد آمده است كه در بررسی مدارك كشف شده از منزل امام خمینی(ره) نامه‌ای به دست آمده كه از طرف آل‌احمد به امام(ره) نوشته شده بود.

بنابراین این سازمان به مأموران خود دستور می‌دهد كه اعمال و رفتار جلال آل‌احمد را از طریق عوامل و منابع موجود تحت مراقبت قرار و اخبار و اطلاعات به دست آمده در این ارتباط را به آنها گزارش دهند. به‌طوری كه در 1347 خورشیدی امام خمینی(ره) رساله‌ای را منتشر كرد و از بغداد برای آل‌احمد ارسال شد. ساواك گزارش داد كه این رساله در منزل جلال آل‌احمد موجود است و امكان دارد در میان گروه‌های مخالف دولت و بازاری‌ها توزیع شود.

آل‌احمد، روحانیت تشیع را به اعتبار دفاع از سنت، نوعی قدرت مقاوم در برابر هجوم استعمار می‌دانست زیرا حامل دینی است كه با توجه به اصول اساسی آن، هر امری را اگر بر مبنای كلام نباشد، طرد می‌كند و در اصل آن، مطاع و مداوم تاریخی را نفی می‌كند. دفاع او از روحانیت سبب می‌شود كه جلال از نهضت‌های دینی كه طول تاریخ در برابر كلام ظالم مقاومت می كردند، نام ببرد و آنها را نوعی نهضت روشنفكری بداند.

با قاطعیت می‌توان گفت كه عقاید و افكار جلال هرگز نمی‌توانست تحت نفوذ ماتریالیسم باشد در حالی كه دین این چنین عمیق در نوشته‌های او رسوخ كرده و آشكار است. آنچه درباره توجه جلال به مقوله دین جالب به نظر می‌رسد، این است كه در كلاس‌های دبیرستان «عمّ جزء» به دانش آموزان یاد می‌دهد زیرا به گفته او، آنها از سنت‌های خود بریده‌اند و آن را نمی‌فهمند.

در اواخر عمر نیز درصدد ترجمه روان و شیوایی از قرآن برمی‌آید تا بتواند با این كار، جوانان را به خواندن قرآن سوق دهد و سوره «حمد» و مقداری از سوره «بقره» را به اتفاق فردی به نام حسین خدیوجم ترجمه می كند كه فرصت تكمیل آن به دست نمی‌آید.

**جلال و روشنفكران
جلال آل‌احمد از جمله نویسندگانی بود كه همواره با رژیم پهلوی مخالف و نوشته‌هایش همواره دارای جنبه‌های تند انتقادی علیه اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بود. او جزو طیفی از روشنفكران دینی به شمار می رفت كه با ارایه نظریه غرب‌زدگی مخالفانی را برای خود در درون روشنفكران ایجاد كرد. از جمله این روشنفكران می‌توان به روشنفكران وابسته به حكومت پهلوی اشاره داشت.

آنچه جلال را در میان روشنفكران دینی و جریان‌های فكری معاصر برجسته می‌سازد، نگاه و دیدگاه روشنفكری او به روشنفكران وابسته به غرب است و این بررسی نقادانه را در درون نظریه غرب‌زدگی شرح می‌دهد. غرب و شرق برای او معنای سیاسی و جغرافیایی ندارد بلكه 2 مفهوم اقتصادی هستند. غرب به همه ممالكی گفته می‌شود كه سازنده و صادر كننده ماشین به شمار می روند و شرق به واردكنندگان و مصرف كنندگان این مصنوعات ماشینی اطلاق می‌شود.

تعریفی كه جلال از 2 مقوله شرق و غرب ارایه می‌دهد، بیشتر آن كه مقوله‌ای معرفت‌شناسی و هستی‌شناسی از پدیده غرب باشد، به تبعات آن می‌پردازد. بدین معنا كه به جای توجه به مدرنیته به مدرنیزاسیون توجه می‌كند كه خود محصول و برآمده از مدرنیته است.

به طور كلی، رویكرد آل‌احمد به مقوله غرب‌زدگی، رویكردی آسیب‌شناختی است و به هر 2 بُعد قضیه توجه دارد. نخست عارضه‌ای كه از بیرون آمده و دوم محیط آماده‌ای كه در كشور ما برای رشد آن وجود داشته است. آل‌احمد با مصرف كننده بودن ما مخالف بود و حرف اصلی غرب‌زدگی او این است كه ما نتوانسته‌ایم شخصیت فرهنگی- تاریخی خودمان را در برابر ماشین و هجوم جبری‌اش حفظ كنیم، بلكه مضمحل شده‌ایم. به نظر او تا وقتی ماهیت و فلسفه تمدن غرب را درنیافته‌ایم و تنها در ظاهر، ادای غرب را در می‌آوریم، راه به جایی نخواهیم برد. آل‌احمد روشنفكران را به تعبیری عاملان غرب‌زدگی می‌شناسد كه این پدیده از آنها شروع می‌شود و به دیگر بخش‌های جامعه رخنه می‌كند. جلال پیدایش روشنفكران غرب‌زده را یكی از مهم ترین علل غرب‌زدگی می‌داند.

او در ادامه یكی دیگر از علل غرب‌زدگی روشنفكران، یعنی وابسته بودن به غرب را استقرار حكومت‌های دست نشانده و وابسته به غرب بر می‌شمارد. این نقدی همه جانبه بر روشنفكران به ویژه روشنفكران دولتی وابسته به رژیم پهلوی است كه دل به كشورهای غربی بسته‌اند تا بتوانند روند عقب‌ماندگی خود را جبران كنند.

**آثار و تألیفات
جلال آل‌احمد در طول زندگی خود آثار زیادی را به رشته تحریر درآورد. وی در 1324 خورشیدی با چاپ داستان «زیارت» در مجله سخن به دنیای نویسندگی قدم گذاشت و در همان سال، این داستان در كنار چند داستان دیگر در مجموعه «دید و بازدید» به چاپ رسید.

در طی سال‌های 1333 و 1334 خورشیدی «اورازان»، «تات نشین‌های بلوك زهرا»، «هفت مقاله» و ترجمه مائده‌های زمینی را منتشر كرد و در 1337 خورشیدی «مدیر مدرسه» و «سرگذشت كندوها» را به چاپ سپرد. 2 سال بعد «جزیره خارك- در یتیم خلیج» را چاپ كرد. سپس از 1340 تا 1343 خورشیدی «نون و القلم»، «سه مقاله دیگر»، «كارنامه سه ساله»، «غرب‌زدگی»، «سفر روس»، «سنگی بر گوری» را نوشت و در 1345 خورشیدی «خسی در میقات» را چاپ كرد. «در خدمت و خیانت روشنفكران»، «نفرین زمین» و ترجمه «عبور از خط قرمز» از آخرین آثار اوست.

پژوهشم** 9370**2002**9131
۰ نفر