۱۶ آذر ۱۳۹۷، ۱۲:۰۱
کد خبر: 83125644
T T
۰ نفر

16 آذر، نماد استكبار ستیزی دانشجویان

۱۶ آذر ۱۳۹۷، ۱۲:۰۱
کد خبر: 83125644
16 آذر، نماد استكبار ستیزی دانشجویان

شیراز-ایرنا- 65 سال از شهادت 'سه آذر اهورایی' در روز هولناك دانشكده فنی دانشگاه تهران می‌گذرد و سه دانشجوی شهید با خون خود و همگامی دیگر دانشجویان، آزادی‌خواهی و استكبارستیزی را فریاد زدند و این موضوع سبب شد 16 آذر در تاریخ ایران ماندگار و عبرت آموز شود.

16 آذر در تقویم ایران به عنوان روز مقاومت و ایستادگی دانشجویان این سرزمین در برابر استعمار غرب و استبداد و خودكامگی در دفتر تاریخ این سرزمین به یادگار ثبت شده است.
بعد از كودتاي 28 مرداد 1332، رژیم پهلوي كه توانسته بود با كمك آمریكا بر اریكه قدرت بازگردد، درصدد برآمد تا پایه‌هاي حكومت خود را تثبیت كند. به این منظور ریچارد نیكسون معاون رئیس جمهور امریكا در سال 1332، راهي ایران شد.
رهبري نهضت مقاومت، قصد رساندن صداي اعتراض مردم را به گوش جهانیان داشت و تلاش لندن و واشنگتن را كه می‌خواست با مشروع جلوه دادن رژیم كودتا، امتیازات مورد نظر خود را در محیط آرام به دست آورد، خنثي كند. اجراي این برنامه به عهده كمیته هماهنگي دانشگاه تهران واگذار شده بود.
تظاهرات دانشجویان دانشگاه تهران، به عنوان اعتراض به ورود دنیس رایت، كاردار جدید سفارت انگلیس در ایران، از روز 14 آذر 1332، آغاز شد. دانشجویان دانشكده‌هاي حقوق و علوم سیاسي، علوم، دندانپزشكي، فني، پزشكي، داروسازي در دانشكده‌هاي خود تظاهرات پرشوري علیه رژیم كودتا برپا كردند.
روز 15 آذر تظاهرات به خارج از دانشگاه كشیده شد و ماموران انتظامي، در زدوخورد با دانشجویان، شماري را مجروح و گروهي را دستگیر و زنداني كردند. صبح روز 16 آذر 1332، گارد رژیم پهلوي براي اولین بار وارد صحن دانشگاه شد. در یكي از كلاس‌هاي درس دانشكده فني، چند تن از دانشجویان در اعتراض به حضور ماموران گارد رژیم شاه در صحن دانشگاه، آنها را به مسخره مي‌گیرند و همین بهانه كافي بود تا وارد كلاس درس شوند و با ایجاد جو رعب و وحشت، محیط را براي بهره‌برداري و گرفتن زهر چشم دانشجویان آماده سازند. ماموران گارد با حمله به دانشجویان بي‌پناه سه تن از آنان را به شهادت مي‌رسانند. روایت شانزدهم آذر 1332، با بیان یكی از شاهدان ماجرا، آن قدر تكان دهنده است كه هر دلی را آكنده از تأثر و افسوس می‌كند كه در اینجا تعدادی از این اسناد را مرور می‌كنیم.

** نحوه شهادت سه دانشجوی دانشگاه تهران به روایت اسناد
پایگاه مركز اسناد انقلاب اسلامی، سه روایت از شهید مصطفی چمران، مهدی بازرگان و عابدی معاون وقت دانشكده فنی درباره وقایع 16 آذر 1332 منتشر كرده است. نحوه‌ شهادت سه دانشجوی دانشكده‌ فنی دانشگاه تهران بر اساس خاطرات «یك پزشك عوضی» نوشته غلامرضا شریعت‌رضوی و گزارش پزشكی قانونی نیز منتشر شد و گزارشی نیز در روزنامه‌ اطلاعات 17 آذر 1332 ترسیم شد كه بسیار دقیق است؛ هرچند شاید تفاوت‌هایی با اصل ماجرا داشته باشد.
بر اساس این روایت: «وسط زنگ دوم حدود ساعت ده صبح، زنگ نابهنگام دانشكده بلند شد و ما هم مثل همه‌ همكلاسی‌ها بیرون ریختیم و باخبر شدیم كه در كلاس دوم راه و ساختمان در حالی كه مهندس شمس ملك‌آرا مشغول تدریس بوده‌اند ناگهان در كلاس باز می‌شود و دو سرباز مسلح و افسر فرمانده‌شان وارد كلاس می‌شوند و به طرف پنجره‌ كلاس می‌روند و دو دانشجو را كه در كنار پنجره نشسته بودند نشان داده و به فرمانده‌شان می‌گویند دو نفری كه برای ما شكلك درآورده و ما را مسخره كرده‌اند همین دو نفر بودند.
فرمانده دستور دستگیری آن‌ها را می‌دهد. [...] دانشجویان را كشان‌كشان به خارج از كلاس می‌برند و مهندس شمس جریان را به گوش رییس دانشكده می‌رساند كه ایشان هم دستورزدن زنگ دانشكده را به عنوان اعتراض به این عمل می‌دهد كه یكی از دانشجویان كلاس روی میز می‌رود و با دادن شعار مرگ بر حكومت نظامی فریاد می‌زند: «در خفقان حاكم بر دانشگاه و در زیر چكمه های سربازان مسلح كه نمی‌توان درس خواند».
كتاب‌هایش را به اطراف پرت كرده به طرف در كلاس می‌رود و سایر دانشجویان هم‌ز‌مان با خوردن زنگ، كلاس را ترك كرده در كریدور مركزی دانشكده شروع به تظاهرات كرده با دادن شعارهای مرگ بر حكومت نظامی، مرگ بر شاه، مرگ بر زاهدی دیكتاتور و درود بر مصدق، آزادی دوستان دستگیرشده‌شان را می‌خواستند. محوطه‌ دانشكده هم كه پر از سربازان تفنگ به دست بود، فرمانده‌ نظامیان با بلندگو به دانشجویان معترض دستور خروج از دانشكده را داد، ولی دانشجویان به دستور او اعتنایی نكرده شعار مرگ بر شاه، مرگ بر شاه را ادامه دادند.
فرمانده با بلندگو دانشجویان را تهدید به تیراندازی كرد، ولی كسی باور نمی‌كرد كه در دانشگاه بر روی دانشجویان آن هم در محوطه و سالن دانشكده و در محیط سربسته، تیراندازی كنند. ولی گویا فرمانده قبلاً دستور تیراندازی داشت و ناگاه صدای شلیك گلوله‌ها با فریادهای مرگ بر شاه.
دانشجویان در اثر حمله‌ ناگهانی سربازان به هم خورد و آن‌ها كه سالم بودند كمك كردند كه رفقای مجروح و تیرخورده خود را كه قادر به حركت بودند از صحنه خارج كنند كه به چنگ سربازان نیفتد و چند تن از دانشجویان هم با سربازان درگیر شده و یا نقش بر زمین شدند. و آذر(مهدی شریعت رضوی) یكی از چند نفری بود كه پس از اصابت تیر به سینه و شانه‌اش با سربازی درگیر شد كه او هم با نیزه، ران راست پای آذر را شكافت و آذر سرنگون شد و با وجود خون‌ریزی شدید، فریاد مرگ بر شاه او آهسته، ولی خاموش نشد.
در كف سالن خون مجروحان با آب رادیاتورهای سوراخ‌شده در اثر تیراندازی مخلوط شد و به طرف پله‌های زیرزمین راه افتاده و منظره‌ وحشتناكی به وجود آمده بود. ما با بقیه دوستان كه زنده بودیم فرار كردیم».

** خبر روزنامه اطلاعات
روزنامه اطلاعات در صفحه 8 روز دوشنبه 16 آذر 1332 در خبری از این رویداد با تیتر «امروز از طرف چند تن از دانشجویان دانشگاه تظاهراتی صورت گرفت» نوشت: «مقارن ساعت 10 و ربع بامداد امروز از طرف عده‌ای از دانشجویان تظاهراتی در دانشگاه علوم صورت گرفت كه بلافاصله مأموران فرمانداری نظامی متظاهرین را متفرق ساختند و سیزده نفر از دانشجویان را دستگیر كردند. پس از آن در حوالی دانشكده فنی نیز از طرف چند تن از دانشجویان منتسب به احزاب چپ تظاهراتی انجام شد و چون تظاهركنندگان با اخطارهای مأموران انتظامی متفرق نشدند و در برابر مأموران مقاومت می‌كردند بر اثر تیراندازی مأموران 3 نفر مجروح شدند و هفده نفر هم دستگیر گردیدند. گلوله به سینه و ران مجروح‌شدگان اصابت كرده و جمعاً 30 نفر در دانشگاه دستگیر شده‌اند. پس از تظاهرات مزبور وضع دانشگاه آرام گردید و مأموران انتظامی بر اوضاع آنجا مسلط شدند... یك مقام مسئول فرمانداری نظامی تهران درباره تظاهرات امروز...اظهار داشت: امروز عده‌ای از عناصر اخلالگر كه منتسب به حزب منحله توده بودند به دانشگاه رفته و عده‌ای از دانشجویان را مجبور به تظاهرات نمودند و در حال دسته جمعی به مأموران فرمانداری نظامی محافظ دانشگاه كه مسلط بر اوضاع بودند حمله كرده، قصد ربودن اسلحه آنها را داشتند و مأموران نیز اقدام به تیراندازی نمودند. مجروحین به بیمارستان شماره دو ارتش اعزام و در آنجا بستری شده‌اند...
دو نفر از مجروحین حادثه امروز دانشگاه آقایان مصطفی بزرگ‌نیا و [آذر] شریعت‌رضوی در اثر اصابت گلوله به ناحیه ریه و سینه و خونریزی شدید فوت كرده‌اند....آقای احمد قندچی [این دانشجو نیز كشته شد] یكی دیگر از مجروحین كه اینك در بیمارستان بستری می‌باشد، حالش خطرناك است و به‌طوری كه پزشكان معالج اظهار می‌دارند امید بهبودی وی نیز كم است».

** دكتر چمران: به سربازان دستور داده بودند دانشجویان را 'شقه' كنند
دكتر مصطفی چمران، كه از شاهدان واقعه 16 آذر 32 است می‌گوید: از روز ‌14 آذر 1332 تظاهراتی كه در گوشه و كنار به وقوع می‌پیوست وسعت گرفت و در بازار و دانشگاه عده‌ای دستگیر شدند. روز ‌15 آذر مجدداً تظاهرات بی‌سابقه‌ای در دانشگاه و بازار صورت گرفت. در دانشكده‌های پزشكی، حقوق و علوم، داندنپزشكی، تظاهرات موضعی بود و جلوی هر دانشكده مستقلا انجام می‌گرفت و سرانجام با یورش سربازان خاتمه می‌یافت و عده‌ای دستگیر شدند.
كمی قبل، در تاریخ ‌24 آبان اعلام شده بود كه نیكسون معاون رئیس‌جمهور آمریكا از طرف آیزنهاور به ایران می‌آید. نیكسون به ایران می‌آمد تا نتایج 'پیروزی سیاسی امیدبخشی كه در ایران نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی شده است' را بیند. دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند كه هنگام ورود نیكسون، ضمن دمونستراسیون عظیمی، نفرت و انزجار خود را به دستگاه كودتا و طرفداری خود را از دكتر مصدق نشان دهند.
روز ‌15 آذر یكی از دربانان دانشگاه شنیده بود كه تلفنی به یكی از افسران گارد دانشگاه دستور می‌رسد كه «باید دانشجویی را شقه كرد و جلوی در بزرگ دانشگاه آویخت كه عبرت همه شود و هنگام ورود نیكسون صداها خفه گردد و جنبنده‌ای نجبند...» این بود كه به خاطر انتقام از دانشجویان و بهانه تظاهرات بر علیه تجدید رابطه با انگلستان و برای جلوگیری از تظاهرات در مقابل نیكسون جنایت بزرگ هیأت حاكمه ایران در صبح روز دوشنبه شانزده آذرماه ‌1332 در صحن مقدس دانشگاه به وقوع پیوست.
صبح شانزدهم آذر هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجه تجهیزات فوق‌العاده سربازان و اوضاع غیرعادی اطراف دانشگاه شده وقوع حادثه‌ای را پیش‌بینی می‌كردند. نقشه پلید هیات حاكمه بر همه واضح بود و دانشجویان حتی الامكان سعی می‌كردند كه به هیچ وجه بهانه‌ای به دست بهانه‌جویان ندهند. از این رو دانشجویان با كمال خونسردی و احتیاط به كلاس‌ها رفتند و سربازان به راهنمایی عده‌ای كارآگاه به راه افتادند. ساعت اول بدون حادثه مهمی گذشت و چون بهانه‌ای به دست آنان نیامد به داخل دانشكده‌ها هجوم آوردند. از پزشكی، داروسازی، حقوق و علوم عده زیادی را دستگیر كردند. بین دستگیرشدگان چند استاد نیز دیده می‌شد كه به جای دانشجو مورد حمله قرار گرفته و پس از مضروب شدن به داخل كامیون كشیده شدند.
حدود ساعت ‌10 صبح موقعی كه دانشجویان در كلاس‌ها بودند، چندین نفر از سربازان دسته 'جانباز' به معیت عده زیادی سرباز معمولی رهسپار دانشكده فنی شدند. ما در كلاس دوم دانشكده فنی كه در حدود ‌160 دانشجو داشت، مشغول درس بودیم. آقای مهندس شمس استاد نقشه‌برداری تدریس می‌كرد. صدای چكمه سربازان از راهرو پشت در به گوش می رسید. اضطراب و ناراحتی بر همه مستولی شده بود و كسی به درس توجه نمی‌كرد. در این هنگام پیش‌خدمت دانشكده مخفیانه وارد كلاس شده به دانشجویان گفت: «بسیار مواظب باشید. چون سربازان می‌خواهند به كلاس حمله كنند اگر اعلامیه یا روزنامه‌ای دارید از خود دور كنید».
وخامت اوضاع به حد اعلا رسیده بود. شلوغی بیرون كلاس و صدای شدید چكمه‌های سربازان از نزدیك شدن حادثه‌ای حكایت می‌كرد تا بالاخره در كلاس به شدت به هم خورد و پنج سرباز 'جانباز' با مسلسل سبك وارد كلاس شدند. یكی از آن‌ها لوله مسلسل را به طرف شاگردان عقب كلاس گرفته آماده تیراندازی شد و دیگری به همین نحو مأمور قسمت جلوی كلاس گردید...
رئیس و معاون دانشكده فنی كه با تمام كوشش و فداكاری خود قادر به جلوگیری از ورود سربازان نشده و ناظر این همه وحشی‌گری و هتك حرمت كلاس و استاد شده بودند، به ناچار اعلام اعتصاب كردند و گفتند تا هنگامی كه دست نظامیان از دانشگاه كوتاه نشود، دانشكده فنی به اعتصاب خود ادامه خواهد داد. و چون احتمال وقوع حوادث وخیم‌تری می‌رفت، لذا برای حفظ جان دانشجویان دانشكده را تعطیل كردند و به آن‌ها دستور دادند به خانه‌های خود بروند و تا اطلاع ثانوی در خانه بمانند. دانشجویان نیز به پیروی از تصمیم اولیای دانشكده محوطه دانشكده را ترك می‌كردند ولی هنوز نیمی از دانشجویان در حال خروج بودند كه ناگاه آن سربازان به همراه عده زیادی سرباز عادی به دانشكده فنی حمله كردند.
اكثر دانشجویان به ناچار پا به فرار گذاردند تا از درهای جنوبی و غربی دانشكده خارج شوند. در این میان بغض یكی از دانشجویان تركید. او كه مرگ را به چشم می‌دید و خود را كشته می‌دانست دیگر نتوانست این همه فشار درونی را تحمل كند و آتش از سینه پرسوز و گدازش به شكل شعارهای كوتاه بیرون ریخت؛ «دست نظامیان از دانشگاه كوتاه».
هنوز صدای او خاموش نشده بود كه رگبار گلوله باریدن گرفت و چون دانشجویان فرصت فرار نداشتند، به كلی غافلگیر شدند و در همان لحظه اول عده زیادی هدف گلوله قرار گرفتند. لحظات موحشی بود. دانشجویان یكی پس از دیگری به زمین می‌افتادند به خصوص كه بین محوطه مركزی دانشكده فنی و قسمت‌های جنوبی سه پله وجود داشت و هنگام عقب‌نشینی عده زیادی از دانشجویان روی این پله‌ها افتاده نتوانستند خود را نجات دهند.
مصطفی بزرگ‌نیا به ضرب سه گلوله از پای در آمد. شریعت رضوی كه ابتدا هدف سرنیزه قرار گرفته به سختی مجروح شده بود، دوباره هدف گلوله قرار گرفت. ناصر قندچی حتی یك قدم هم به عقب برنداشته و در جای اولیه خود ایستاده بود یكی از جانبازان 'دسته جانباز' با رگبار مسلسل سینه او را شكافت و او را شهید كرد».
شهید مصطفی چمران همچنین درباره حادثه 16 آذر مي‌نویسد: «وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است كه گویي همه را به چشم مي‌بینم، صداي رگبار مسلسل در گوشم طنین مي‌اندازد، سكوت موحش بعد از رگبار، بدنم را مي‌لرزاند، آه بلند و ناله جانگداز مجروحین را در میان این سكوت دردناك مي‌شنوم. دانشكده فني خون‌آلود را در آن روز و روزهاي بعد به رأي‌العین مي‌بینم. آن روز، ساكت ترین روزها بود و چون شواهد و آثار احتمال وقوع حادثه ای را نشان می داد، دانشجویان بی‌اندازه آرام و هوشیار بودند. پس چرا و چگونه دانشگاه گلوله‌باران شد؟ و چه طور سه نفر از بهترین دوستان ما، بزرگ‌نیا، قندچی و رضوی به شهادت رسیدند؟
دولت با خراب كردن سقف بازار و غارت اموال رهبران آن، بازاریان را كم و بیش مجبور به سكوت كرد، ولی دانشگاه همچنان خاری در چشم دستگاه می‌خلید و دست از مبارزه برنمی‌داشت و دستگاه همچون درنده خون‌خواری به كمین نشسته، دندان تیز كرده بود كه از دانشجویان مبارز دانشگاه انتقام بگیرد؛ انتقامی كه عبرت همگان گردد.
روز بعد، نیكسون به ایران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهی كه هنوز به خون دانشجویان بی‌گناه رنگین بود، دكترای افتخاری حقوق دریافت داشت و از سكون و سكوت گورستان خاموشان ابراز مسرت كرد و به دولت كودتا، وعده هرگونه مساعدت و كمك نمود و به رئیس جمهور امریكا پیغام برد كه آسوده بخوابد».
وقتی نیكسون برای دریافت دكترای افتخاری حقوق در دانشكده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران حاضر شد، یكی از مطبوعات در سرمقاله خود با عنوان «سه قطره خون» این گونه نوشت: «آقای نیكسون! وجود شما آن قدر گرامی و عزیز بود كه در قدوم شما، سه نفر از بهترین جوانان این كشور، یعنی دانشجویان دانشگاه را قربانی كردند».

** شهدای حمله به دانشگاه در 16 آذر ماه 1332
- مهدی شریعت‌رضوی
مهدی شریعت‌رضوی، معروف به آذر شریعت‌رضوی، متولد مشهد 16 آذر 1311، یكی از سه دانشجویی بود كه در حمله نیروهای امنیتی به دانشگاه تهران در 16 آذر 1332 به شهادت رسید.
غلامرضا شریعت‌رضوی برادر بزرگ‌تر مهدی می‌گوید: «روز 16 آذر مثل همیشه هر 3 برادر راهی دانشگاه تهران شدیم. علی‌محمد برادر بزرگم زبان فرانسه می‌خواند، من دانشجوی پزشكی بودم و مهدی به دانشكده فنی می‌رفت. حدود ساعت 10:30 خبر رسید كه دانشكده فنی شلوغ شده و چند دانشجو هم به شهادت رسیده‌اند. سراسیمه و مضطرب نخست به بیمارستان شماره 2 ارتش رفتیم و چون آنجا بین مجروحان نتوانستیم ردی از مهدی پیدا كنیم، به گورستان مسگرآباد رفتیم و آنجا متوجه شدیم مهدی درست در روز تولد 21 سالگی‌اش به شهادت رسیده است».
مهدی برادر پوران شریعت‌رضوی، همسر علی شریعتی نیز بود. علی شریعتی، همسر پوران شریعت‌رضوی در وصیتنامه‌اش درباره او گفته‌است: «اگر اجباری كه به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش می‌زدم، همان جایی كه بیست و دو سال پیش آذرمان در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای نیكسون قربانی كردند. این سه یار دبستانی كه هنوز مدرسه را ترك نگفته اند، هنوز از تحصیلشان فراغت نیافته اند، نخواستند ـ همچون دیگران ـ كوپن نانی بگیرند و از پشت میز دانشگاه، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خویش فرو برند. از آن سال، چندین دوره آمدند و كارشان را تمام كردند و رفتند، اما این سه تن ماندند تا هر كه را می آید، بیاموزند، هر كه را می رود، سفارش كنند. آنها هرگز نمی روند، همیشه خواهند‌ ماند، آنها «شهید»ند. این «سه قطره خون» كه بر چهره دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است. كاشكی می‌توانستم این 'سه آذر اهورایی' را با تن خاكستر شده ام بپوشانم، اما نه، باید زنده بمانم و این سه آتش را در سینه نگاه دارم».
به گفته شریعتی، وی «قصه خروس بی‌محل» را در كتاب «كویر» برای آذر شریعت‌رضوی نوشته‌ است.
یكی از بیمارستان‌های شهر تهران نیز به اسم شریعت رضوی نام‌گذاری شده‌است.
در گزارش پزشك قانونی درباره نحوه مرگ شریعت رضوی چنین نوشته شده است: «شریعت‌رضوی، دانشجوی مقتول دیگر فقط به علت زخم سرنیزه فوت كرده است. سرنیزه استخوان ران راست وی را به كلی خرد كرده و شریان‌ها را پاره نموده و در نتیجه‌ی خونریزی زیاد مجروح درگذشته است. یك گلوله نیز به دست راست وی اصابت كرده كه جلدی بوده و نمی‌توانسته باعث مرگ باشد».

- مصطفی بزرگ‌نیا
مصطفی بزرگ‌نیا، یكی از سه دانشجویی بود كه در حمله نیروهای امنیتی به دانشگاه تهران در 16 آذر 1332 به شهادت رسید. وی متولد 1313 و عضو كمیته مركزی سازمان جوانان حزب توده ایران بود. وی هنگام شهادت 19 سال داشت و دانشجوی دانشكده فنی بود.
مصطفی علاقه زیادی به مستضعفان و محرومان جنوب شهر داشت. بیشتر كارهای سیاسی مصطفی از نظر خانواده‌اش پنهان بود و چند دفعه در حین تظاهرات به وسیله كلانتری دستگیر و با دادن تعهد آزاد شد.
اداره‌ پزشكی قانونی، علت فوت این دانشجوی دانشگاه را چنین تشخیص داده است: «مصطفی بزرگ‌نیا، دانشجوی دانشكده‌ فنی بر اثر یك گلوله كه از طرف راست سینه وارد شده و از زیر بغل چپ او خارج گردیده فوت كرده است. بر اثر این گلوله استخوان بازوی وی به كلی خرد شده و خون‌ریزی زیاد باعث مرگ وی گردیده است. بر پشت شانه‌ راست مقتول نیز اثر زخم سرنیزه دیده می‌شود كه تا 15 سانتیمتر زیر پوست فرو رفته بود».

- احمد قندچی
احمد قندچی، متولد 1312، یكی از سه دانشجویی بود كه در حمله نیروهای امنیتی به دانشگاه تهران در 16 آذر 1332 كشته شد. وی از طرفداران جبهه ملی و در هنگام شهادت 20 سال بیشتر نداشت.
وی در زمان عضویت جبهه ملی با پخش اعلامیه‏های افشاگرانه مبارزه خود را آغاز كرد و برای عدم حضور نیكسون معاون وقت آیزنهاور در تهران فعالیت كرد تا با به راه انداختن یك تظاهرات مانع از ورود نیكسون شوند. وی دانشجویی مذهبی بود كه در دانشگاه فعالیت سیاسی را دنبال می‌كرد و در مبارزات ملی كردن صنعت نفت حضوری فعال داشت. وی سال اول دانشگاه فنی بود كه به شهادت رسید.
در گزارش پزشكی قانونی درباره مرگ وی چنین نوشته شده است: «مقتول دیگر، احمد قندچی نام دارد و به علت اصابت گلوله‌ای كه وارد شكم وی گردیده و احشا داخلی را پاره نموده، درگذشته است. دیروز و امروز اداره‌ پزشكی قانونی با حضور نماینده‌ دادسرای نظامی اجساد را معاینه كرد، ولی هنوز گزارش رسمی در این زمینه تهیه نگردیده است».

** تظاهرات اعتراضی به واقعه 16 آذر
از آن سال همواره دانشجویان تا زمان پیروزی انقلاب، به‌مناسبت شهادت این سه دانشجو علیه استكبار جهانی و استبداد رژیم پهلوی تجمع و حركت اعتراضی می‌كردند. مركز اسناد انقلاب اسلامی سندی از اداره سوم ساواك را منتشر كرده كه درباره ممانعت از برگزاری مراسم 16 آذر در سال 51 است. در این نامه آمده است: «درباره روز 16 آذر: روز مذكور مصادف با كشته شدن سه تن از دانشجویان دانشگاه تهران در سال 32 می‌باشد. همه ساله از طرف برخی از دانشجویان ناراحت در این روز فعالیت‌های مضره‌ای صورت گرفته و اعلامیه‌هایی در بزرگداشت آنان منتشر و شعارهایی نیز نوشته شده است. نظر به اینكه عناصر ماجراجو و ناراحت، خصوصاً دانشجویان مراكز عالی آموزش در این روز دست به فعالیت‌هایی مضره خواهند زد خواهشمند است دستور فرمایید ضمن مراقبت‌های لازم از افراد مشكوك نسبت به شناسایی عناصر محرك و همچنین افرادی كه در این زمینه فعالیت دارند، اقدامات لازم و همه جانبه معمول و نتایج حاصله را در این اسرع وقت به این اداره كل اعلام نمایند. 51/9/14»

16 آذر هرسال در تقویم ایران به یاد این سه دانشجوی شهید و سایر دانشجویانی كه برای آزادی و استكبارستیزی جان خود را از دست دادند، گرامی داشته می‌شود.
9910/ 2027