بد اقبال شده ايم ؛ چنان كه لالايي هايي كه از دورها بر لبان مادران سرزمين شالي جاري مي شد و خواب پرنياني مي بخشيد تا از پسش ديد فرزندان سرزمين جنگل و باران به زندگي تازه شود ، امروز كم نواتر و كم نواتر مي شود و چه بسيار خوش اقباليم اگر هنوز اين نواها به رپ و جاز بيگانه هاي دور و نزديك بر ذهن لهجه دار تازه مادرهاي دهات ها و شهرهايمان ساري نشده و شايد دستكم به زمزمه اشعار خودي بر بالين فرزندان نو بسنده كنند.
بيم از بين رفتن زبان مادري بر دغدغه مندان فرهنگ بومي مستولي شده چنان كه مفاخر ديروز و امروزمان نيز بدين دغدغه نگران بودند و زنده ياد احمد عاشورپور خواننده و آهنگساز گيلكي اين دغدغه را با درد بيان مي كرد و در كليپي كه امروز از وي در فضاي مجازي دست بدست مي شود در تمجيد از زبان مادري چنين مي گفت: فارسي را دوست بداريم اما به زبان مادري سخن بگوييم، هيچ قومي از زبان مادري خود در گريز نيست چرا ما چنين مي كنيم .
زبان مادري كه چنين باشد ، وضعيت آواها و نواها در اين آشفته بازار چسبيدگي به فرهنگ مدرن كه نوايش كم و كمتر مي شود، پيداست؛ هزاران سال شالي، باران، رود، هيركانيان هزاران ساله - كه مي روند تا با ثبت جهاني در ذهن جهانيان ماندگار شوند - تا فراز كوه ها سبز، شادمانه ها و غمانه هايي شدند جاري بر كلام اين مردمان كه در قامت نت و نغمه هيچ كم نداشت .
به كوشش كريم كوچكي زاد نويسنده كتاب تاريخ موسيقي گيلان، آنچه از موسيقي پيشين اين سرزمين سراغ است بيشتر به روايت و افسانه مي ماند و پژوهش هاي گيلان شناسان بيشتر در زمينه چند ترانه محلي دور مي زند و يا اينكه به سفر استاد ابوالحسن خان صبا در سال 1305به رشت اشاره دارند.
استاد صبا در طول اقامت چند ساله در گيلان، نسبت به تصميم گيري هاي خود در خصوص جمع آوري فولكلور و اشعار پراكنده گيلكي كه اغلب با صداي بعضي محلي هاي گيلان خوانده مي شد، جدي بود زيرا در رديف هاي پر ارج خويش آهنگ هاي گيلكي مانند زرد مليجه، گوسفند دوخوان، شرفشاهي را بطور كامل و پر نشاط گنجاند.
زنده ياد استاد فريدون پورضا ، زنده ياد اكبرپور، ناصر مسعودي، ناصر وحدتي، محمد بشرا، تيمور گورگين، عزت الله صمصام و ... نامداراني هستند كه فولكلور گيلان را كاويده اند و جرعه جرعه از آن به يادگار نهاده اند.
علي احمدي فر رئيس انجمن موسيقي گيلان نيز بر اين عقيده استوار است كه اگر در زمينه پژوهش آواها و نواهاي گيلان درنگ شود، خيلي زود دير مي شود.
وي در گفت و گو با ايرنا تاكيد كرد: منابع موسيقي نواحي گيلان بسيار اصيل، ناب و از طرفي آفتاب لب بام است و اگر دير جنبيده شود، اين منابع زنده بنا به قانون طبيعت از ميان ما خواهند رفت و داشته هاي فرهنگي ما در اين زمينه نحيف تر خواهد شد.
وي ادامه داد: اگرچه تنها برگزاري جشنواره ها دواي درد نيست اما بنيه مالي انجمن موسقي استان ضعيف است و نيازمند حمايت شوراي شهر، شهرداري و ارگان هاي فرهنگيست.
اما همه خبرها بد نيست و در اين ميان خشنود مي شويم آن گاه كه معاون فرهنگي حوزه هنري گيلان از رونمايي آلبوم آواها و نواهاي گيلاني خبر مي دهد و مي گويد: نزديك به شش هزار دقيقه از آواها و نواهاي جغرافياي فرهنگي گيلان شامل گيلان بخشي از اردبيل و غرب مازندران به سرپرستي حسين مشفق ثبت و ضبط شده است.
محمد پرحلم در گفت و گو با خبرنگار ايرنا مي افزايد: گروه ثبت و ضبط آواها و نواهاي گيلاني به سرپرستي مشفق شاليها ، باغ هاي چاي پرتقال و زيتون ، جنگل ها و كو هستان ها را در نورديده و پاي خوانش گيل خوانان بر فراز شالي ها نشسته اند و آواها و نواهاي شادمانه و غمانه هاي آنان را شنيده و پس از پالايش در هم پوشاني آنها را بر الواح مدرن امروز به ثبت رسانده اند.
وي با اشاره به اين موضوع كه اقدام يادشده با مشاوره بزرگان موسيقي فولكلور كشور به انجام رسيده، مي افزايد: نواي كار، لالايي ، آئين ها و شادمانه هاي اين مرزو بوم پس از پالايش در قالب 25 لوح فشرده نفيس براي مانايي اين مانده هاي ارزشمند رونمايي و منتشر شده است.
همه شادمانه ها و غمنامه هاي گيلان از دل پدران و مادران اين سرزمين آوا و نوا و نغمه مي شد و هيچ مراسمي در دور افتاده ترين نقاط گيلان خالي از نوا و نغمه نبوده است.
موسيقي نواحي با كلام و بي كلام بخشي از داشته هاي فرهنگي و معنوي هر سرزمين بشمار مي رود كه به گفته كارشناسان موسيقي گيلان، اگر مورد اهتمام واقع نشود، روز به روز نوايش گرفته تر و غبارآلود خواهد شد.
به هر روي شايسته اهتمام است تا به همت پژوهش و تحقيق فرهنگ دوستان و فرهنگ پروران اين سرزمين، آواها و نواهاي گيلان كه روزگاري جهان رام مي كرد و زندگي آرام، رخصت خاموشي نيابند ...
1881/2007
رشت - ايرنا - آواها و نواهاي گيلان كه روزگاري جهان رام مي كرد و زندگي آرام؛ امروز به قوت دغدغه مندان فرهنگي از خوانش گيل خوانان بر بلنداي شالي هاي گيلان ثبت و بر الواح مدرن مانا مي شوند.