بررسي انتقادي كارنامه يرواند آبراهاميان» عنوان نشستي تخصصي بود كه در تالار «ميرحسني» دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تربيت مدرس با حضور صاحبنظران برگزار شد
به گزارش گروه تحليل، تفسير و پژوهش هاي خبري ايرنا، «هاشم آقاجري »، «محمد مالجو » و «مصطفي عبدي» صاحبنظراني بودند كه در نشست تخصصي «بررسي انتقادي كارنامه يرواند آبراهاميان» به بيان نظرات و ديدگاه هاي خود پرداختند.
** پيشينه تاريخ نگاري در جهان و ايران
«سيد هاشم آغاجري»، بحث خود در مورد «يرواند آبراهاميان» را با اين مقدمه آغاز كرد: تاريخ نگاري در قرن بيستم با تاريخ نگاري در قرن نوزدهم تفاوت كرده و بيش از پيش تبديل به يك حوزه بين رشته اي شده است. تاريخ رويداد محور در ايران امروز به عنوان يك پارادايم مسلط در ميان اهل علم مي بينيم، در جهان علمي امروز، حرف چنداني براي گفتن ندارد. اگر علم تاريخ امروز بخواهد در سطح جهاني طرح شود، بايد روش و بينش خود را متحول كند و اين روندي است كه از قرن بيستم آغاز شده است.
وي افزود: در ميان تاريخ نگاراني كه در ايران و در دوران معاصر به پژوهش كرده اند، مي توان رهيافت هاي مختلفي را مورد بررسي قرار داد و از اين رهيافت هاي مختلف تاريخ نگاري در ايران طبقه بندي ارايه كرد. اولين رهيافتي كه در دهه هاي گذشته در ايران (به خصوص در دهه هاي 30 تا 50) حاكم بود، تحت تاثير ماركسيسم شوروي سابق قرار داشت. اين رهيافت به تبعيت از محققين شوروي رايج شد و در ان نگاهي تك بعدي و جزم گرايانه حاكم بود. رهيافت مورد در چارچوبي قالب بندي شده صورت مي گرفت؛ هرچند كه امروزه به حاشيه رانده شده است. نمونه كار افرادي همچون «احمد اشرف» در پيش از انقلاب، در حاشيه اين روند كلي تاريخ نگاري در ايران و استثنا بودند.
** رهيافت هاي سال هاي اخير در تاريخ نگاري
اين مدرس دانشگاه ادامه داد: در كنار اين رهيافت، از دهه 1360 شاهد ظهور رهيافت هاي ديگري هم هستيم و سپس در دوران اصلاحات رهيافت هاي ديگري رايج شدند. يكي از اين رهيافت ها كه تلاش مي كرد كليت ملت را براساس شكاف دولت- ملت بسيج كند، براساس نظريه هاي «استبداد شرقي» و «شيوه توليد آسيايي» شكل گرفتند كه نمونه اين رويكرد را مي توان در آثار «محمد علي همايون كاتوزيان»، تاريخ نگار معاصر مشاهده كرد.
آغاجري گفت: رهيافت ديگري كه هنوز در ايران چندان مورد توجه قرار نگرفته است، رويكردهايي همچون تحقيقات «حميد عبادالهي» به جاي نگاهي تك بعدي، رويكردي چند بعدي دارد و با واقعيت هاي تاريخ ايران سازگارتر است. در اين رهيافت هر سه شيوه زندگي شهري، روستايي و عشايري مورد توجه قرار گرفته است. در حالي كه در بسياري از تحقيقات چنين رويكردي ناديده گرفته مي شود؛ زيرا جامعه شناسي تاريخي اروپايي چندان به ساختارهاي قبيله اي توجه نداشته است و محققين ايراني هم تحت تاثير همين مسئله، به شيوه هاي زندگي عشايري ايراني توجه كافي نداشته اند. اين در حالي است مفهوم «قبيله» در تاريخ ايران، بسيار مهم است و مي توان گفت كه تاريخ ايران از يك جهت تاريخ قبيله اي است. تا دوران پهلوي اول، قبيله ها، خاستگاه حكومت ها بوده است.
** آبراهاميان و تاريخ نگاري مردم مدار
اين پژوهشگر و تاريخ نگار ادامه داد: «يروند آبراهاميان» همانطور كه خود تاكيد مي كند، مورخي است كه رويكردي «مردم مدارانه» داشته و به فرودستان توجهي خاص دارد. رويكردهاي آبراهاميان بيشتر به رويكرد تاريخ نگاراني همچون « ادوارد پالمر تامپسون» (تاريخ نگار برجسته بريتانيايي) نزديك است و طبقه اقتصادي و اجتماعي را يك «رخداد» يا «فرايند» تلقي مي كند؛ فرايندي كه انسان ها در ساختن آن شريك هستند. در اينجا «عامليت» در كانون توجه مورخ قرار مي گيرد.
آغاجري اينطور ادامه داد: آبراهاميان مي كوشد كه تاريخ «مردم» را بنويسد. البته در كار آبراهاميان گاهي تاريخ به صورت ندولت محور» نيز به چشم مي خورد؛ اما در كتاب مشهور «ايران بين دو انقلاب»، آبراهاميان تاريخ مردم ايران را نوشت. البته اين كتاب قرار بود تنها پژوهشي درباره حزب توده باشد؛ اما اين پژوهش بعدها مفصل و گسترده شد. حزب توده يكي از اولين احزاب سياسي منظم و منسجم بود كه در سال 1320، به صورت جدي شكل گرفت و از همين رو مورد توجه آبراهاميان واقع شد.
وي افزود: در اين كتاب نقش نيروهاي اجتماعي برجسته شده است. كتاب ايران بين دو انقلاب نشان مي دهد كه تحولات دولت در ايران، ناشي از تحولات اجتماعي است و جنگ نيروهاي اجتماعي در بخش زيرين جامعه، تعيين كننده تغييرات در دولت است. اگر جامعه و دولت را از هم تفكيك كنيم، در اين كتاب؛ جامعه و كمكش نيروهاي اجتماعي، سازمان هاي سياسي را شكل مي دهد و بعد از آن طريق بر روي سياست اثر مي گذارد.
** تاريخ ايران مدرن و شكاف هاي موجود در جامعه ايراني
آغاجري با اشاره به كتاب تاريخ «ايران مدرن»، به عنوان يك اثر شاخص از ابراهاميان، گفت: در كتاب «ايران مدرن»، آبراهاميان اساس تحولات را دولت در نظر مي گيرد. بايستي توضيح داد كه عامليت ها به صورتي ثابت و يك شكل و در همه دوره ها، تاريخ را شكل نمي دهند. در رويكرد تاريخ مردمي، عامل نهايي شكل دهي به تاريخ همواره مردم هستند. اگر ما رابطه ساختار و عامليت را به صورتي پويا ببينيم و بدانيم كه براساس موقعيت هاي تاريخي، سهم مردم و عاملان در تحولات تاريخي كم و زياد مي شود، در خواهيم يافت كه تفاوت رويكرد آبراهاميان در اين دو كتاب قابل درك است.
اين مدرس دانشگاه ذكر كرد: ابراهاميان به پيچيدگي هاي جامعه ايران آشنا است. يكي از پيچيدگي هاي مهمي كه در ايران بايستي در نظر گرفته شود، آن است كه در جامعه ايران، به علل تاريخي، ما با پديده تنوع روبرو هستيم و اين تنوع باعث شده است كه شكاف هاي افقي كه مهمترين آن شكاف طبقاتي است؛ در دوره هاي مختلف تحت تاثير شكاف هاي عمودي همچون شكاف هاي ديني يا قومي قرار گيرد. از همين رو است كه جنگ طبقاتي در ايران به روي صحنه تاريخ نيامده است. شكاف هاي عمودي در ايران بسيار زياد هستند و شكاف طبقاتي را به شدت تحت تاثير قرار مي دهند. اين شكاف ها آنقدر زياد بودند كه شكل بندي شهرها و محلات شهري ايران را هم تحت تاثير قرار دادند. اين شكاف ها باعث مي شد تا دو گروه زارع كه از نظر طبقاتي بايستي همبستگي مي داشتند، به دليل تفاوت هاي مذهبي يا قومي اختلاف پيدا كنند. به ويژه در مناطق قبيله اي و دهقاني، اين شرايط را مي تواند ديد. از همين رو است كه از قرن سوم به بعدف جنبش دهقاني نيرومندي نمي بينيم و عمده جنبش ها در ايران، شهري بوده اند.
آبراهاميان با هوشمندي، ضمن توجه به شكاف هاي طبقاتي در ايران دوران قاجار، به شكاف هاي قومي نيز توجه داشته است و مي كوشد توضيح دهد روندهاي اجتماعي، چگونه تحت تاثير مسايل قومي و مذهبي قرار گرفته اند. نمونه اين مورد، بحث آبراهاميان در مورد اختلافات قومي ميان حزب توده و فرقه دموكرات است و وي نشان مي دهد كه اين اختلافات در ميان دو گروه هم حزب تا چه اندازه تاثيرگذار بوده است.
** محمد مالجو و مولفه هاي اثرگذار در آثار آبراهاميان
«محمد مالجو»، پژوهشگر اقتصادي، مترجم و مدرس دانشگاه سخنران بعدي اين نشست بود. وي با اشاره به رمان «ژرمينال» اثر «اميل زولا»، نويسنده مشهور فرانسوي قرن نوزدهم ميلادي، 5 مولفه مفهومي را به عنوان شالوده ارزيابي خود از آثار آبراهاميان طرح كرد.
وي گفت: اولين مولفه استخراجي از آثار زولا، روايت تاريخ از منظر طبقات فرودست است كه در اثار آبراهاميان به چشم مي خورد.
مالجو افزود: دومين مولفه، هستي اجتماعي فرودستان است كه حاصل انواع هستي هاي قومي و مذهبي و غيره است و بر فراز سر فرودستان يا هر گروه مورد بحث ديگري شكل مي گيرد و مستقل از اراده وي است. اينكه فرد با چه قوميت يا مذهبي به دنيا مي آيد در زندگي او اثر گذار است.
وي ادامه داد: سومين مولفه، تجربه هاي زيسته فرودستان است كه مشتمل بر انواع تجارب زيسته روزمره جنسيتي، قوميتي و نژادي افراد است كه معلول هستي اجتماعي افراد هستند. اين ويژگي ها، بر تجارب افراد از زندگي، تعين مي بخشد و تجارب زيسته روزمره و شيوه زندگي آنان را شكل مي دهد و چهارمين مولفه مفهومي، شكل و نوع شعور انساني انسان ها است: ارزش ها، تنفرها، مهرها، كين ها و معاني كه مردم براي چيزهاي گوناگون قايل هستند، تا حدي تحت تاثير تجربه زيسته آدم ها شكل مي گيرد. پنجمين مولفه مفهومي نيز شكل كنش دسته جمعي است. اين عامليت شروط زيادي دارد؛ از جمله درجه آگاهي و توانايي افراد.
** آبراهاميان و مكتب تاريخ مردمي
مالجو با اشاره به مكاتب تاريخ نگاري در بريتانيا و آمريكا، گفت: اين پنج مولفه در مكتب «تاريخ مردمي» قابل مشاهده است. آبراهاميان نيز تحت تاثير همين مكتب است. آبراهيميان شان و مقامي بنيان گذارانه دارد و پدر تاريخ مردمي و روايت تاريخ از لايه هاي پاييني جامعه، در ايران است. وي بيش و پيش از هركسي باعث شد تا ما امروز تنها تاريخ را از زاويه ديد فاتحان و شاهان نبينيم؛ بلكه تاريخ از زاويه ديد مردم روايت مي شود. زماني كه به تاريخ از پايين نگاه مي كنيم، تاريخ چيز ديگري مي شود.
اين پژوهشگر تاريخ اقتصادي افزود: آبراهاميان جريان انقلاب اسلامي را بيشتر از پايين مي بيند و اين يكي از دستاوردهاي وي است. به نظر آبراهاميان، ايرانيان اعتراضات خود را ملهم از فرهنگ تاريخي خود به راه مي انداختند. آبراهاميان فراز و فرود جنبش هاي كارگري از 1320 تا 1332 را مورد بررسي دقيق قرار مي دهد؛ آن هم نه متاثر از دخالت شوروي كه متاثر از عوامل و شرايط تاريخي تاثيرگذار.
** آبراهاميان و تصورات كليشه اي تاريخ نگاري ايراني
مالجو ضمن اشاره به برخي تصورات كليشه اي در تاريخ نگاري در ايران، گفت: آبراهاميان با تفكرات كليشه اي و عمومي درباره استبداد شرقي نشان مي دهد كه شاهان قاجار، مستبداني بدون ابزار استبداد بوده اند. در آثار وي مي بينيم كه برخلاف تصورات رايج، ايرانيان در دوران قاجار، جامعه مدني داشته اند. آبراهاميان سياست در ايران را نمايش خيمه شب بازي و تحت كنترل دولت هاي خارجي نمي داند و در عين حال معتقد است كه البته برخي بدگماني ها درباره توطئه خارجي واقعيت داشته اند. اگر با رويكرد ابراهاميان يعني نگاه تاريخ از پايين به واقعيت ها نگاه كنيم، در مي يابيم برخي از حقايق مورد تصور در مورد مسائل تاريخ، افسانه هايي بيش نبودند.
مالجو در ادامه به مولفه هايي كه در ابتدا طرح كرده بود، بازگشت و گفت: اين نوع نگاه، مولفه هايي كليدي نياز دارد كه پيش از آن گفته شد. آبراهاميان هستي هاي افراد را بر فراز سر آنان در نظر مي گيرد. وي در اين سطح به قوت بر لازمه تاريخ نگاري از پايين متمركز شده است و تحليل طبقاتي و قوميتي را جدي مي گيرد. اين مولفه به حد اعلا در كار آبراهاميان شكل گرفته است؛ نه در چارچوب مفاهيم انتزاعي كه در چارچوب تحقيقاتي و تاريخي. روايت هاي تاريخي وي بر اين استخوان بندي تكيه دارد.
مالجو افزود: سطح دوم، سطح تجربه هاي زيسته جامعه مورد مطالعه است. آبراهاميان نشان مي دهد كه تجارب زيسته افراد، تحت تاثير هستي هاي اجتماعي و اقتصادي آنان است.
** حلقه مفقوده تاريخ نگاري آبراهاميان
اين مدرس دانشگاه اضافه كرد: آبراهاميان حلقه اي مفقوده اي دارد و آن هم فقدان تاريخ نگاري اجتماعي در آثار وي است؛ هرچند انجام اين كار نيز بسيار دشوار بوده است. وي تنها اشاره هايي به تاريخ اجتماعي يعني به شيوه زندگي و تجربه زندگي روزمره آنان دارد. ارزش هاو نگرش ها و گرايش هاي اجتماعي مردم تحت تاثير زندگي روزمره آنان شكل مي گيرد. اين مسئله اي است بايستي مورد بررسي قرار گيرد. اهميت مطالعه شيوه زندگي بر تاثيرگذاري آن بر نگرش ها و گرايش هاي اجتماعي سوژه هاي مورد مطالعه است.
البته مالجو افزود: من درك مي كنم كه ايران فاقد آرشيو منظم گردآوري داده ها است يا رمان نويساني چون «اميل زولا» نداشته است كه بتوان از آن براي انجام چنين تحقيقي استفاده كرد. آبراهاميان به اين مسئله و اهميت آن آگاه بوده؛ اما به جز در مواردي معدود به آن نپرداخته است. فصل مقدماتي كتاب ايران بين دو انقلاب از جمله اين موارد معدودي است.
وي گفت: آبراهاميان به سومين سطح، به خوبي مي پردازد. و نشان مي دهد كه چگونه آگاهي طبقاتي در ايران تكوين نيافته است و اين كار را هم تحليلي و هم تجربي صورت مي دهد؛ اما بدون عطف عنايت به آن چه كه مي بايست در تاريخ نگاري اجتماعي در ايران زاده مي شد.
مالجو اضافه كرد: چهارمين لازمه تاريخ نگاري اجتماعي، سطح كنش دسته جمعي است. اين كه افراد بدانند مي توانند در تاريخ تاثيرگذاري كنند. در اينجا صحبت از توانستن است. آبراهاميان در اين سطح به قوت و با همه لوازم تاريخ نگاري كرده است. ما در كارهاي آقاي آبراهاميان مي بينيم كه به چه قوتي جنبش ها و تحركات كارگري و دهقاني را به بحث گذاشته است. آبراهاميان به صورتي درخشان حركات توده وار مردم را مورد بررسي و تحليل قرار مي دهد. وي سطح نهادي و سازماني را نيز مورد تحليل و بررسي قرار مي دهد. وي تحليل عملكرد احزاب و گروه ها را نيز به قوت مد نظر قرار مي دهد.
** وضعيت امروز جامعه ايراني و ضرورت تاريخ نگاري اجتماعي
وي در پايان نتيجه گرفت: پشت تمامي اين روايت هاي تاريخي، ذهن منسجم ابراهاميان قرار دارد. البته مفقوده اصلي ابراهاميان همانطور كه پيشتر گفتم، تاريخ نگاري اجتماعي است. آبراهاميان به تجربيات زندگي روزمره سوژه هاي مورد مطالعه خود توجه چنداني نكرده است. اين امر البته حلقه مفقوده جامعه ما است. امروزه ديوارهاي بلندي بخش هاي مختلف جامعه ما را از هم جدا كرده است. امروزه انواع دويت ها و جدا سازي ها، جامعه ما را شقه شقه كرده است. اين شقه شقه شدن جامعه ما، امكان زيست جمعي ما را با خطر مواجه كرده است. صاحبان يك نگرش از صاحبان يك نگرش ديگر، تا مغز استخوان از يكديگر متنفر هستند. ما با مطالعه تجربه هاي زيسته روزمره و نحوه تاثيرگذاري آن ها مي توانيم بفهميم گروه هاي مختلف چه سليقه و نگرش و باوري دارند و آن را به رسميت بشناسيم و بفهميم كه شيوه زيست افراد است كه تفاوت ميان ان ها را ايجاد كرده است. امروزه جامعه ما دچار قطبي شدگي شده است و مورخان اجتماعي مي توانند به درك افراد متفاوت از هم كمك كنند و اين پايه اصلي شكل گيري دموكراسي در ايران است.
تهران - ايرنا:سه استاد و پژوهشگر حوزه تاريخ در نشستي در دانشگاه تربيت مدرس، فعاليت هاي پژوهشي 'يرواند آبراهاميان» را نقد و بررسي كردند.