۸ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۲۱
کد خبر: 83186556
T T
۰ نفر

ایران‌ستیزی «انسان خردمند»- شروین وكیلی*

۸ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۲۱
کد خبر: 83186556
ایران‌ستیزی «انسان خردمند»- شروین وكیلی*

تهران- ایرنا- نقطه ضعف اصلی كتاب «انسان خردمند» در دو بخش خطاهایش در زمینه‌ تكامل و نیز تحریف ایران‌زدایانه تاریخ جهان، قابل بررسی است.

یكی از نكته‌هایی كه در نخستین رویارویی من با كتاب «خردمند» خیلی مایه‌ی شگفتی‌ام شد، آن بود كه می‌دیدم كسی تاریخی برای جهان نوشته و سخت كوشیده از ایران در آن نام نبرد. كتاب حراری در چاپ پارسی از نشر نو 620 صفحه دارد كه 500 صفحه‌اش به دوران تاریخی می‌پردازد. اگر اشاره‌های تاریخی بخش اول‌اش را هم به سه بخش تاریخی بعدی بیفزاییم می‌بینیم كه بیش از 90٪ این كتاب به شرح عصر تاریخی می‌پردازد. عصر تاریخی‌ای كه از حدود پنج هزار سال پیش با شكل‌گیری خط و نخستین شهرها در ایران زمین و مصر آغاز می‌شود، در قرن ششم پیش از میلاد با ظهور دولت هخامنشی، گذاری سیستمی و جهشی در سطح پیچیدگی‌اش رخ می‌دهد و همچنان تا قرن هفدهم میلادی ایران زمین را در كانون تحولات جهانی‌اش حفظ می‌كند.
ایران زمین نه تنها كانون شكل‌گیری انقلاب كشاورزی و سبك زندگی كشاورزانه و رمه‌دارانه، و نه تنها مركز رام كردن گیاهان (گندم، جو، بخش مهمی از میوه‌ها) و جانوران (بز، گوسفند، گاو، شتر، الاغ، اسب و احتمالا سگ) است، كه كانون پیشگام در شكل‌گیری فناوری فلز و سفالگری و فناوری چرخ و به ویژه نویسایی هم هست. تمدن ایرانی كهن‌ترین تمدن زنده‌ كره‌ زمین است كه تا چهارصد سال پیش برای زمانی بسیار طولانی بزرگترین و پایدارترین نظام‌های سیاسی كره‌ زمین را در خود داشته و گرانیگاه اصلی تكامل دانش‌ها و هنرها و فنون بوده است. یعنی چه ایرانی باشیم و چه نباشیم، تنها با نگریستن به شواهد و داده‌ها و آمار گرفتن از شاخص‌های عینی و مشخص تاریخی، می‌توان دریافت كه سهمی بزرگ از تاریخ جهان، تاریخ ایران زمین بوده است. با این زمینه این كه كسی 90٪ كتابش درباره‌ تاریخ جهان باشد و از بردن نام ایران پرهیز كند، بسیار معنادار است.
ایران‌ستیزی حراری به قدری نمایان و روشن است كه نیاز به اثبات ندارد. كافی است یك بار كتاب را بخوانیم تا ببینیم كه به شكلی مصیبت‌بار از آوردن نام ایران پرهیز كرده است. مثلا به درستی می‌گوید سه ركن مهم در پیدایش خودانگاره‌ و مرزبندی سیاسی جوامع پیشامدرن، عبارت بوده‌اند از پیدایش نظم سیاسی دولت فراگیر (كه به اشتباه امپراتوری‌اش می‌نامد)، ظهور اقتصاد پولی و تثبیت دین جهانی یكتاپرستی. بعد هم می‌گوید اینها در هزاره‌ اول پیش از میلاد تحقق یافت (ص 244-245). در حالی كه هر نوآموخته‌ای در تاریخ می‌داند كه هرسه این‌ها نه طی یك هزاره، بلكه طی سه دهه در دوران زمامداری كوروش بزرگ شكل گرفتند و عناصری بودند كه به تاسیس كشور ایران انجامیدند.
نویسنده برای مخدوش كردن این سه شاخص، تبادل بر مبنای جو در سومر باستان را نوعی پول می‌داند (ص 258)، كه غلط است و تعریف پول، ابزاری نمادین در مبادله است كه خود كاركرد مستقیم ندارد. به همین خاطر مبادله چیزها در زندان با سیگار، كالا به كالا محسوب می‌شود ولی تبادل با پرِ رنگین پرندگان یا پوسته صدف در جوامع سرخپوست نوعی تراكنش پولی است. بعد هم می‌گوید سكه‌ كرزوسی كه در قرن هفتم پ.م در لودیه ضرب شد اولین پول تاریخ است (ص 261)، كه این هم نادرست است و امروز می‌دانیم كه این سكه‌ها در زمان كوروش و پس از مرگ كرزوس در لودیه ضرب شده‌اند و طنزآمیز آن كه رویشان نقش شیر و خورشید دیده می‌شود.
در ادامه كتاب هم مثلا می‌خوانیم كه سمرقند «جایی در آسیای مركزی» (ص 295) است و تاج محل را «فاتحان مسلمان» (ص 292) ساخته‌اند كه جملاتی پرتحریف هستند. سمرقند یكی از كانون‌های صریح و روشن تمدن ایرانی در مرزهای شرقی‌اش است و تاج محل را چند قرن پس از ورود فاتحان مسلمان به هند، شاهی گوركانی و محبوب برای همسر درگذشته‌اش ساخته است و دور تا دور آن را هم شعر پارسی نوشته است، یعنی نه شاه به فاتح ربطی دارد و نه بنا به اسلام.
در واقع در این كتاب، نام «ایران» تنها سه - چهار بار آمده و آن هم همیشه منفی است. مثلا جایی درباره‌ كوتاه بودن راه‌آهن‌ها در خارج از اروپای قرن نوزدهمی می‌گوید و مثال محبوبش هم ایران است و تلویحا می‌گوید ایرانی‌ها استعداد دریافت تمدن شكوهمند مدرن را نداشته‌اند. در كل هم هر آن‌چه به ایرانیان مربوط می‌شده به كلی نادیده گرفته شده است. مثلا از این غافل مانده كه علم آمار كه نخستین بار در ایران شرقی با اخترشناسی زاده شد و همزمان با ظهور دولت هخامنشی در بابل و ایران غربی در قالب جداول آماری حركت ستارگان ثبت شد. و این كه در سفر اعداد تورات كه در عصر هخامنشی در اندرون قلمرو ایران تدوین شد، بازتابی از آن را می‌بینیم و بعدتر در كتابهای بیرونی و جمشید كاشانی با دقت علمی فراوان به كار گرفته شد. در مقابل ادعا می‌كند كه این علم در میانه‌ قرن هجدهم در كلیسایی در اسكاتلند زاده شد (ص 357) و این سخنی است كه حتی درباره‌ تاریخ آمار در اروپا هم نادرست است.
پرهیز از آوردن نام ایران و انكار میراث تمدنی ایرانی در نهایت كتاب را به مخلوق عجیب‌الخلقه و ناقصی تبدیل كرده است كه تا حدودی به ضرب و زور جملات زیبا و نكته‌سنجی‌های زیركانه –باز هم به سختی!- تنفس می‌كند. ساختار كتاب حراری تقریبا مثل آن است كه تاریخ اروپا را در قرون سوم پیش از میلاد تا قرن چهارم میلادی بنویسیم و اصرار داشته باشیم اسم روم را نیاوریم و هرچه به دولت روم مربوط می‌شده را سانسور كنیم. روی هم رفته عینكی غریب (به قول مولانا) با شیشه‌هایی كبود لازم است تا كسی اكدی‌ها و آشوری‌ها را امپراتوری بداند و از چین و روم یاد كند ولی از دیدن دولت ایران بر فراز آنها و در میانه‌ آ‌ن‌ها ناتوان باشد.
این برداشت ایران‌ستیزانه از تاریخ،‌ با نوعی موضع‌گیری غیرعادی و بحث برانگیز درباره‌ سیاست نیز گره خورده است. حراری به ویژه در سخنرانی‌ها و گفتگوهایش از گفتمانی بهره می‌برد كه باید آن را ماركسیستی نامید. چون مثلا به جای اشاره به مدرنیته كه تعبیری درست‌تر است، از كاپیتالیسم یاد می‌كند كه مفهومی مبهم و سیاسی است و پس از فرو نشستن آتش جنگ سرد كمتر در جوامع علمی كاربرد دارد.
او آشكارا با خودمختاری انسان‌ها و حق تعیین سرنوشت تاریخی برایشان مخالف است و تصویری كه از تحول تاریخی به دست می‌دهد حتی در یك نقطه هم به كنش‌های اثرگذار شخصیت‌های بزرگ بند نیست. یعنی او تصویری جبراِنگار از تاریخ به دست می‌دهد كه من‌ها را به كلی نادیده می‌گیرد تا نهادها -و تا حدودی جریان‌های بوم‌شناختی- را برجسته سازد. از این زاویه سرمشق نظری حراری –هرچند هرگز به شكلی صریح و روشن مطرح نمی‌شود- ادامه‌ مستقیم شكلی از جبرگرایی ماركسیستی است كه تعین اقتصادی را با تعین فناورانه و بوم شناختی تركیب كرده است.
شاید به این خاطر است كه موضع‌گیری حراری درباره‌ سیاست و داوری او درباره‌ تاریخ سیاسی هم جای بحث فراوان دارد. او سركوب اقوام و اقلیت‌ها به دست امپراتوری‌های كلاسیك (روم و بریتانیا) را خوب و مثبت می‌بیند و می‌گوید این كارها به نفع اقلیت‌های سركوب شده بوده است (ص 276). جدای خطاهای بسیار در این مورد (مثلا این كه فكر می‌كند پادشاهی اكد امپراتوری است) معلوم نیست بر مبنای چه شاخصی «نفع اقوام مغلوب» را ارزیابی می‌كند.
كتاب «تاریخ جنگ‌های گل» كه شرح لشكركشی سزار به فرانسه و كشتار وحشیانه‌ بومیان به دست رومیان است را قاعدتا هر استاد تاریخی باید خوانده باشد و كشتار بومیان آمریكا به دست دولت تازه تاسیس ایالات متحده (كه به تعبیر درست آنتونیو نگری شكل غایی امپراتوری‌های امروزین است) تنها كمتر از یك قرن با ما فاصله دارد.
حراری از این هم پا را فراتر می‌گذارد و به ستایش از استعمار انگلیس هم می‌پردازد و اصرار دارد كه هندیان از این استعمار بسیار سود برده‌اند، چون آنان به خاطر حضور انگلیسی‌ها صاحب راه آهن، دستگاه حقوقی، چای، دموكراسی، كریكت و حقوق بشر شده‌اند (ص 290-291). خواندن مشابه این جملات حتی یك قرن پیش یعنی زمانی كه ماركس در لندن چنین حرف‌هایی می‌زد هم نشانه‌ سطحی‌نگری و اختلال در داوری‌اش محسوب می‌شد.
امروز غریب است كسی در تاریخ به اجتهاد رسیده باشد و نداند كه هندیان پیش از ورود انگلیسی‌ها یك نظام حقوقی بسیار كارآمد و انسانی (در بافت اسلامی و به زبان پارسی) داشته‌اند كه راه را بر درگیری‌های قومی و مذهبی می‌بست و یك دولت بسیار لایق و محبوب داشته‌اند كه گوركانی‌ها باشند، كه دربارشان مركز شكوفایی شعر پارسی بود. هندیان البته در آن هنگام كریكت بازی نمی‌كردند و از دموكراسی خبری نداشتند و سوار قطار نمی‌شدند اما نادانی عمیقی درباره‌ تاریخ هند لازم است كه كسی نداند در آن هنگام چوگان‌بازهای ورزیده‌ای بودند و فساد سیاسی و اداری‌شان بسیار بسیار از وضعیت امروزین‌شان كمتر بود. در ضمن خطوط راه‌آهن‌ را هم انگلیسی‌ها برای ترابری سپاهیان سركوبگر خود كشیده بودند و هنوز هم به جای آن كه شهرها و مراكز مهم را به هم متصل كند، گرانیگاه‌هایش در نقاطی است كه طی قرن گذشته در آن‌جا بیشتر شورش به پا می‌شده است.
كتاب «خردمند» طیفی وسیع از داده‌ها را در كنار هم گرد می‌آورد تا ایده‌های اولیه‌نویسنده را تایید كند، بی ‌آن كه بحثی دقیق و مستدل درباره‌شان انجام شود، یا حتی به اندیشمندانی كه واضع این ایده‌ها بوده‌اند، ارجاعی داده شود یا دست كم ایده‌هایشان كامل و درست بیان شود. به تعبیری دقیقتر، كتاب «خردمند» متنی است كه در رده‌ «علم برای همه» می‌گنجد و اگر نامش و ادعایش در حد و اندازه‌ی «تاریخ برای عموم به روایت حراری» بود، از بسیاری از نقدهایی كه می‌آورد، می‌رهید اما كتاب چنین نیست. یعنی هم در متن به نظر می‌رسد كه حراری ادعای پیشنهاد صورت‌بندی تازه‌ای از تاریخ جهان دارد و هم در سخنرانی‌ها و مصاحبه‌هایش همین دعوی را تكرار می‌كند. بر این مبنا باید قدری دقیقتر به كتاب نگریست و آن را با توجه به ادعایش نقد كرد.
*شروین وكیلی، مدیر گروه جامعه‌شناسی تاریخی انجمن جامعه‌شناسی ایران، دكترای جامعه‌شناسی از دانشگاه علامه طباطبایی
فراهنگ**9211** 9053
۰ نفر