۱۸ اسفند ۱۳۹۷، ۱۱:۳۶
کد خبر: 83236491
T T
۰ نفر

جشنواره فقط برای پایتخت‌نشین‌ها است؟

۱۸ اسفند ۱۳۹۷، ۱۱:۳۶
کد خبر: 83236491
جشنواره فقط برای پایتخت‌نشین‌ها است؟

تهران- ایرنا- تهران همواره میزبان جشنواره‌های فرهنگی و هنری متنوعی است. علاوه بر آن، برگزاری بیشتر رویدادهای فرهنگی و هنری كشور در انحصار شهر تهران است. انباشت سرمایه‌های مادی و معنویِ عرصه فرهنگ و هنر در پایتخت چگونه شكل گرفته و چه تبعاتی دارد؟

به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، بهمن كه از راه می‌رسد اخبار جشنواره‎‌های فرهنگی و هنری، فضای رسانه‌ها و شبكه‌های مجازی را پر می‌كند. در این ایام پایتخت ایران میزبان مهم‌ترین رویدادهای فرهنگی و هنری كشور است.
امسال نیز جشنواره فیلم (10 تا 22 بهمن ماه)، جشنواره موسیقی(24 تا 30 بهمن)، جشنواره هنرهای تجسمی (5 بهمن تا 15 اسفند) و جشنواره تئاتر فجر (22 بهمن تا 4 اسفند) در تهران برگزار شد.
هنردوستان و علاقه‌مندان به فیلم و سایر هنرها از چند روز قبل از جشنواره، به دنبال تهیه بلیط و اطلاع از برنامه جشنواره‌ها هستند. در روزهای جشنواره، سینما و تالارها میزبان تعداد قابل توجهی از مخاطبان است كه ساعت‌ها برای تهیه بلیط در صف می‌ایستند.
مهم نیست فیلم را می‌پسندند یا نه، در هر حال زمان زیادی را با هیجان و شور در فضای فرهنگی كشور می گذرانند. هر كس به وسع خود هم تفریح می‌كند و هم اندوخته‌های هنری خود را غنا می‌بخشد. به خصوص جشنواره فیلم كه عمومی‌تر است برای بسیاری از مخاطبان مثل یك تعطیلات یا مسافرت فرح‌بخش به نظر می رسد.
جشنواره تئاتر، موسیقی و هنرهای تجسمی هم چیزی كمتر ندارد. دانشجویان هنر، مخاطبان عمومی، منتقدان و پژوهشگران در كنار هنرمندان فرصتی می ‌یابند تا دور هم جمع شوند و احساسات، علایق، دغدغه‌ها و رویكردهای خود را به اشتراك بگذارند، از ایده‌ها و سبك‌های جدید مطلع شوند، ستاره‌های در حال تولد را بشناسند، برای اینستاگرام خود عكس‌های یادگیری بگیرند و ... .
این جشنواره ها فرصت مناسبی برای جامعه‌پذیری هنری و فرهنگی جوانان و نوجوانان فراهم می‌كند. اما این‌ها همه و همه در انحصار پایتخت‌نشین‌ها است. هر چند در سال‌های اخیر تلاشی برای اكران هم‌زمان فیلم‌ها در شهرهای بزرگ صورت گرفته است، اما میزان موفقیت آن را باید از غیرتهرانی‌ها پرسید.
نه تنها جشنواره فجر، بلكه اكثر قریب به اتفاق رویدادهای مهم فرهنگی كشور در تهران متمركز شده‌است. از جمله می‌توان به جشنواره سینما حقیقت اشاره كرد كه به فیلم‌های مستند اختصاص دارد یا نمایشگاه كتاب كه هر سال اردیبهشت ماه نصف شهر تهران را درگیر ترافیك سنگین اتوبان‌ها می‌كند یا جشن حافظ كه از سوی بخش خصوصی برگزار می‌شود.
تا سوال می‌شود كه چرا جشنواره‌ها و رویدادهای فرهنگی در تهران متمركز است، پای امكانات و زیر ساخت‌ها به میان می‌آید. برج میلاد، سینماهای بزرگ و سالن‌های مجهز، تجهیزات باكیفیت برای صدا، مجموعه‌های بزرگی مانند شهر آفتاب و سایر زیرساخت‌هایی كه برای میزبانی چنین رویدادهایی لازم است، همگی تهران در دسترس است. همچنین عقبه‌های مدیریتی، از جمله وزارت ارشاد، دبیرخانه جشنواره‌ها و حتی چهره‌ها و نهادهای مستقل فرهنگی و هنری همه در تهران واقع شده‌است.
اجازه بدهید ما هم پرسشمان را یك گام به عقب ببریم و دوباره بپرسیم چرا زیرساخت‌های مادی و معنوی در زمینه فرهنگ و هنر چنین نامتوازن و ناعادلانه در یك شهر از كشور پهناورمان تجمیع شده‌است؛ آن‌هم تهران كه در مقایسه با شهرهایی مثل اصفهان و شیراز از نظر تاریخی و هویتی وضعیتی غیرقابل مقایسه دارد و این شهرها هستند كه سال‌ها برای كسب عنوان پایتخت فرهنگی كشور تلاش می‌كنند. دو شهر مدعی با تاریخی غنی و هویتی سرشار كه ادعایشان را نزد افكار عمومی موجه می‌كند.
چرا در شیراز یا اصفهان یا سایر شهرها زیرساخت‌ها و امكانات لازم فراهم نیست؟ پاسخ چندان پیچیده نیست. اراده نهاد سیاست به مداخله تام و تمام در همه زمینه‌ها از جمله فرهنگ و هنر، منجر به وابستگی فعالیت‌های فرهنگی و هنری به نهادهای سیاسی می‌شود كه به نوبه خود نزدیكی جغرافیایی را به دنبال دارد.
پابه‌پای آن، سیاست غلط تمركزگرایی طی دهه های گذشته، انباشت سرمایه‌های مادی و معنوی در تهران را سبب شده‌است. باید توجه داشت كه این سرمایه‌ها یكدیگر را تقویت می‌كنند. از آنجایی كه بیشتر امكانات در تهران است جشنواره‌ها را در تهران برگزار می‌كنیم و چون فضاهای موجود پاسخگوی نیاز جشنواره‌ها نیست با اختصاص بودجه‌های قابل توجه زیرساخت‌های جدید (از جمله برج میلاد و شهر آفتاب) را ایجاد می‌كنیم. سرمایه‌های مادی باعث جذب سرمایه معنوی جدید می‌شود و بالعكس. در ادامه این پیوستار بخش خصوصی و نهاد‌های مستقل نیز در همین عرصه جغرافیایی قوت می‌گیرد و گالری‌ها و آموزشگاه‌ها پررونق‌تر از گذشته به فعالیت می‌پردازند.
با ساختار پیچیده‌ای مواجهیم كه طی چند دهه تكوین یافته‌ و تثیبت شده‌است؛ ساختاری كه هم شامل زیرساخت‌های مادی است، هم پا در دستگاه‌ها دولتی دارد و در عین حال نهادها و چهره‌های خصوصی را دربر می‌گیرد و نهایتاً سرمایه معنوی قابل توجهی را تولید می‌كند كه به این آسانی قابل جابه جایی نیست. سیستم خودگردان كاملی كه هر یك از اجزای آن سایر اجزا را تقویت می‌كند و بدون مداخله نهادهای سیاست‌گذار مسیر خود را تغییر نخواهد داد.
واضح است كه ادامه این مسیر كشور را با چه خطرات و چالش هایی مواجه می‌سازد؛ توسعه نامتوازن (تجمیع سرمایه‌های كشور در یك نقطه و تهی شدن سایر بخش‌های كشور به مرور) ،شكاف‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بزرگی را به دنبال می‌آورد كه تهدیدی جدی علیه كلیت كشور است.
وظیفه دولت است كه با سیاست‌گذاری درست زمینه لازم را برای حركت به سمت توازن در كشور ایجاد كند. حوزه فرهنگ و هنر (در مقایسه با سیاست و اقتصاد) بیشترین ظرفیت را برای چنین تغییری دارد. اول آنكه هنر و فرهنگ ذاتاً به جامعه مدنی تعلق دارد و دارای ظرفیت بالایی برای رشد و پیشرفت با كمترین مداخله دولت است و می‌تواند - مانند بسیاری از كشورهای دنیا- خارج از پایتخت سیاسی كشور پا بگیرد و ببالد. دوم آنكه مدعیان قدری همچون شیراز و اصفهان آماده میزبانی از رویدادهای فرهنگی كشورند؛ شهرهایی كه می‌توان در آن ها هنر و فرهنگ معاصر ایران را بیش از پیش به ریشه‎های سنتی‌اش پیوند زد و هویت جدیدی از آن به دست آورد. اجرای چنین سیاست‌هایی دشوار است اما با سیاست‌گذاری درست و مرحله‌ای می‌توان به مرور اشتباهات گذشته را جبران كرد.
پژوهش**س.ا**9279