۱۹ اسفند ۱۳۹۷، ۱۲:۰۱
کد خبر: 83237854
T T
۰ نفر
رونق دستفروشی در خلوت مغازه ها

تهران- ایرنا- اسفند بوی عید دارد. جنب و جوش ها در روزهای پایانی سال چهره شهر را تغییر می دهد و با ذوق نو شدن، مراكز خرید رونق می گیرند. اما امسال كه مشكلات اقتصادی بیشتر است، مغازه ها خلوت تر و اطراف دستفروشان شلوغ تر است.

به گزارش خبرنگار اجتماعی ایرنا، كیسه های خرید در دست عابران ملاكی برای رونق بازار است و تعداد افرادی كه پرسه زنان بازار را شلوغ می كنند، به نظر بیشتر می آید هرچند افرادی كه قصد خرید دارند هم كم نیستند. پیاده رو ها شلوغ است اما نگاه بیشتر عابران به سمت دستفروشان است و بازار آنها بیش از مغازه داران رونق دارد.
دستفروشی جزو مشاغل كاذب محسوب می شود اما عده ای در شرایط نامساعد اقتصادی مجبور هستند برای گذران زندگی از كف خیابان با فروش اجناس محدود، رزق حلال به دست آورند.
برای گروهی از دستفروشان این شغل دائمی و برای عده ای فصلی و كوتاه مدت است اما هر چه باشد می تواند مرهم موقتی برای گذران زندگی شود.
میدان ولیعصر یكی از مراكز خرید است كه در روزهای پایانی سال رونق بیشتری می گیرد. چند سالی است كه دستفروشان از میدان ولیعصر تا چهارراه زرتشت بساط می كنند. هرچند در روزهای دیگر سال هم دستفروشان در این محدوده هستند اما اكنون تعداد آنان زیادتر است و البته امسال نسبت به سال های دیگر هم بیشتر شده اند.
همه چیز می فروشند. از لباس زنانه و مردانه تا اسباب بازی، ملحفه و رومیزی، كیف و كفش، ظروف آشپزخانه و وسایل تزئینی. عده ای بساط گسترده ای دارند، عده ای دیگر بساط های كوچك. برخی ترجیح می دهند اجناس را روی دوش خود در ساك های دستی حمل كنند و در میان مردم راه بروند. برخی دیگر صندوق عقب ماشین خود را مغازه كرده اند.
فردی با یك گاز پیك نیك و قابلمه بزرگ سوپ جو نشسته است و داد می زند كه اگر از خرید خسته شده اید یك پیاله سوپ داغ بخرید كه فقط سه هزار تومان است.

* هفته ای 150 هزار تومان برای بساط در ولیعصر
امیر، جوانی است كه همراه با دوست خود، عروسك و زیورآلات می فروشد. می گوید: از اواخر بهمن اینجا بساط كرده ایم. اول درآمد زیادی نداشتیم اما هر چه به شب عید نزدیك می شویم، فروش بهتر می شود.
او می گوید: برای بساط كردن، هفته ای 150 هزار تومان می دهیم. این هزینه فقط برای ایستادن ما در اینجا است.
علی در پاسخ به اینكه معیار تعیین قیمت چیست، می گوید: ملاك مشخصی ندارد و این پولی است كه ما به كاركنان شهرداری می دهیم تا بساطمان را جمع نكنند.
از او می پرسم، آیا این افراد سمت مشخصی دارند یا با لباس فرم می آیند، می گوید: نه؛ لباس شخصی هستند و همه دستفروشان آنها را می شناسند. یك نفر از دستفروش ها به نمایندگی از بقیه می آید و پول ها را جمع می كند و به آنها می دهد.
اگر پول ندهید چه می شود، پاسخ می دهد: بساطمان را می گیرند و می برند.
او با اصرار می گوید: اینها را از قول من نگویید من بابت پولی كه می دهم، راضی هستم چون می خواهم كاسبی كنم. شب عید است و بیكار شدم؛ قبلا در یك تولیدی لباس خیاطی می كردم و الان هم كه كار نیست، مجبورم دستفروشی كنم.

* كسبه ناراضی از دستفروشان
مسعود مغازه داری كه روبروی مغازه خود بساط كرده است، لباس مردانه می فروشد. می گوید: نگاه مردم سمت دستفروش ها است و برای اینكه دستفروشان جلوی مغازه ام بساط نكنند، رخت آویزهای لباس را از مغازه بیرون آورده ام.
او می افزاید: دستفروش ها چهره خیابان را زشت می كنند، آنها دید مغازه ها را كور كرده اند و توجه مردم را به خود جلب می كنند و كسبه هم از این وضعیت ناراضی هستند اما كسی حریف آنها نمی شود. چون اجناس آنها ارزان تر است، مردم هم استقبال می كنند.
مریم، سرپرست خانوار سه نفره خود است. او میوه خشك می فروشد. می گوید: دو فرزند دارم. آبرودار هستم و برای اینكه دستم جلوی كسی دراز نشود در خانه میوه خشك می كنم و می فروشم.
او می گوید: مشتری های ثابت دارم و كسانی كه از من خرید می كنند، مشتری دائم می شوند چون هم جنس خوب دست مردم می دهم و هم قیمت مناسب است.
مریم می گوید: معمولا بعد از ظهرها كه شلوغ تر است می آیم و تا ساعت 9 شب هم اینجا هستم و بعد با مترو به خانه بر می گردم.

* عید برای بچه ها است
غلام مرد میانسالی است كه گلدان های كوچك می فروشد؛ می گوید: شغلم دستفروشی است. چند سال است كه حوالی میدان ولیعصر بساط دارم اما امسال وضعیت بازار با وجود این همه شلوغی خیلی خراب است.
وی می افزاید: عید برای بچه ها است كه چیزی از هزینه ها و اوضاع اقتصادی نمی فهمند اما برای من كه دغدغه بیماری سرطان همسرم، بچه های دانشجو و اجاره خانه دارم، عید نمی شود.
شاهین جوان دیگری است كه ظروف فیروزه ای سفره هفت سین می فروشد. او از ایلام آمده است و از فروش خود راضی است.
شاهین می گوید: دانشجوی حسابداری هستم؛ سه سال است كه از اواخر بهمن برای كار به تهران می آیم. روزها دستفروشی می كنم و شب ها فقط برای خوابیدن به خانه یكی از اقوام در شهریار می روم. این یك ماه آخر سال كاسبی در تهران خوب است و می توانم خرج دانشگاه و عید را دربیاورم.

* زیر و رو كردن اجناس بدون خرید
مهرداد، كلاس چهارم ابتدایی است و بعد از ظهرها برای كمك به پدرش با مترو از محله خانی آباد می آید. پدرش كیف زنانه می فروشد. مهرداد می گوید: هر روزی كه بیایم آخر شب پدرم 10 هزار تومان به من می دهد.
پدر مهرداد با لبخند می گوید: پسرم باید مرد شود او می خواهد بعدا خرج خانواده بدهد. باید كاسبی را یاد بگیرد و بتواند با مردم ارتباط برقرار كند.
او از بازار كساد شب عید می گوید و می افزاید: امسال مشتری نسبت به سال قبل كمتر شده چون مردم با این گرانی ها نمی توانند خرید كنند. خیلی ها می آیند و بعد از كلی زیر و رو كردن اجناس بدون اینكه خرید كنند، می روند.

* می خواهم جنس هایم را به پول تبدیل كنم
مرتضی و همسرش بساط روسری و شال دارند. خانم های زیادی جلوی بساطش حلقه زده اند. شال ها را روی دستش ریخته و با صدایی رسا می گوید: حراج شد، حراج.
او می گوید: قیمت شال ها از 25 هزار تومان تا 45 هزار تومان است. اگر همین ها را بخواهید از مغازه تهیه كنید، دو برابر است. دو روز دیگر چك دارم و فقط می خواهم اجناسم را به پول تبدیل كنم.
نرگس زن میانسالی است كه عروسك های بافتنی می فروشد. او می گوید خودش و دخترش این عروسك ها را درست می كنند. همسرش فوت كرده و مستمری كه می گیرد، كفاف هزینه های زندگی اش را نمی دهد.
جوانی كه سرش بسیار شلوغ است، برچسب محافظ گوشی موبایل نصب می كند. قیمت آن 10 هزار تومان است كه در مقایسه با مغازه ها هزینه ناچیزی است. مشتریان زیادی دورش حلقه ای زده اند. فرصت جواب دادن ندارد و با دقت و مهارت خاصی برچسب ها را تعویض می كند.
اجتمام *3229* 3063