به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ تأثیرگذاری سینما در جامعه از جمله مهمترین مسایل راهبردی و تعیین کننده است که با توجه به این مهم میتوان به رفع و اصلاح بسیاری از آسیبهای اجتماعی و فرهنگی در ابعاد مختلف پرداخت و اجتماع را از فروافتادن در گرداب های گوناگون بازداشت.
سینمای توسعه یافته قادر است تا با آسیب شناسی بسیاری از چالش های اجتماعی و نهادینه کردن فرهنگهای اصیل و بومی هر جامعهای به کاهش بحران ها کمک کند و جامعه با اثرپذیری از الگوهای فیلمهای سینمایی محبوب خود میتواند به باورپذیری مفاهیم عمیقی چون «امید»، «عشق»، «نوع دوستی» و «وطن پرستی» دست یابد که دولتها با صرف هزینه های هنگفت نیز امکان رسیدن به چنین تأثیرگذاری را نداشته و نخواهند داشت بنابراین افزوده شدن سینما به سبد فرهنگی خانوارها از جمله مسایلی به شمار می رود که با بهبود کیفی فیلمها، پیشرفت و ارتقای فرهنگی جامعه را به دنبال خواهد داشت.
پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به منظور واکاوی بیشتر ارتباط سینما و جامعه با «مینا حسنی» پژوهشگر جامعه شناسی سینما و عضو انجمن جامعه شناسی ایران گفت وگو کرده است:
- متن این گفت وگو را در ادامه میخوانیم:
**ایرنا: نقش سینما را در کاهش یا افزایش آسیبهای اجتماعی چگونه تبیین میکنید؟
***حسنی: سینما به عنوان مهمترین صنعت تفریحی در ۲ قرن گذشته، نقش بسزایی در ایجاد بسترهای فکری جدید یا تغییر جهت افکار عمومی به سمت یا موضوعی خاص ایفا کرده است چرا که این رسانه از اندوختههای فرهنگی و تاریخی بهره فراوان میبرد اما درباره آسیبهای اجتماعی باید مشخص شود چه طیف یا طبقه اجتماعی مدنظر و آیا منظورمان رسانه یا سینما است.
به طور مثال در بررسیهایی که درباره تأثیر تلویزیون بر نوجوانان آمریکایی انجام شد، نشان داد که نشستن طولانی مدت برای دیدن برنامههای تلویزیونی در ابتلا به اضافه وزن تأثیر قابل توجهی دارد از طرفی دیگر توجه ویژه به برنامههای سفارشی و عامه پسند امکان رشد خلاقیت و پویایی ذهنی را در کودکان و نوجوانان کاهش میدهد. اما همین رسانه میتواند همچون ابزاری جهت کاهش استرس و آسیبهای اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد. بسیاری از الگوهای آموزشی و رفتاری قابلیت انتقال و فراگیری را دارند. مضامینی همچون نوع دوستی، صداقت، علم دوستی و پایبندی به ارزشهای خانواده قابلیت انتقال به مخاطب را دارند و این خاصیت هنر است که همچون پُلی برای انتقال مفاهیم از ذهنی به ذهن دیگر به طوری که احساس و عاطفه را نیز درگیر این فرآیند کند، مورد استفاده قرار گیرد.
**ایرنا: چگونه میتوان با سینما به فرهنگ سازی و نهادینه کردن هنجارهای اجتماعی دست یافت؟
***حسنی: این مساله را از ۲ منظر میتوان بررسی کرد. بخش نخست به عوامل خارج از متن سینما مانند سیاست گذاری ها و برنامه ریزی های کلان، تخصیص بودجه و حمایتهای دولتی یا نهادی مربوط میشود به عنوان مثال در آمریکا حدود پنج تا ۶ دهه موضوع از هم گسستگی خانوادهها و افزایش آمار طلاق به یک مساله اجتماعی تبدیل شده بود، بنابراین توجه رسانهها و از جمله سینما به احیای ارزشها و ترمیم الگوهای فرهنگی جلب شد و بسیاری از نهادهای این کشور بر روی این اولویت تاکید کردند.
اما جنبه دیگر مربوط به فضای درون متنی و چگونگی انتقال دادهها یا به عبارتی به درجه هنرمندانه و زیرکانه بودن آن بستگی دارد که شامل روشهای انتقال پیام میشود. درباره فیلم اصطلاحی به نام «زیر متن»؛ زیرپوستی وجود دارد که در میان حرکات، رفتار و الگوهای کنش گران فیلم رد و بدل میشود به طوری که هر قدر تاکید بر الگوهای رفتاری یا هنجارهای اخلاقی ظریفتر و نامحسوستر صورت گیرد، تأثیرگذاری آن عمیقتر خواهد بود.
**ایرنا: نقش سینما را در افزایش اقتدار و غیرت ملی چگونه تبیین میکنید؟
***حسنی: این موضوع هم در زیرمجموعه راهکارهای انتقال ارزشها و منشها به مخاطب قرار میگیرد. «جرج هواکو» یکی از نظریه پردازان معروف حوزه جامعه شناسی سینما هر سبک به وجود آمده در سینما را برگرفته از شرایط ایدئولوژی حاکم بر آن میداند. در شرایط بحرانی و در زمانی که خطر فروریزی ارزشها (به علت جابه جایی نسلها، تغییر شرایط معیشتی یا مورد تهدید قرار گرفتن تمامیت ارضی یک کشور) وجود دارد نیاز به تعریف و پرورش مفهوم قهرمان ملی و آماده سازی افکار عمومی به سمت معیارهای مطلوب قهرمان پروری از اولویتها به شمار میرود.
نمونه آن را در طول جنگ ایران و عراق شاهد هستیم. در این دوره مفهوم آرمان گرایی از مفاهیم کلیدی در پربینندهترین فیلم سال ۱۳۶۴ (فیلم عقابها) به شمار میآمد. در واقع این جامعه بود که با میزان استقبال از یک اثر هنری نیازها و علایق خود را بازتولید میکرد و مهمترین ابزار برای درونی سازی این ارزشها رسانه و سینما است.
**ایرنا: از نظر شما «سینمای ملی» میبایست چه شاخصهها و ویژگیهایی داشته باشد؟
***حسنی: ابتدا باید مشخص شود که منظور از سینمای ملی چیست. تصور رایج از سینمای ملی سینمای غیر هالیوودی است. همگام با ظهور اصطلاح «کارگردانان صاحب سبک» این واژه به عنوان ابزاری به کار گرفته شد که فیلمهای غیر هالیوودی بیشتر فیلمهای هنری نام گرفتند. داعیه سینمای ملی در ایران با تولید آثاری نظیر «دونده (۱۳۶۳)، آب و باد و خاک (۱۳۶۶)، هامون (۱۳۶۸) و نار و نی (۱۳۶۷)» رسمیت یافت. در فاصله میان دهه ۶۰ و ۷۰، تنها مجموعه آثار عباس کیارستمی (خانه دوست کجاست، زیر درختان زیتون، زندگی و دیگر هیچ) توانستند سطحی از انتظار و مطالبههای مخاطب جهانی را برآورده سازند. اما سوال اصلی این است که آنچه به عنوان «سینمای ملی» تعریف میشود آیا در زمین محکمی ایستاده است که بتوان معیار مشخص و ثابتی برای آن قرار داد؟
وقتی از سینمای ملی سخن به میان میآید آیا منظور دوری از سینمای اکشن یا مبتذل است؟ به این ترتیب ما در هالیوود فیلمهایی چون «همشهری کین و دوازده مرد خشمگین» را هم داریم و آیا این فیلمها را نمیتوان در رده فیلمهای معناگرا قرار داد؟ بنابراین در حیطه تعریف و مفهوم سازی میبینیم که با ضد و نقیضهای فراوان روبه رو هستیم. اما اگر از لحاظ اقتصادی به ماجرا نظر بیافکنیم، مقولههای تازه ای به وجود میآید. نکته دیگر اینکه بسته شدن راههای ورود فیلمهای هالیوودی به سینماهای ایران بستری را برای رشد سینمای داخلی و همچنین استفاده از سرمایههای ملی برای توسعه فیلم سازی در داخل کشور ایجاد کرد. بنابراین مفهوم سینمای ملی با عناصر مذهبی، سیاسی و اخلاقی پیوند برقرار کرد.
**ایرنا: ارتباط مردم با سینما را در سالهای گذشته از نظر کمی و کیفی چگونه تحلیل میکنید؟
***حسنی: ارتباط مردم با سینما در چند دهه گذشته چندان رضایت بخش نبوده است. آمارها از افت کمی استقبال از سینما خبر میدهند. هر چند گاهی با روندی سینوسی، استقبال غیر منتظرهای از برخی فیلمها مثل «نهنگ عنبر» یا «هزارپا» میبینیم. اما باید دیگر عوامل تأثیرگذار در این روند را هم مد نظر قرار داد. به طور مثال فیلم «عقاب ها» پربینندهترین فیلم سینمای ایران و فیلم «هزارپا» پرفروشترین فیلم سینمای ایران است و میان پربینندهترین و پرفروشترین تفاوتهایی وجود دارد. به لحاظ کیفی نیز این رسانه بیشتر طیف نوجوان را به سمت خود جلب میکند و فیلمهایی که وارد گیشه میشوند از نظر محتوا و شیوه پرداخت به موضوع، مخاطب اندیشه ورز را کمتر به طرف صندلیهای سالن تاریک میکشانند. البته در سالهای گذشته رگههایی از ادبیات واقع گرایی در سینمای ایران ظاهر شد که بر محور مساله مندی قرار دارد. آثار اصغر فرهادی از این دست هستند. همچنین آثاری مثل «ابد و یک روز» که نگاه ناتورالیستی (طبیعت گرایی) به واقعیتهای اجتماعی دارند با حذف قهرمان پیروز و آرمان مند، موج تازه ای را وارد سینما کردهاند.
**ایرنا: نقش سینما را در آفرینش امید، ایمان و خوش بینی به آینده چگونه می دانید؟
***حسنی: هنر امری پرورده روح جمعی یک جامعه و ملت است. سینما هم زیرشاخه ای از هنر محسوب میشود و بنابراین به عنوان یک پدیده جمعی میتواند نقش بسزایی در انتقال مفاهیم و ارزشها داشته باشد. زمانی که در جنگ جهانی دوم دولت بریتانیا قصد داشت که آمریکا را ترغیب به حضور در جنگ کند، نخستین گام آمادگی اذهان عمومی برای قبول این امر و این تدبیر اولین سیاست مداخله در محتوای فیلمهای سینمایی بود. فیلمهایی مثل «کازابلانکا» که به صورت سرپوشیده و نمادین لزوم همکاری فرانسه، انگلیس و آمریکا را علیه دشمن مشترک یعنی آلمان به مخاطب القا میکنند در واقع بیانیهای برای ورود آمریکا به جنگ به شمار میرفت. به این ترتیب در همه جای دنیا از جمله ایران میتوان بر نقش مهم سینما بر مخاطب و تغییر نگرش و شیوه تفسیر واقعیت پافشاری کرد.
**ایرنا: در حالی که رسانه ملی با مشکلات عدیده ای در جذب مخاطب روبه رو است و ماهوارهها هم بیشتر به بازپخش سریالهای نمایش خانگی و فیلمهای سینمایی میپردازند، نقش سینما را در این حفره خالی به وجود آمده و تبدیل این تهدید به فرصت چگونه ارزیابی میکنید؟
***حسنی: وقتی صحبت از مشکلات سینما میشود، وارد هزارتویی میشویم که حتی در روش بیرون آمدن از آن هم اتفاق نظر وجود ندارد. در سینما ما با نوعی سانسور درگیریم که باعث محافظه کاری عجیب سینما میشود. ما نمیتوانیم درباره خیلی چیزها فیلم بسازیم و این مربوط به زمان حال نیست، پیش از انقلاب نیز با این مساله روبه رو بودهایم. ما بر روی مسایل حیاتی و تنشهای اصلی کشورمان کار نمیکنیم چرا که هزینههای فراوانی دارد. سینمای ما نسبت به تنشهای قومی، مساله محیط زیست و مشکلات جوانان در بازتعریف و حل مسایل جنسی دچار بی تفاوتی و رخوت جانکاهی است.
جوانان به دنبال دریچهای میگردند تا همدلانه مشکلات و دغدغههایشان را در آن ببینند و احساس همدردی کنند و اندکی سرگردانی خود را التیام بخشند. باید پیش از هر چیز به این پرسش بیاندیشیم که چگونه میتوانیم بدون اینکه پیام ما دچار شعارزدگی شود، الگوهای مطلوب و انسان ساز را به تصویر بکشیم تا فضای اعتماد میان تولیدکننده اثر هنری و مصرف کننده آن ایجاد شود.
شعارزدگی و ایدئولوژیک بودن سینمای چند دهه گذشته باعث پناه بردن به سبکهای واقع گرایی و ناتورالیستی شده است که با حذف هرگونه قهرمان و توجه به انسانهای خاکستری در مقابل رادیکالیسم(قشر تندرو) جبهه گرفته است که البته در این نوع سبک خلاقیت و پیشرفتهای قابل توجهی در زمینه فیلم سازی و اندیشه ورزی پدیدار شده است اما از طرفی نمیتوان انکار کرد که جامعه نیاز به قهرمان دارد. قهرمانی دوست داشتنی که در گوشه ناخودآگاه جمعی جا گیرد و در شرایط بحرانی آن را از سقوط نجات دهد. کما اینکه ما در ادبیات از این دست قهرمانان کم نداشتهایم و در مورد غنای مفاهیم و پشتوانه فرهنگی از نقاط قوت بسزایی برخورداریم.
پژوهشم **۹۲۸۰**۲۰۵۹**۹۱۳۱
نظر شما