در این گزارش که به قلم "گرک جف" ستون نویس واشنگتن پست نوشته شده، آمده است: آمریکا هفته پرالتهابی را پشت سر گذاشت، هفتهای که آمریکا را تا آستانه درگیری با ایران پیش برد.
همین رویداد، به سهم خود ثابت میکند که سیاست خارجی آمریکا چقدر بی انسجام و آشفته شده است. نه فقط در خاورمیانه، که دورتادور کره زمین.
رئیس جمهور ترامپ وقتی در ملأ عام ظاهر میشود، سرسخت، قاطع و محکم است.
اما مشکل اینجاست که هیچکدام از اهداف سیاسی رئیس جمهور، لزوماً آن نتیجهای که دلخواه اوست را بدست نمیدهد، حداقل اینکه این نتایج نامعلوم است.
این مشکل فقط محدود به دایره دشمنان آمریکا شامل جمهوری اسلامی ایران، کره شمالی و ونزوئلا نیست، متحدان واشنگتن در اروپا و آسیا هم در همین محدوده گنجانده میشوند.
حتی مقامات بلندپایه دولت ترامپ در "اطاق تعیین وضعیت" (Situation Room) هم که موظف به اجرای سیاستهای رئیس جمهور هستند هم نمیدانند خواست حقیقی فرمانده کل قوا از سیاستهایش چیست.
رئیس جمهور در دو سال و اندی حضورش در مسند کار نشان داده که استاد خلق بحران در سیاست خارجی است، اما استادی که نمیداند چطور این بحرانها را فروبنشاند.
خطرناکترین آنها، بحران سیاستهای دولت ترامپ در قبال ایران است.
دولت ترامپ قویترین تحریمهای اقتصادی تاریخ را علیه جمهوری اسلامی به اجرا گذارده و "مایک پمپئو" وزیر خارجه سال گذشته ۱۲ اصل را به عنوان پیش شرط پیش پای تهران گذاشت تا این تحریمها برداشته شود.
ترامپ میگوید هدفش از تحریمها این است که یک توافق هستهای بهتری با ایران امضا شود.
طرفداران ترامپ میگویند که این سیاست تحمل و مدارای افراط گونه وی، هم یکی از همان ابهامات است که در ذات روحیه مذاکره جوی او نهفته است.
ترامپ در کتاب خود به نام "هنر معامله کردن" در موضوعات جنگ و صلح، بوضوح به این نکته اشاره کرده است.
"مارک دوبوویتز" رئیس "بنیاد دفاع از دموکراسیها" معتقد است: "ترامپ همیشه با تقاضاهایی زیاده خواهانه وارد مذاکره میشود اما وقتی پای میز مذاکره مینشیند، احمقترین فرد است. آنگاه به توافقی میرسد که میپندارد قابل قبول است و آن را بهترین توافقی که تابحال وجود داشته است، می نامد".
سئوال اینجاست، آیا یک چنین رویکرد غیر قابل پیش بینی سرانجام منتهی به آن میشود ایران به پای میز مذاکره بیاید و یا اینکه برعکس، سبب خواهد شد این کشور، آمریکا را تا مرز درگیری پیش ببرد.
" جک سولیوان" که در مذاکره با ایران در دولت باراک اوباما حضور داشت هم نظرش بر این است: "هیچکس فکر نمیکند این یک امتیاز است که بداند اهداف شما چیست. اصلاً هیچکس باور نمیکند شما اهدافی هم دارید".
سولیوان ادامه میدهد: "شما باید منطق داشته باشید تا همتایانتان باورتان کنند. اگر شما هیچ چیز به آنها ندهید، نمیتوانید از آنها بخواهید کاری را که از آنها میخواهید برای شما انجام بدهند".
اما این رویکردی که ترامپ در قبال ایران در پیش گرفته خطر آن را دارد که هر لحظه با یک اشتباه، به سمت درگیری سوق داده شود.
این خطر هفته پیش به عینه عارض شد. فقط چند دقیقه تا مرز خطر فاصله بود که ترامپ خود جلوی آن را گرفت.
رئیس جمهور تشخیص داد که آن درگیری اگر اتفاق میافتاد، "نامتقارن" بود. او در عین حال بعداً" در توئیتی نوشت: "ایران هرگز نمیتواند سلاح هستهای داشته باشد. نه علیه آمریکا و نه علیه جهان".
این آشفتگی و نابسامانی در تصمیم گیری ها، حتی صدای یاران ترامپ و هواداران او را در رسانهها هم درآورده و آنها را گیج کرده است.
"تاکر کارلسون" مجری یکی از برنامههای شبکه خبری "فاکس نیوز" بابت اینکه ترامپ جلوی خواست مشاوران خود برای درگیری با ایران ایستاد، از او تشکر کرد.
این رویکرد ترامپ در قبال ایران، میتواند بر روی سایر بحرانهای سیاست خارجی کاخ سفید هم اثرگذار باشد و کار را پیچیدهتر کند، از جمله بر موضوع ونزوئلا.
بهار امسال "جان بولتون" مشاور امنیت ملی ترامپ پیشنهاد داد که آمریکا برای خلع "نیکلاس مادورو" رئیس جمهوری ونزوئلا از قدرت نظامی استفاده کند تا "خوان گوایدو" رهبر مخالفان به قدرت برسد.
ترامپ گوایدو را رهبر مشروع کشور خوانده بود.
در اینجا هم همه انتظار داشتند ترامپ نیروی نظامی خود را به ونزوئلا بفرستد و کار را یکسره کند اما ترامپ در سکوت کامل گزینه نظامی را از روی میز برداشت.
در مورد کره شمالی هم ترامپ متوسل به قدرت نظامی نشد و ترجیح داد کار را با گفت وگو شروع کند.
رویکرد ترامپ در مورد کره شمالی، عامل یک سری مشاجرات داغ در واشنگتن شد و بر ابهام مسائل افزود.
هیچکس نمیدانست اهداف سیاسی طولانی مدت ترامپ در قبال کره شمالی چیست.
"جونگ اچ. پاک" افسر سابق اطلاعاتی آمریکا و از اعضا برجسته مؤسسه "بروکینگز" میگوید: "نحوه برخورد ترامپ در هفته گذشته با موضوع ایران، حامل پیامی برای رهبر کره شمالی «کیم جونگ اون» خواهد بود".
وی میگوید: حالا کیم با خود خواهد گفت که ترامپ یک "ببر کاغذی" است و اصلاً نباید تهدیدهای او را جدی گرفت.
پاک ادامه میدهد: پاسخ شما به ببر کاغذی چیست؟ مسلم است. تعرض بیشتر. چون میدانید که این تهدیدها جدی نیست و عواقب کارتان را هم جدی نخواهید گرفت.هیچکس به جز خود ترامپ نمیداند سیاستس چیست و نتیجه مطلوب آن چیست.
همین ابهام بر روند کار دولت اثر معکوس برجای میگذارد و جلوی کار کردن آن را میگیرد.
"ویکتور چا" از مقامات سابق کاخ سفید در دولت جرج بوش پسر در این باره شرح میدهد: "از نظر متحدان در اروپا و یا سئول این سردرگمی باعث آن میشود که آنها به این نتیجه گیری برسند که تنها کسی که آنها باید در دولت آمریکا با او صحبت کنند فقط شخص رئیس جمهور است".
وی می افزاید: "این سیاست، مذاکرات مفید را غیر ممکن و اجلاس سران بعدی میان آمریکا و کره شمالی را عملاً" بی معنا میسازد".
چا میگوید: "این یک چرخه شرارت است".
به نوشته این روزنامه آمریکایی، در این مرحله از بحران، بزرگترین مشکل آن است که زمام کار را بدست جمهوری اسلامی بسپاریم و او را بر اوضاع مسلط سازیم. به خصوص آنکه هیچ خبری هم از گفت وگو نیست و شانس اینکه یک اشتباهی از کسی سر بزند و درگیری در بگیرد بسیار بالا است.
ترامپ بارها و بارها گفته که مشتاق گفت وگو است. اما نه واشنگتن و نه تهران هیچکدام فهرست درخواستهای خود را مشخص نکردهاند تا مقدمه مذاکره بشود.
"کالین کال" از مقامات سابق پنتاگون در دولت باراک اوباما در این زمینه میگوید: هر دو طرف موضع دفاعی به خود گرفتهاند و طرف مقابل را مهاجم میشناسد. این همان شیوه کلاسیک (قدیمی) زیگزاگ راه رفتن به سمت درگیری است، ولو آنکه هر دو ترجیح میدهند درگیر نشوند.
نظر شما