به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، حراج تهران که به عنوان نهادی مستقل و خصوصی در تهران فعالیت میکند، فعالیت حرفه ای خود را از سال ۱۳۹۱ آغاز کرده و بازار اصلی فروش آثار هنرهای تجسمی همچون نقاشی، مجسمه، نقاشیخط و عکس است.
این نهاد در سال ۱۳۹۷ و در طی ۱۰ دوره ای که برگزار شده، با مجموع فروش ۶۵ میلیارد تومان بزرگترین مرکز خرید و فروش اثر هنری در ایران، اعلام شده است. در تشریح شرایط خرید و فروش این حراج در نشانی اینترنتی آن آمده است: حراج تهران ابتکاری است فرهنگی-اقتصادی در پاسخ به استقبال فزاینده از آفرینشهای هنری و یک فرصت منحصر به فرد برای دستیابی به شاخصترین آثار هنر مدرن و معاصر ایران در شرایطی مطلوب و مطمئن. برگزارکنندگان این رویداد، که در این متن حراجگزار نامیده میشود، مصمم به بهرهگیری از بهترین تجربیات و تسهیلات در گردآوری و ارائه شایسته آثار هنری فاخر برای مشتاقان فرهیخته آن هستند.
ارقام مورد مبادله و ناشناخته بودن این سیستم در شرایط فرهنگی امروز، باعث شکل گیری برخی حرف و حدیث ها در باب سازوکار این نهاد شده است؛ نهادی که نیاز به بررسی و مداقه و شفافیت به منظور آشنایی جامعه با ماهیت آن و ارائه نقدها و دستاوردهای هنری اش دارد.
آنچه در ادامه می آید گفت وگوی پژوهشگر ایرنا با یکی از صاحبنظران عرصه هنری است.
«سعید باباوند» طراح گرافیک و منتقد هنری در پاسخ به این سوال که آیا اساساً با سازوکارهایی چون حراج تهران موافق است یا مخالف تصریح کرد: سوال از اینکه با وجود حراجی ها هنری در جامعه موافق هستیم یا نه، مانند این است که بپرسیم با وجود مغازه در یک کشور موافق هستیم یا مخالف. به هر تقدیر سیستم فروش وجود دارد چه ما موافق آن باسیم و چه مخالف؛ می شود در یک نگاه بسیار ایده آلیستی و آنارشیستی بگوییم سیستم فروش نباید وجود داشته باشد و انسان ها باید بتوانند از مواهب زمین به راحتی برخوردار بشوند. این سیستم بسیار قشنگ و جذاب است ولی امکان آن تنها در حیطه تصور مطلوب نظر است. اما ناگزیر ما امروز در سیستمی هستیم که در آن خرید و فروش وجود دارد و این سیستم مراکزی دارد که یکی از آن، حراجی ها هستند.
«همه دوست دارند هنر را امری والا، قدسی و غیرقابل خرید و فروش تلقی کنند اما اگر بخواهیم هنر را امری غیرقابل خرید و فروش تلقی کنیم و این جایگاه را به آن بدهیم، هنرمندان باید از کجا تامین شوند؟ یا باید سوبسیدهای دولتی بگیرند یا نظام های سرمایه ای باید روی اینها سرمایه گذاری کنند یا خانواده ای پیدا شوند که پول بدهند تا هنرمندان برایش نقاشی بکشند یا چیزهایی از این دست».
وی افزود: به هر تقدیر ما امروز در روزگاری به سر می بریم که همگان برای گذران زندگی، احتیاج به چیزی به اسم پول دارند و این پول را باید از راهی به دست بیاورند. هنرمند هم از این قاعده مستثنی نیست و باید پول بدست بیاورد و راهش هم فروش اثر هنری است؛ طبیعتاً چیزی به اسم اقتصاد هنر هم بر این اساس درست می شود. مگر هنرمند به لحاظ اقتصادی چه تفاوتی با بقیه اقشار جامعه به دارد؟
باباوند در تشریح این نکته که لزوماً با چنین سازوکارهایی موافق نیست اما نمی تواند نیاز به آنان را انکار کند افزود: من با گاوداری صنعتی هم مخالف هستم اما این موضوع ناگزیر است. شما نمی توانید بدون گاوداری صنعتی شکم هشت میلیارد آدم را سیر کنید اما همین گاوداری صنعتی، لایه ازن را سوراخ می کند. من موافق این نوع وضعیت اقتصادی نیستم، می گویم ناگزیر است و نمی توان کاری به آن داشت».
قواعد بازی
این منتقد هنری در ادامه و در اشاره به نقدهای مطروحه درباره حراج تهران خاطر نشان کرد: قطعاً هرکاری قابل انتقاد است و حراج تهران هم از این قاعده مستثنی نیست؛ چنانچه در دوره های قبلی هم انتقادات زیادی را در بر داشت که بعضی از این اشکالات را مرتفع کردند. اما مهمترین قسمت در حراج تهران، این است که دوام آوده و این به نظرم خیلی قسمت مثبتی است؛ چون در طی سالیان حراج های متنوعی شکل گرفتند اما پایدار نبودند. قصه این بود که آنها به قدر کافی عقبه و پشتوانه برای حضور در این بازار را نداشتند و این روندی است که فقط به حراج ها مربوط نیست.
«ما در گالری ها هم این مساله را داریم؛ یعنی یک دوره ای همه آدم هایی که خرده ای پول یا یک ملک داشتند، فکر می کردند که گالری بزنند؛ چنانچه چند سال قبلش فکر می کردند که کافه بزنند. یعنی در هر دوره یک چیزهایی مد می شود و همه دنبال آن می افتند. چندسالی هم بود که همه فکر می کردند که حراج برگزار کنیم. این هم یک فرهنگ ایرانی قدیمی است که تصور می کنند که کار دیگران ساده ترین کار است. در نتیجه یک دوره هم همه فکر کردند که حراج برگزار کردن کار بسیار پرسودی است که یک تعدادی کار می آورید و یک سری آدم هم می آیند و بعد اینها با هم رقابت می کنند و می خرند و می برند».
وی افزود: بعد دیدند که این اتفاق نیفتاد. در نتیجه اولین حسن حراج تهران این است که توانسته است برای چند سال دوام بیاورد و این اتفاق خوبی است. اما اینکه در بسیاری از مراحل، نکات و اشکلاتی بود که باید رفع می شد هم درست است؛ از جمله همین که هنرمندان گمنامی وارد این ماجرا شده بودند که هیچ کولکتوری (مجموعه دار) از اینها کار نداشت و این قطعاً باید اصلاح می شد که تا حدی اصلاح شده و باز هم نیاز به اصلاح دارد.
«این که امروز گالری ها هنرمند را معرفی می کنند بسیار نکته درستی است و باید این گونه باشد اما باز ما در حراج مشکلاتی را می بینیم؛ مانند خروج پول از حراج ها. به طور معمول در حراج ها پول نباید از حراج خارج شود؛ یعنی کسی حق ندارد بیاید یک تابلو را n میلیون بفروشد و برود با آن آپارتمان بخرد. قرار بوده که این پول بیاید در آنجا و دست گردان شود؛ یعنی کولکتورها و آدم هایی که مجموعه دار بزرگ هستند یا گالری داران، کارهایی را معرفی کنند و پول در همان مجموعه بچرخد. نکته دیگر این است کار دست اول نباید در حراج بیاید و این غلط است. گالری هم اگر هنرمندی را معرفی می کند، نباید کار دست اول را در حراج وارد کند. اما می بینیم که گالری داران متاسفانه کار را مستقیم از هنرمند می گیرند، می برند در حراج می فروشند و پول آن را به هنرمند می دهند».
وی افزود: این کار غلطی است و کار حراج باید از دست کولکتور بیرون بیاید و کولکتور هم پول را بیرون نبرد و دوباره با این پول، کار بخرد. در حقیقت حراج بناست که چرخه اقتصادی هنر را بزرگ کند، نه اینکه آن را کوچک کند. یعنی بناست که آدم ها بیایند و پول هایی را که از تجارتشان داشته اند، وارد کار هنر کنند و این حجم سرمایه سال به سال بزرگتر شود نه اینکه خارج شود. متاسفانه می بینیم که در حراج تهران یا برخی دیگر از حراج ها، بخشی از این پول ها در حال خارج شدن است چرا که هنرمند مستقیم کار را آورده یعنی کار، کار دست اول است و کاری نیست که قبلاً فروش رفته باشد یا بعضاً حتی کولکتورها کارهای قدیمی می آورند می فروشند اما پولش را دیگر به همین چرخه باز نمی گردانند و با آن کارهای دیگری می کنند. این هم یکی از نقدهایی است که حتماً به حراج تهران وارد است.
«کار را باید کولکتور بیاورد یا کسی که آنها را نگه می دارد یا کسی که کارش همین خرید و فروش و مبادله اثر است؛ آن آدم پول را در جیبش نمی گذارد که بخورد بلکه با آن کار جدید می خرد چون شغلش اینجا به جا کردن اثر هنری است چنانچه هنرمند کارش تولید و فروش اثر است».
حراج فروشگاه نیست
باباوند در توضیح ماهیت حراج و چرایی لزوم آثار دست چندمی برای فروش، تصریح کرد: آنجا فروشگاه نیست و نوعی تبادل گاه است که در این میان یک واسطه مالی هم وجود دارد. آثار برای اولین بار باید در گالری فروش برود یا در art fairها (بازار هنری) و همین می شود که اگر در حراج کار دست اول نباشد و کار دست چندم باشد، حراج به اقتصاد گالری ها کمک می کند یعنی گالری ها باید در طول سال کارها را بفروشند، آدم ها آنها را بخرند و بعد در حراج بروند و تبادل کنند نه اینکه مستقیماً بیایند و در حراج کار را بخرند. این شیوه ورود یکباره کار دست اول به حراج به کار گالری ها لطمه می زند ولی وقتی کار دست چندم بیاید، باعث رونق کار گالری ها هم می شود.
«کاری که دست چندم هست یعنی چند بار در گالری خرید و فروش شده است؛ این یعنی آن کار خریدار دارد؛ در حراج جای بازیابی اثر هنری نیست. بلکه جای جابه جا کردن و چرخه دادن است. یا شاید جای بالا بردن قیمت آن است اما بازارش را باید قبلاً ساخته باشد و بعد وارد حراج شود».
این هنرمند و نقاش در پاسخ به این سوال که اساساً حراج هایی چون حراج تهران چقدر با نمونه هایی جهانی فاصله دارند، توضیح داد: من تا به حال در نمونه های خارجی شرکت نکرده ام که ببینم آنها در چه وضعیتی هستند و ما در چه شرایطی اما به طور کلی درباره وضعیت اقتصاد هنر در ایران می توان این را گفت که ما در هنر در مقایسه با وضعیت جهانی همان طوری هستیم که صنایع تبدیلی و ماشین سازی مان مثلاً با BMW فاصله دارد. وقتی درباره یک سری تولیدات جهانی صحبت می کنیم، اینها جنسشان در یک کشور و بعضاً در چند کشور تولید می شود و عمدتاً در تمام جهان توزیع می شود. در مورد نشر و انتشارت هم همینگونه است. مثلاً ایرنا با آسوشیتدپرس چقدر فاصله دارد؟ فاصله ای که شما در مطبوعات دارید در مورد حراج تهران و همه چیز ما وجود دارد. ما نمی توانیم انتظار داشته باشیم ماشینمان پراید باشد و حراجمان «کریستیز» (بزرگترین خانه حراج دنیا در لندن) باشد. طبیعتاً بقول «مظفرالدین شاه» در فیلم «علی حاتمی»، «همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید».
توهم پولشویی
این منتقد هنری در ادامه ضمن نقد اتهام پولشویی بر جریان حراج آثار هنری در ایران با محوریت حراج تهران، تصریح کرد: اقتصاد هنر ایران اقتصاد پولداری نیست. عده ای مدام می گویند در حراج پولشویی می شود؛ اساساً آیا عدد حراج عدد پولشویی است؟ با سی میلیارد یا پنجاه میلیارد تومان در سال، می شود پولشویی کرد؟ این عدد انقدر خرد است که به چشم نمی آید.
وی افزود: این عددهایی که قوه قضاییه و امثالهم در باب اختلاس معرفی می کنند عمدتاً از هزار میلیارد شروع می شود. مثلاعدد جریمه فلان آقایی که اخیراً قوه قضاییه حکمش را داده است ششصدمیلیارد تومان است؛ عدد بزرگی که جریمه فقط یک مجرم است.
«در نتیجه آیا می شود با ۵۰ میلیارد تومان پولشویی کرد؟ چقدر پول را با ۵۰ میلیارد می شود تمییز کرد؟ این صحبت ها بیشتر به سان شوخی هایی است که توسط آدم هایی که اصلاً نمی دانند اقتصاد چیست یا خیلی پول ندیده اند (من آدم پولداری نیستم) و یا با سازوکار و ارقام اختلاس آشنا نیستند، مطرح می شوند. عدد اقتصاد هنر ایران، عدد کوچکی است و کل پولی که در حراج تهران، art fair، تیرآرت (و بخش کوچکی در جشنواره امسال فجر) جا به جا می شود، رقم خردی است. در نتیجه برای گسترش این عرصه پول های بزرگتر و جدی تر باید وارد شود و در این صورت طبیعتاً این وضعیت هم بهتر خواهد شد».
نظر شما