یکی از بدترین شکل جنگ، بمباران های ویرانگر آن است که طرف های جنگ به منظور کاهش توان اقتصادی و تضعیف روحیه دشمن دست به بمباران شهرها و کشتار غیرنظامیان می زنند که باعث می شود تا بسیاری از خانواده ها از میان بروند که یکی از نمونه های بارز آن در جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد؛ جنگی خانمانسوز که در روز نخست سپتامبر ۱۹۳۹میلادی با حمله ارتش آلمان به لهستان میان ۲ بلوک متحدین(آلمان، ایتالیا و ژاپن) و متفقین(انگلیس، فرانسه، آمریکا و شوروی) آغاز شد و پس از چند سال کشتار هنگامی که جنگ در واپسین روزهای خود به سر می برد یکی از بزرگترین فجایع انسانی اتفاق افتاد. به این ترتیب که در هشت و ۱۵ دقیقه صبح ۶ اوت ۱۹۴۵ میلادی یک بمب اتم با نام پسر کوچک توسط سرهنگ پل تیببت خلبان نیروی هوایی آمریکا برفراز هیروشیما پرتاب شد و نه تنها تعداد بیشماری از مردم را به کام مرگ بکشاند بلکه شهر به حالت تخریب کامل درآمد اما این پایان ماجراجویی انسان نبود بلکه سه روز بعد از این رویداد در ۹ اوت، بمب اتمی دیگری با عنوان مرد چاق در ناکازاکی منفجر شد تا آثار این فجایع انسانی که در زمان هری ترومن رییس جمهوری آمریکا اتفاق افتاد، همچنان پابرجا باشد.
پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به مناسبت سالروز بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی در جنگ جهانی دوم به بررسی مهم ترین بمباران های جهان پرداخته است.
بمباران هیروشیما و ناکازاکی
یکی از بمباران هایی که سرنوشت جنگ جهانی دوم را رقم زد و زمینه را برای پایان این جنگ فراگیر فراهم کرد، بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی ژاپن بود. این بمباران باعث شد ژاپن وادار به تسلیم شود و جنگ خاتمه یابد؛ رویدادی که ۶ سال هیچ راهکار و قدرتی نتوانسته بود آن را به انجام برساند زیرا متفقین خواستار تسلیم بی قید و شرط ژاپن، شامل عزل امپراتور هیروهیتو از قدرت شده بودند؛ امپراتوری که در نظر مردم ژاپن به مثابه خدایی لایق پرستش بود. بنابراین آمریکایی ها به این نتیجه رسیدند که تسلیم شدن ژاپن امری غیرمحتمل بوده و حمله اتمی تنها راه به زانو در آوردن این کشور است. به این ترتیب سلاح هسته ای برای نخستین بار در جریان این نبرد مورد استفاده قرار گرفت و هزاران تَن را در چشم به هم زدنی محو کرد.
در واقع بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، ۲ عملیات اتمی بودند که تقریباً ۲۲۰ هزار تَن جان خود را از دست دادند که بیشتر آنها را شهروندان غیرنظامی تشکیل می دادند. بیش از نیمی از قربانیان بلافاصله هنگام بمباران کشته شدند و بقیه تا ۱۹۴۵ میلادی به دلیل اثرات مخرب تشعشعات رادیو اکتیو جان خود را از دست دادند.
بمباران هسته ای هیروشیما و ناکازاکی باعث شد تا جامعه جهانی از تمام توانش برای جلوگیری از وقوع دوباره این تراژدی تلخ و برقراری صلح پایدار استفاده کند اما از آن جایی که تاریخ می تواند تکرار شود جامعه جهانی باید از هر تاکتیکی برای جلوگیری از گسترش تسلیحات هسته ای و اتمی استفاده کند. هر چند وقوع دو حمله اتمی در ژاپن زمینه را برای گسترش زرادخانه های هسته ای و به تبع آن رقابت هایی از این جنس فراهم کرد و اکنون قدرت های هسته ای دنیا کم نیستند.
هیروشیما و ناکازاکی، امروز شهرهایی آباد و صنعتی هستند اما نشانه های آن فاجعه را با احترام در خود حفظ کرده اند. مقایسه برخی از تصاویر فاجعه با آن چه امروز در آن محل ها ساخته شده، می تواند نشان دهنده ملتی مغرور باشد که با وجود شکست، خود را بالا کشیدند و بالیدند و هرگز آن چه را که رخ داد، فراموش نخواهند کرد.
آن چه که امروز گنبد بمب اتمی خوانده می شود، تنها ساختمانی بود که پس از انفجار تقریباً سالم باقی ماند و کمتر از بقیه تخریب شد. این گنبد به عنوان نماد آن بمباران هسته ای دست نخورده نگهداری می شود و در اطراف آن، پارک صلح بنا شده است.
بمباران درسدن در آلمان
یکی از پرمناقشهترین عملیاتهای جنگ جهانی دوم که تا امروز ادامه دارد، بمباران شهر صنعتی درسدن آلمان شهری غیر نظامی و بی دفاع بود که در ماههای پایانی جنگ جهانی دوم صورت گرفت. به این صورت که در فاصله روزهای ۱۳ تا ۱۵ فوریه ۱۹۴۵میلادی، بمب افکن های ارتش انگلیس و آمریکا، بیش از هزار بمب افکن در مجموع ۴ هزار تن بمب بر سر این شهر و ساکنان آن رها کردند تا بیش از ۱۲ هزار خانه تخریب شود و عده زیادی از مردم کشته شدند. به گونه ای که روزنامه دی ولت می نویسد: آنها در درسدن تنها در عرض یک شب جهنمی، صدها هزار تَن را نابود کردند و گنجینههای فرهنگی بیشماری را تخریب کردند. زنهایی که در بیمارستانها در حال وضع حمل بودند از پنجرهها به بیرون میپریدند تا در آتش نسوزند. اما در عرض چند دقیقه این زنان و کودکان آنها که هنوز چشمانشان را به روی جهان باز نکرده بودند به تلی از خاکستر تبدیل شدند. هزارن نفر که بمبهای آتشزا آنها را تبدیل به مشعلهای متحرک کرده بود به درون حوضهای آب میپریدند اما حتی فسفر درون آب نیز آنها را میسوزاند. حتی حیوانات باغوحش نیز با بیچارگی به همراه انسانها به سوی آب میدویدند. اما تمام این انسانها و حیوانات به نام آزادی نابود شدند.
اگرچه متفقین تعداد آمار کشته شدگان درسدن را ۲۵ هزار تَن اعلام کردند اما به گفته مقامات آلمان، آمار اعلام شده تنها در مورد افرادی صدق می کند که شناسایی شده اند زیرا اجساد بسیاری از قربانیان بر اثر بمب های آتش زا سوخته و قابل شناسایی نبود.
کرت وانگان نویسنده آمریکایی که در زمان جنگ خبرنگار بوده و از نزدیک شاهد این بمباران ها بوده، میزان کشته شدگان را دست کم ۱۳۰ هزار تَن عنوان کرده است.
متفقین دلیل بمباران این شهر صنعتی را وجود کارخانه های تولید سلاح و تجهیزات نظامی برای ارتش آلمان عنوان کردند. به گفته نیروهای متفقین ۱۱۰ کارخانه در این شهر وجود داشته که ۵۰ هزار کارگر در آنها اقدام به ساخت تجهیزات نظامی و پشتیبانی برای ارتش آلمان می کرده اند اما با وجود چنین بهانه هایی این بمباران از چند جهت غیر اخلاقی و خشن بود زیرا در اواخر جنگ جهانی دوم رخ داد و پیروزی متفقین قطعی بود و همچنین هیتلر در سنگر با راهبردهای ناممکن، نیروهایی که تنها روی نقشه وجود داشتند، هدایت میکرد و توان نظامی زیادی برای آلمان باقی نمانده بود و به شدت در تنگنا قرار داشت. بنابراین به نظر می رسد این بمباران از نظر نظامی ضروری نبود اما انگلیس بمباران درسدن را این طور توجیه می کند که هدف از آن تسهیل پیشروی روسیه به سمت آلمان بود.
به هر حال در این بمباران بیش از ۹۰ درصد شهر درسدن که به دلیل وجود کلیساها و بناهای تاریخی به فلورانس بر کرانه الب معروف بود، طی سه روز و در چهار یورش هوایی به کلی تخریب شد. هرچند هیچ کدام از افرادی که مسوول بمباران درسدن بودند، به جنایت جنگی متهم نشدند اما متخصصین بسیاری بر این باورند که بمباران این شهر جنایت جنگی بوده که توسط وینستون چرچیل و همدستانش انجام شد. گونترگراس نویسنده آلمانی و دونالد بلوخام تاریخ شناس استدلال می کنند تخریبی که در شهر ایجاد شده است، فراتر از حدی بود که بتوان آن را نیاز نظامی قلمداد کرد.
درسدن در مرز شرقی آلمان قرار دارد و بعد از پایان جنگ جهانی اول و تقسیم کشورها به بلوک شرق و غرب، در آلمان شرقی قرار گرفت.
هرچند درسدن در اثر جنگ جهانی کاملاً نابود شده بود، کوشش و تلاش های بسیار انجام گرفت تا دوباره با جوهره فرهنگی غنی خود بازسازی و احیا شود و این اتفاق هم عملی شد و امروز به عنوان یکی از شهرها مهم گردشگرپذیر معرفی می شود که این اتفاق را نیز نباید بی ارتباط با جنگ در این شهر دانست زیرا چهره غمناک و تیره شهر که از وجود بناهای تخریب شده و سوخته حاصل از جنگ ناشی می شود، یکی از دلایل عمده جلب توجه گردشگران به شمار می رود؛ مکانی که در هیچ نقطه دیگری از اروپا نمی توان آثار و شواهد برجای مانده از جنگ جهانی دوم را بدین شکل از نزدیک مشاهده و لمس کرد.
البته بازسازی های این شهر باعث شده تا گردشگران کار دشواری برای بازدید از آن نداشته باشند. فرودگاه کلوتزِش و پروازهای متعددی تقریباً به تمامی شهرهای مهم آلمان همیشه برقرار است و وجود ۲ ایستگاه بزرگ قطار از جمله ایستگاه راه آهن مرکزی درسدن نیز در ارائه خدمات به مسافران نقش مهمی دارد. درون شهر نیز وجود وسایل متنوع حمل و نقل نظیر اتوبوس، مترو، خودرو یا حتی دوچرخه و سیستم تاکسیرانی، گشت و گذار را آسان می کند.
بمباران گرنیکا
یکی دیگر از بمباران هایی که میان ۲ جنگ جهانی در ۱۹۳۶میلادی رخ داد، بمباران گرنیکا بود که به خاطر جنگ داخلی اسپانیا به وقوع پیوست. در واقع این جنگ نتیجه مبارزه ۲ گروه داخلی ملیگرایان به رهبری ژنرال فرانسیسکو فرانکو و جمهوریخواهان در اسپانیا صورت گرفت. بعد از بالا گرفتن جنگ داخلی و دودستگی در اسپانیا، کشورهای همسایه فرصت را برای نفوذ و منفعتطلبی به دست آوردند. به این ترتیب شوروی سابق به کمک جمهوری خواهان شتافت و به آنها جنگندههای شرکت پولیکارپوف و بمبافکن توپولوف اس بی ۲ داد. در مقابل ایتالیا که در آن زمان، موسولینی رهبری آن را برعهده داشت، به ملی گراها پیوست حتی آلمان که بعد از جنگ جهانی اول مجبور به پرداخت غرامت بود، وارد این معرکه بزرگ شد و نتیجه حمایت هیتلر ورود هزاران داوطلب آلمانی به جنگ داخلی اسپانیا بود که تعداد آنها را ۱۹ هزار سرباز ذکر کرده اند که برای کمک به ملی گراها اعزام شدند و نام سپاهشان لژیون کاندور گذاشتند.
سرانجام نیروی هوایی آلمان نازی در ۲۶ آوریل ۱۹۳۷میلادی شروع به بمباران شهر کوچک گرنیکا در شمال اسپانیا کرد. در حالیکه این شهر به هیچ عنوان از نظر نظامی منطقه مهمی به شمار نمی رفت. در این عملیات که به نام عملیات رگین معروف است، ۴۵ هزار کیلوگرم انواع بمب و مواد منفجره بر سر اهالی این شهر ریخته شد تا از جمعیت هفت هزار نفره شهر، بیش از یک سوم آنها کشته شوند و ۷۰ درصد شهر تخریب شد تا نام گرنیکای کوچک با در جهان بهعنوان نخستین شهری که کمرش در زیر بمباران هوایی شکسته شد، بر سر زبانها بیفتد.
یکی دیگر از اهداف کشتار مردم غیر نظامی و ایجاد رعب و وحشت در اسپانیا، تمرین برنامه های جنایتکارانه ای بود که نازی ها برای تجاوز به لهستان و شوروی تدارک می دیدند و می خواستند بمباران گسترده و پوششی خویش را در اسپانیا آزمایش کنند. در واقع برای آلمان ها، این حمله موفقیت بزرگی به شمار می رفت زیرا فرصت خوبی بود تا قوا و تجهیزات خود را امتحان کنند.
همچنین در این جنگ امپریالیست های فرانسه، انگلستان که خواهان روی کار آمدن سلطنت طلبان بودند، در مقابل تجاوز نازی ها که تمرین تجاوز به شوروی سوسیالیستی را می کردند، اعلام بی طرفی کردند. البته بی طرف هم نبودند زیرا مانع کمک شوروی به جمهوری خواهان توسط کشتی های شوروی می شدند.
بمباران گرنیکا باعث تاسف بسیاری از مردم جهان شد. خلق تابلوی گرنیکا اثر پابلو پیکاسو هنرمند کمونیست اسپانیایی از معروفترین آثار ضدجنگ با محوریت بمباران گرنیکا به شمار می رود. تابلوی گرنیکا، بیانیهای تصویری درباره قساوت و سنگدلی انسان و استفاده از فناوری مدرن برای ریختن خون همنوعان خود است. پیکاسو در اثر جاودانی خویش به سبک کوبیسم فاجعه ای را که در گرنیکا به وجود آمد با احساسات هنری خویش ترسیم کرد. در این اثر گاوی بی خیال مظهر فرانکیسم در اسپانیا ناظر بر کشتار و تکه پاره شدن زن و مرد، کودک و مسن در بازار را به تصویر کشیده است.
وقتی یک افسر آلمانی برای نخستینبار نقاشی گرنیکا را میبیند، تحت تأثیر آن به پیکاسو میگوید: این کار شما است؟ پیکاسو در جواب میگوید: خیر، این کار شما است.
بعد از جنگ جهانی دوم این تابلوی عظیم ۳.۵ در ۷.۵ متری پابلو پیکاسو، به خاطر جنبه یادمانی ضدجنگ آن شهرت بسیاری پیدا کرد و یک کپی روی پرده آن در لابی مقر سازمان ملل در نیویورک کنار درب ورودی شورای امنیت به طور دائمی به دیوار آویخته شد.
بمباران حلبچه
یکی از دردناکترین وغمانگیزترین رویدادها در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، بمباران حلبچه بود که به کشته شدن پنج هزار و مصدوم شدن هفت هزار تَن دیگر منجر شد؛ بمبارانی که چند ماه قبل از پایان جنگ ایران و عراق، توسط نیروهای رژیم بعث صورت گرفت. در واقع با پیروزی ایران در عملیات والفجر ۱۰ و آزادسازی بسیاری از مناطق کردنشین عراق از جمله حلبچه و استقبال مردم منطقه از آن، رژیم بعث در اقدامی غیر انسانی به قصد انتقام گیری از این شکست فاحش و دشمنی با مردم، حلبچه و اطراف آن را در ۲۵ اسفند ۱۳۶۶خورشیدی در عملیاتی به نام انفال به وسیله ۵۰ فروند هواپیمای ویژه که هر یک به چهار عدد بمب شیمیایی ۵۰۰ کیلویی مجهز بودند، ۲۰۰ بمب حاوی مواد شیمیایی را بر سر مردم بی گناه این شهر ریختند. این عملیات در استانهای کرد نشین کرکوک، دیاله، نینوا و صلاحالدین عراق و تحت فرماندهی علی حسن مجید مشهور به علی شیمیایی (پسرعموی صدام) صورت گرفت.
رژیم بعث در بمباران حلبچه بیش از هر چیز از ترکیبات بسیار خطرناک سیانید هیدورژن استفاده کرد و هم زمان از ترکیبات گاز خردل، لویزیت، گاز تابون و... نیز بهره برد. ترکیبات متفاوت به کارگرفته شده در بمباران شیمیایی حلبچه به نحوی بود که هم در کوتاه مدت و هم در آینده مشخص، مصدوم با عوارض بمب ها مواجه باشد؛ یعنی اگر به هر نحوی از عوارض سیانید هیدروژن جان سالم به در برد بعدها به عوارض لویزیت که جز عوامل پایدار است درگیر شود. عمق فاجعه به حدی بود که هنوز پس از گذشت سال ها آثار و عواقب آن از جمله انواع سرطان ها و بیماریهای ریوی هنوز بر جسم و جان بازماندگان بر جای مانده است.
در این بمباران بیشتر زنان، کودکان و افراد سالخورده کشته شدند زیرا یک روز پیش از حمله شیمیایی، بسیاری از نیروهای کُرد و اغلب مردان ساکن شهر، با توجه به حملات هوایی رژیم صدام، به تپههای اطراف رفته بودند.
این بمباران در حالی بود که شورای امنیت در برابر نامه ها و هشدارهای مکرر ایران و گزارشات خاویرپرز دکویئار دبیر کل وقت سازمان ملل، مبنی بر استفاده عراق از سلاح های شیمیایی در جنگ با ایران، تنها با صدور بیانیه های بدون ذکر نام عراق استفاده از این سلاح ها را محکوم کرد که این باعث گستاخی هر چه بیشتر صدام در استفاده گسترده از این سلاح ها شد. در این شرایط ایران برای آگاهی افکار عمومی علاوه بر اینکه تعداد زیادی از مجروحان سلاحهای شیمیایی را در بیمارستانهای آلمان، اتریش و سوئد و دیگر کشورهای اروپایی بستری کرد از رسانههای خارجی برای تصویر کشیدن جنایت های صدام در حلبچه دعوت کرد. انتشار مصاحبهها و عکسهای مجروحان موجب اعتراض و خشم افکار عمومی مردم جهان نسبت به عراق و شورای امنیت شد و آن شورا ناگزیر به دبیر کل اجازه داد که کارشناسانی را به مناطق شیمیایی و بیمارستان های ایران اعزام کند.
سال های پس از این بمباران مسعود بارزانی رییس اقلیم کردستان در ۲۵ اسفند ۱۳۹۲ خورشیدی با امضای حکمی موافقت خود را با تبدیل حلبچه به استان اعلام کرد. بارزانی این اقدام را اعلان وفاداری به خون شهدا و شهری دانست که توسط رژیم بعثی مورد حمله شیمیایی قرار گرفته بود و هزاران تن از ساکنان بی گناه آن به خاک و خون کشیده شدند و در ۱۶ بهمن ۱۳۹۳ خورشیدی پارلمان اقلیم کردستان عراق با اجماع، رأی به تبدیل وضعیت شهر حلبچه به استان داد تا برای نخستین بار اقلیم کردستان تصمیم به تبدیل وضعیت یک شهرستان به استان بگیرد.
امروز حلبچه به لحاظ امکانات رفاهی و بهداشتی در وضعیت نسبتاً خوبی قرار دارد که در همین ارتباط بیمارستان تخصصی شیمیایی ساخته شده که از نظر امکانات و تجهیزات پزشکی هم مشکل خاصی ندارد. همچنین این استان روابط روابط بازرگانی و فرهنگی با ایران دارد و مرزهای مله خورد، دزاور، شوشمی، سازان و گریانه مراودات بازرگانی با ایران دارند.
آنچه در این بمباران ها باید مورد توجه قرار گیرد، این است که این بمباران ها به لحاظ نظامی هدف نبوده است زیرا برای نمونه در بمباران گرنیکا، کارخانه تسلیحاتی که در خارج شهر واقع بود، هدف حملات قرار نگرفت. همین امر در مورد ۲ سربازخانه ای که مقداری از شهر فاصله دارند صدق می کند. این ۲ سربازخانه بسیار از جبهه جنگ فاصله دارند و شهر از خط جبهه جنگ بسیار دور است. بنابراین هدف از بمباران درسدن آلمان و گرنیکا در شمال اسپانیا در هم شکستن روحیه اهالی شهر و نابودی گهواره و مرکز تمدن و فرهنگ آنها بوده است.
نظر شما