۱۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۴۴
کد خبرنگار: 872
کد خبر: 83430052
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

با بیگ بنگ ارتباطات روبه‌رو هستیم

۱۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۴۴
کد خبر: 83430052
با بیگ بنگ ارتباطات روبه‌رو هستیم

تهران- ایرنا-  مرجعیت رسانه‌ای یعنی چه؟ این اصطلاح از کجا سر در آورده و آیا در حال و اوضاع امروز روزنامه‌ها فقط باید نگران از دست رفتن امری که آن را مرجعیت می‌خوانند، باشیم؟ آیا راه بازگرداندن اعتبار به روزنامه‌ها، بازگرداندن مرجعیت به آنهاست یا روزنامه‌ها و به‌طور کلی رسانه‌ها کارکردهای دیگری هم دارند که بتوانند مورد توجه قرار بگیرند؟

در گفت و گو روزنامه اعتماد با مهدی محسنیان‌راد جامعه‌شناس و استاد دانشگاه می خوانیم:برای یافتن پاسخ این سوال‌ها با مهدی محسنیان‌راد، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه گفت‌وگوی کوتاهی داشتیم. محسنیان‌راد با انتقاد از رواج این اصطلاح به «اعتماد» می‌گوید: «این اصطلاح ساختگی است.»


او که از نخستین گروه دانشجویان علوم ارتباطات در ایران است، سال‌ها به پژوهش و مطالعه در این زمینه پرداخته و کتاب‌های متعددش دو بار عنوان پژوهشگر نمونه را برایش به ارمغان آورده است. در این گفت‌وگو او با اشاره به رویکردهای نوین در علوم ارتباطات، خصوصا رسانه‌شناسی، بیش از هر چیز به‌ کارکرد رصد کردن و آیینه ‌بودن روزنامه‌ها، تاکید می‌کند.

این روزها در جلسه‌ها و گفت‌وگوهایی که درمورد وضعیت مطبوعات و جایگاه روزنامه‌ها برگزار می‌شود، مکررا اصطلاح «مرجعیت رسانه‌ای» یا «مرجعیت مطبوعاتی» به گوش می‌خورد، برخی معتقدند فضای مجازی گوی سبقت مرجعیت را از مطبوعات و روزنامه‌ها ربوده است و برخی همچنان مرجعیت را با مطبوعات کاغذی می‌دانند، اما فارغ از این دوگانگی، آیا اصطلاح مرجعیت رسانه‌ای اصطلاح درستی است و در گفتمان دانشگاهی جایگاهی دارد و حدود و ثغور آن تعریف شده است یا خیر؟

مرجعیت رسانه‌ای یک اصطلاح تقلیدی است. در کشورهایی مثل ما که در حال گذر از سنت به مدرنیته هستند ساختن اصطلاحاتی باب است که
به‌ نام اصطلاح علمی خوانده می‌شود و بعد می‌بینیم که این اصطلاح بدون مشخص بودن معنا و ریشه آن در جامعه رایج می‌شود، مثل اصطلاح «مهندسی اجتماعی» یا همین مرجعیت خبرنگاری و رسانه‌ای. مرجعیت واژه‌ای با تعریف مشخص و مختص شیعیان جهان است، ریشه کهن دارد و در جامعه ما هم جا افتاده است. این واژه هیچ ربطی به کارکرد و کاربرد رسانه‌ها ندارد و اصلا قابل اطلاق به رسانه نیست.


در واقع هیچ جای دنیا روزنامه‌نگاران و خبرنگاران ضمیر مرجعیت را آن‌گونه که ما در شیعه تعریف می‌کنیم، ندارند و این اصطلاح جایگاهی در حوزه دانش ارتباط‌شناسی و دانش بسیار جدید رسانه‌شناسی ندارد. اولین کتاب مربوط به این دانش سال ۲۰۱۶ در امریکا با نام «رسانه‌شناسی» یا Medialogy منتشر شده است و در این کتاب هم‌چنین اصطلاحی را نمی‌توان پیدا کرد که روزنامه‌ها چنین کارکردی داشته باشند. درخصوص این دانش کتاب تازه‌ای را به نشر سمت سپرده‌ و قلم را تازه زمین گذاشته‌ام. در این کتاب که بالغ بر ۱۶۰۰ صفحه است، هیچ جایی شما این اصطلاح را نخواهید یافت و مرجعیت رسانه‌ای اصطلاحی من‌درآوردی است که در هیچ کدام از رویکردهای جدید دانش ارتباطات نیز تعریفی ندارد.

دانش رسانه‌شناسی که به آن اشاره کردید چه سرفصل‌های جدیدی را برابر روزنامه‌نگاران می‌گشاید؟

زمانی صحبت از این بود که رسانه‌ها سرگرم می‌کنند، آموزش می‌دهند و آگاه می‌کنند و سهم خبرنگاران و روزنامه‌نگاران بخش آگاه کردن رسانه‌ها بود. این دسته‌بندی کارکردی مربوط به دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ است. زمانی که من هم سال ۱۳۴۶ دانشجوی رشته روزنامه‌نگاری بودم این سه کارکرد را سر کلاس می‌شنیدم اما در حال حاضر تنوع این کارکردها گسترده‌تر شده است و رسانه‌ کارکردهای بیشتری از این سه گزینه دارد. یکی از کارکردهای رسانه‌ها دیده‌بانی جامعه است که در دسته‌بندی‌های قبلی نبود. برای این کارکرد از اصطلاحی استفاده می‌شود که مبنی بر آماده‌ به گوش بودن و رصد مستمر است. در این دیده‌بانی معمولا دیده‌بانی قدرت جایگاه مهمی دارد، این قدرت از حاکمیت شروع می‌شود و حوزه مشخصی را درون خود تعریف نمی‌کند. پیامد رصد مستمر این است که جامعه باید مسائل خود را چه خوب و چه بد بداند و خود تصمیم بگیرد آن را خطر تلقی کند یا از آن لذت ببرد. خبرنگار با دیده‌بانی و رصد جامعه را مطلع می‌کند.

آیا همین رصد را فضای مجازی انجام نمی‌دهد؟ در این صورت روزنامه‌نگاران چه مزیتی نسبت به فعالان در شبه‌رسانه‌ها دارند و از کدام ابزار می‌توانند استفاده کنند؟

جهان معاصر بسیار پیچیده شده و حجم پیام زیادی در دسترس مردم است. آن بیگ‌بنگی که می‌گویند این روزها در حوزه ارتباطات و پیام‌رسانی رخ داده است. مردم آن‌قدر زیر آوار پیام قرار گرفته‌اند که اگر بخواهند بدانند در جامعه چه خبر است مجبورند به نشریه‌ها و روزنامه‌های معتبری مثل لوموند یا نیویورک تایمز رجوع کنند. اینجاست که خبرنگار کاربلد با گزارش‌های تحلیلی و دقیق خود جامعه را رصد می‌کند و چیزی می‌نویسد که مردم با خواندن آن از اوضاع جامعه مطلع شوند. البته این تنها یکی از کارکردهای رسانه است. کارکرد بعدی رسانه‌ها در جهان معاصر مثل یک چراغ قوه است که نور می‌تاباند در تاریکی و کمک می‌کند مسیر خود را پیدا کنیم. برای مثال خبرنگار ایرانی که وظیفه‌اش را درست انجام می‌دهد، متوجه می‌شود که جامعه ایران به سوی کهنسالی می‌رود و تعداد کهنسال‌ها بیشتر می‌شود، اما آن شیوه سنتی نگهداری کهنسال‌ها که طبق آن پسری پدر پیر خود را کنار همسر و فرزندانش در خانه قدیمی نگه می‌داشتند، رایج نیست و این پسر دیگر نمی‌تواند پدرش را در آپارتمان ۶۰ متری نگه دارد. حال اگر خبرنگاری بتواند در این خصوص گزارشی تحلیلی منتشر کند، همین گزارش چراغ قوه‌ای می‌شود برای جامعه و حتی حکومت تا فکر کنند و ببینند باید چه کرد. از طرف دیگر کارکر د دیگر رسانه آیینه جامعه بودن است، در واقع روزنامه‌نگاران آیینه جامعه هستند.

این کارکرد چه تفاوتی با رصدکردن دارد؟

در این کارکرد رسانه آیینه تمام‌نمای جامعه است و نمایش می‌دهد که در جامعه چه می‌گذرد، همین. اما رصد کردن مثل این است که خبرنگاران با نهایت هوشیاری رصد می‌کردند و مراقب بودند تا بویی از فساد که برسد آن را گزارش دهند، در واقع خبرنگاران در ایران باید قبل از نهادینه شدن فساد آژیر خطر را به صدا در می‌آوردند. اما آیینه تنها این مسائل را چه ریز و چه درشت نشان می‌دهد. در واقع رسانه با کارکرد آیینه‌ای، خود را تمام و کمال می‌بیند.

شما در نشستی به همین مساله رصدکردن اشاره داشتید و گفته بودید اگر خبرنگاران و روزنامه‌نگاران به‌موقع رصد می‌کردند جلوی فساد گرفته می‌شد، در این گفت‌وگو اشاره‌ای هم داشتید که جز مطالب بی‌خطر، تقریبا روزنامه‌نگاران یا «نق» می‌زنند و در موارد اندکی تنها «نقد» می‌کنند که بخش خیلی کمی از آن نقدها جسورانه است. حال فکر می‌کنید اگر روزنامه‌نگاران جسورانه‌تر می‌نوشتند و خودسانسوری را کنار می‌گذاشتند، امروز وضع روزنامه‌ها بهتر بود؟

در بعضی از این گفته‌هایی که اشاره کردید متکی بر اتفاقاتی با ریشه ۱۵ ساله است و امروز روزگار دیگری شده است. رصد مستمر منابع قدرت، که از رییس‌جمهور و رییس شرکت پدیده شاندیز گرفته تا رصد رییس کل بانک ملی و دکل‌های گم شده را هم شامل می‌شود، مستلزم فراهم شدن دو متغیر است؛ یک اینکه هر کسی که این کار را می‌کند باید تحصیلکرده این رشته و به خوبی درس روزنامه‌نگاری را در دانشگاه آموخته باشد که شیوه‌های کار و بحث‌های تئوریک و عملی چیست. حال اگر شخصی هم لیسانسیه‌ مکانیک و فلسفه و نه لزوما لیسانسیه‌ روزنامه‌نگاری و البته در دانشگاه درس بخواند که جو زده مسلک عاطل باشد، شبیه آدمی می‌شود که دیگر از تاریکی نمی‌ترسد چون می‌داند در دل آن چه می‌گذرد. بچه‌ها از تاریکی می‌ترسند چون نمی‌دانند در دل تاریکی چه می‌گذرد اما آنها که می‌دانند، با آنچه که بر آنها سلطه دارد، مقابله می‌کنند، زیرا توان عبور از تاریکی را دارند. بحث دوم سلطه سنگین حکومت و منابع قدرت بر عملکرد رسانه‌هاست و آن هم به خاطر یک باور بسیار بسیار غلط که تصور می‌کنند رسانه‌ها منبر هستند و فکر می‌کنند مردم هم منتظرند ببینند آنها در این رسانه‌ها چه می‌گویند. خود شما روزنامه‌نگاران می‌دانید که در آستانه ورشکستگی هستید و این ورشکستگی هم تقصیر شما هست و هم نیست، اما ختم کلام می‌گویم که این مسائل با اصطلاح‌سازی‌ها درست نمی‌شود، بلکه نیاز به مطالعات بسیار عمیق‌تری دارد.

زمانی صحبت از این بود که رسانه‌ها سرگرم می‌کنند، آموزش می‌دهند و آگاه می‌کنند و سهم خبرنگاران و روزنامه‌نگاران بخش آگاه کردن رسانه‌ها بود. این دسته‌بندی کارکردی مربوط به دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ است. زمانی که من هم سال ۱۳۴۶ دانشجوی رشته روزنامه‌نگاری بودم این سه کارکرد را سر کلاس می‌شنیدم اما در حال حاضر تنوع این کارکردها گسترده‌تر شده است و رسانه‌ کارکردهای بیشتری از این سه گزینه دارد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha