۲۲ مرداد ۱۳۹۸، ۱۳:۵۴
کد خبر: 83435226
T T
۳ نفر
مشکلات یک خبرنگار چپ دست

تهران - ایرنا - «بچه! مداد رو با دست راستت بگیر». «بچه! قاشق برای دست راسته. چرا چنگال رو با دست چپ نگرفتی»؟

این جملات را بارها و بارها در زمان کودکی از اطرافیان البته به جز پدر و مادرم می شنیدم. یکی از فامیل ها، مدام به پدرجانم خاطرنشان می کرد که «نذار دخترت به چپ دستی عادت کنه دست چپش رو ببند و وادارش کن با دست راست کار کنه». او معتقد بود که کسی که با دست چپ کار می کند، گناهکار است.

این فامیل رادیکال همیشه خطاب به من می گفت: «دست چپ دست شیطانه»!«بچه! اسم خدا رو هم با دست چپت می نویسی، گناه می کنی! هیچکی اسم خدا رو با دست چپ نمی نویسه فقط تو داری می نویسی»!

تنها شانسی که آوردم این بود که پدر و مادری نازنین داشتم و دارم که کاری با کار چپ دست بودنم نداشتند و ندارند. پدرجانم هنوز که هنوزه به ویژه وقتی دارم چیزی می نویسم از من می پرسد؛ « تعجب می کنم با دست چپ چطوری می نویسی»؟! و من هم جواب می دهم « من هم در عجبم از شما که با دست راست چطوری می نویسی»! این سوال و جواب، چهل سالی هست که بین من و پدرجانم رد و بدل می شود. یعنی از روزی که من خواندن و نوشتن یاد گرفتم، همیشه این دیالوگ بین پدر و دختر جاری است و با لبخندی پایان می گیرد.

شانس آوردم که پدرجانم  از معدود پدرهای نسل خود است که بابت چپ دست بودن من نه تنها ناراحت نمی شد که افتخار هم می کرد. یک وقت هایی هم فکر می کنم نکند او تصور می کند که چپ دست ها انسان های ناتوانی هستند و اگر هم کاری می کنند مثل نوشتن، کاری محیرالعقول است که انجام می دهند. به هر حال، باز هم خدا را شکر.

و اما آن فامیل رادیکال ما هنوز هم وقتی من را می بیند با غیظ می گوید: « پدرت، آخر سر، تو را نتوانست آدم کند. تو دست شیطان را داری»! او معتقد است که من خواسته یا ناخواسته هر روز بابت رعایت برخی فرایض و مستحبات دینی از آنجا که با دست چپ کار می کنم، گناه انجام می دهم! موضوع وقتی بدتر شد که فهمید من هنرجوی دوره عالی خوشنویسی هستم و اینکه یک بسم الله الرحمن الرحیم عالی با خط نستعلیق آنهم با دست چپم نوشته بودم.«دست چپ دست شیطانه»!«بچه! اسم خدا رو هم با دست چپت می نویسی، گناه می کنی! هیچکی اسم خدا رو با دست چپ نمی نویسه فقط تو داری می نویسی»!

گیر دادن این فامیل رادیکال فقط به این مسایل نوشتن نبود. مثلا وقتی که در میهمانی، سر سفره ای می نشستیم، آن فامیل نه چندان مهربان، با کمی نیشخند به من می گفت؛ « برو گوشه سفره بشین تا برنج کسی رو نریزی». من گاهی به خاطر اینکه لج او را در بیاورم، عمدا وسط میهمانان و کنار یک راست دست می نشستم. بعد ماجرا شروع می شد؛ یعنی زمانی که شخص راست دست و من می خواستیم قاشق برنج را به سمت دهانمان ببریم ناخودآگاه آرنجمان به هم می خورد و کمی برنج از قاشق می ریخت. البته یک خوبی هم داشت. چون فرد راست دست، نوشیدنی خود مثلا لیوان نوشابه گازدار یا دوغش را سمت راست خود می گذاشت و من هم سمت چپ می گذاشتم، گاهی، ویرم می گرفت که نوشیدنی او را با دست چپم کش بروم  آنوقت...

به هر حال این کش و قوس ها با فامیل رادیکال مهم نبود و هنوز هم نیست. مساله ای که من چپ دست و همقطارانم را بیشتر اذیت می کند این است که در دنیای راست دست ها زندگی می کنیم و مجبوریم هر بار خودمان را با این دنیا وفق دهیم.مثلا موس (موشواره) کامپیوتر را باید با دست راستمان بگیریم و وقتی که این ابزار را مطابق چپ دستی تنظیم کردیم آن وقت در چپ کلیک و راست کلیک قاطی می کنیم. اعداد صفحه کلید کامپیوتر هر چند در بالای آن تعبیه شده است و اما در بخش راست صفحه کلید هم هست و ما چپ دست ها گاهی مجبوریم دست چپمان را روی دست راستمان بگذاریم و در حالی که چپ را کش می دهیم از اعداد راست استفاده کنیم.

صندلی ها، موقع امتحانات و کنکور که جای خودش را دارد. البته اخیرا شنیده ام که برای چپ دست ها، صندلی ویژه گذاشته اند اما من که در دهه ۷۰، دوبار کنکور (لیسانس و فوق لیسانس) دادم اینطور نبود. مجبور بودیم عین جوجه تیغی خودمان را به سمت راست گرد کنیم که چه، هیچ. می خواهیم کنکور بدهیم.

زمان لیسانس در دانشگاه، موقع امتحان ها که می شد یکی از ممتحن ها، نمی دانم چرا سوزنش گیر کرده بود روی این مدار که من دارم تقلب می کنم. هر بار سر هر امتحان که او هم حضور داشت، به من شک می کرد. چرا که من دوباره تبدیل به جوجه تیغی و به سمت راست گرد می شدم و زیر زیر و ریز ریز، پاسخ ها را می نوشتم. او همیشه بالای سر من حاضر می شد و می پرسید؛ «خانم!  داری چکار می کنی؟ صاف بشین».یکی از فامیل ها، مدام به پدرجانم خاطرنشان می کرد که «نزار دخترت به چپ دستی عادت کنه دست چپش رو ببند و وادارش کن با دست راست کار کنه».

یک بار، دوباره این سوال تکراری را پرسید.دلم می خواست عین «تیلو» گربه سیاه و کوچک سریال کارتونی «دختری به نام نل» با پنجه های نداشته ام از فرق سر تا نوک انگشتان پای او را همینطور کج و کوله خراش بدهم، بروم پایین. انگار هیولای درونم بیدار شده باشد با خشم به او جواب دادم؛ «مگه نمی بینی چپ دستم نمی تونم صاف بشینم! چیه هر دفعه میای از من این سوال رو می پرسی»!

این بار استادم هم متوجه این مشاجره شد، نزدیک آمد و پرسید؛ «چی شده»؟ من هم جواب دادم؛ «این آقا هر بار موقع امتحان که می شه به من شک می کنه که نکنه من دارم تقلب می کنم». استاد رو به آن ممتحن این اطمینان را داد که من اهل تقلب نیستم  و به هر حال قائله با وساطت استادم خوابید و دیگر هم همین شد و آن ممتحن هیچ وقت از من بابت کج نشستنم ایراد نمی گرفت منتها با دیده شک من را دورادور می پایید و نه تنها چشم از من بر نمی داشت پلک هم نمی زد اما جرات جلو آمدن را نداشت.

سال ها گذشته است و من هنوز هم بابت نوشتنم، مشکل دارم. در زمان حاضر که خبرنگارم، وقتی به نشست مطبوعاتی دعوت می شوم، خبرنگار سمت چپ من کمی گرفتار می شود چون که دست هایمان موقع نوشتن به هم می خورد. البته دوستانه این مشکل را حل می کنیم یعنی کمی او کاغذش را به سمت چپ خود هدایت می کند و کمی هم من کاغذم را به سمت راست می برم. مشکل فقط این نیست، مشکل واقعی این است که خط فارسی از سمت راست به چپ است و من هم به خاطر اینکه به سخنان فرد مقابل بتوانم برسم دیگر صاف نمی نویسم و تند تند، در حالی که کاغذ را در زاویه ۴۰ درجه به سمت راست متمایل می کنم کج کج می نویسم.

یک بار داشتم با مرحوم نیری، رییس کمیته امداد امام خمینی (ره)  مصاحبه می کردم و همزمان هم داشتم می نوشتم منتها به جای اینکه به کاغذ نگاه کنم به او خیره شده بودم و بدون نگاه کردن روی کاغذ، در حالی که سرم را هم به حالت تایید سخنانش تکان می دادم، می نوشتم. مرحوم نیری، وسط صحبت هایش یک دفعه خطاب به همراهش گفت؛ «معجزه شده این دختر بدون اینکه روی کاغذ رو نگاه کنه با دست چپ داره تند تند می نویسه»!

گفتم مطالب را خیلی تند تند می نویسم اما این تند نوشتن به بهای کج نوشتن تمام می شود. یعنی در برنامه های خبری یا باید کج بنویسم اما تند ، یا کند بنویسم و از سخنرانی عقب بمانم اما حروف را  صاف روی کاغذ در انگشتانم بچرخانم که من در این میان، شق اول را به کار می بندم؛ یعنی کج و تند.

ما خبرنگاران چپ دست، یک مشکل دیگر هم در نشست خبری و به طور کلی در نوشتن داریم و آن اینکه چون ساعت را به دست چپ می بندیم، بند ساعت به مچ دستمان بر اثر نوشتن فشار می آورد و مجبوریم ساعت را از دستمان بیرون بیاوریم و بگذاریم در گوشه ای تا بنویسیم.

 یک معضل دیگر هم وجود دارد و آن وقتی است که مقامی یا مسئولی را خبرنگاران، دوره می کنند و آن مقام ، بیرون از مکان برگزاری برنامه خبری می خواهد در جمع اهالی خبر، حرف بزند. در این میان، خبرنگاران چپ دست ضبط صوت های خود را اتوماتیک وار در دست چپ می گیرند و راست دست ها هم در دست راست. اگر دو خبرنگار راست دست و چپ دست کنار هم بایستند یک وقت هایی اگر خبرنگار راست دست سمت چپ خبرنگار چپ دست بایستد، دست هایشان در حالی که ضبط صوت را به سمت صورت مصاحبه شونده برده اند به هم می چسبد. در این میان یکی باید به نفع دیگری ضبط را در دست مخالف قرار دهد.ما چپ دست ها وقتی می خواهیم از کارتخوان استفاده کنیم که دیگر هیچ. چون آن قسمتی که کارت را می کشیم سمت راست است. وقتی یک قفل بزرگ آهنی را که قبلش یک راست دست آن را بسته است بخواهیم باز کنیم، محنت ها که نمی کشیم. اصلا  با زیپ شلوار  که ...
 

در مجموع طی این ۲۰ سال و اندی کار خبرنگاری در نشست های مطبوعاتی محنت ها کشیدم بابت چپ دستی.

اما یک جاهایی یک خوبی هم چپ دستی دارد. مثلا سر کار، وقتی  تنظیمات موس را برای دست چپ تغییر بدهید دیگر هیچ راست دستی نمی تواند با کامپیوتر شما به راحتی کارکند چون باید موس را با دست چپش بگیرد.

علی ایحال، تقریبا نه هر روز که هر هفته یک نفری پیدا می شود که  به من بابت چپ دستی، یادآوری می کند و با تعجب می پرسد؛ «چپ دستی»؟! گاهی بابت این سوال، سوء تفاهم هایی پیش می آید. یک بار زمان دانشجویی یک نفر چنین سوالی را منتها به لهجه مادری اش پرسید. کم مانده بود سوء تفاهمی بین من و او ایجاد شود و شاخم به شاخش گیر کند. ماجرا از این قرار بود که یک روز یکی از کارمندان دانشکده، وقتی دید من با دست چپ دارم فرمی را پر می کنم، با ذوق و شوق از من پرسید؛ «خانم! چپولی»!؟ من که معنای چپول را اشتباه برداشت و فکر کرده بودم که منظورش از چپول این است که آیا چشم من چپ است؟ ناراحت شدم و در حالی که احساس می کردم تمام خون بدنم توی سرم جمع و صورتم قرمز شده است و الان است که از توی سرم دود بلند شود از او پرسیدم؛ «منظورتان چیست»؟! او هم دوباره سوال کرد« منظورم اینه که چپولی یعنی چپ دستی»؟ راستش را بخواهید خدا به این کارمند شریف رحم کرد چون اگر اشتباه فهمیده بودم معلوم نبود چه اتفاقی برای او رخ می داد.از کتری و قوری هم نمی توانیم به راحتی چای بریزیم چون قبلش یک راست دست از آنها استفاده کرده است و ما مجبوریم این ظروف را برای چای ریختن بچرخانیم. جهت شیر سماور هم برایمان روایتی دارد  و باید به جهت عکس، آن را بچرخانیم.

خلاصه اینکه ما چپ دست ها در دنیای راست دست ها انسان هایی بس مظلوم هستیم. حتی نمی توانیم از یک دوچرخه به راحتی پایین بیاییم چون جک دوچرخه سمت چپ قرار دارد و راست دست ها وقتی از دوچرخه می خواهند پایین بیایند، اغلب از سمت چپ پایین می آیند یعنی جهتی که جک، قرار دارد. به عبارت دیگر موقع پایین آمدن از دوچرخه در حال حرکت، ابتدا پای راست خود را بلند می کنند، سپس به سمت چپ فرود می آیند. اما مساله این است که امثال من چپ دست و چپ پا وقتی می خواهیم از دوچرخه پایین بیاییم باید از سمت راست دوچرخه پایین بیاییم یعنی ابتدا پای چپ را بلند می کنیم و به سمت راست می چرخیم. اینطوری چون جک آنطرف هست، مجبوریم دوچرخه را با یک دست بگیریم و آن را دور بزنیم.

ما چپ دست ها در این دنیای راست دست ها، خرید کردنمان هم داستانی دارد. مثلا وقتی می خواهیم گیتار و سه تار بخریم به خاطر سیم هایش مشکل داریم. وقتی می خواهیم برخی لوازم ورزشی را خریداری کنیم هم مشکل راست دستی چپ دستی داریم. یک وقت هایی مجبوریم آنقدر به جستجوی مثلا دستکش بیسبال یا چوب هاکی بپردازیم که آخر سر به دست دوم رضایت دهیم. در بطری ها را به راحتی نمی توانیم باز کنیم، داخل دفترهای سیمی به آسانی نمی توانیم بنویسیم. از کتری و قوری هم نمی توانیم به راحتی چای بریزیم چون قبلش یک راست دست از آنها استفاده کرده است و ما مجبوریم این ظروف را برای چای ریختن بچرخانیم. جهت شیر سماور هم برایمان روایتی دارد  و باید به جهت عکس، آن را بچرخانیم.

ما چپ دست ها وقتی می خواهیم از کارتخوان استفاده کنیم که دیگر هیچ. چون آن قسمتی که کارت را می کشیم سمت راست است. وقتی یک قفل بزرگ آهنی را که قبلش یک راست دست آن را بسته است بخواهیم باز کنیم، محنت ها که نمی کشیم. اصلا  با زیپ شلوار که ...

بعضی ها می گویند چپ دست ها کمتر از راست دست ها عمر می کنند. به نظر من حتما به این دلیل است که وقتی می خواهند از ابزار و ادوات راست دست ها استفاده کنند، یک وقت هایی در این میان ، بلایی  سرخودشان می آورند اما گفته می شود که این اقلیت جهانی باهوش تر و ذهنشان منعطف تر است چرا که بیشتر وسایل مثل صندلی های کلاس، قیچی، تراش، لوازم اداری و خودپردازها فقط برای راست دست ها طراحی شده است و چپ دست ها ناخودآگاه برای استفاده از آنها از ترفندهایی که ذهن شان در لحظه خلق می کند ، استفاده می کنند.

به هر حال امروز ۲۲ مرداد برابر با ۱۳ آگوست -  روز جهانی چپ دست هاست . کسانی که ۱۰ درصد جمعیت دنیا را تشکیل می دهند، من این روز را صمیمانه تبریک می گویم.  چپ دست های نازنین! امیدوارم از راست دست ها بیشتر عمر کنید. عمرتان دراز و پاینده باد.

لیلا خطیب زاده

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha