داریوش اسدزاده متولد ۱۳۰۲ خورشیدی کرمانشاه و فارغ التحصیل دانشکده بازرگانی و دارایی است. وی فعالیت هنری خود را ۱۳۲۴ خورشیدی در تئاتر تهران آغاز کرد و از طرف مرکز هنرهای ملی به جشنواره تئاتر پاریس اعزام و پس از بازگشت به ایران به کارگردانی تئاتر مشغول شد و در ۱۳۴۶ خورشیدی بنا به دعوت یکی از استودیوهای فیلمبرداری به مینالوتا آمریکا رفت و در فیلم در آمریکا اتفاق افتاد به عنوان نویسنده و بازیگر فعالیت سینمایی خود را آغاز کرد.
اسدزاده در ۱۳۶۵ خورشیدی به وطن بازگشت و در سینما و تلویزیون ایران مشغول شد. از دیگر فعالیتهای وی میتوان به سمت ریاست انجمن بازیگران سینمای ایران اشاره کرد. او همچنین در سه دوره جزء اعضای داوران فیلمهای ایرانی خانه سینما بود و ریاست هیأت مدیره مؤسسه فرهنگی هنری کیمیا را بر عهده داشت. وی تاکنون در بیش از ۸۰ فیلم سینمایی همچون ۵۰ کیلو آلبالو، جعبه موسیقی، بوی کافور، عطریاس، دوازده صندلی، روز شیطان، بلوف، همسر و... و بیش از ۶۰ سریال و فیلم تلویزیونی همچون سمندون، خانه سبز، آژانس دوستی، دردسرهای عظیم۲ و... بازی کرده است.
اسدزاده از نگاه دیگر هنرمندان
پوری بنایی بازیگر پیشکسوت در مراسم بزرگداشت داریوش اسدزاده و رونمایی از فیلم مستند زندگی و دیگر هیچ حضور داشت و در سخنانی کوتاه از دستاندرکاران مراسم تجلیل درخواست کرد تنها از پیر بازیگر ایران، داریوش اسدزاده سخن بگویند. او گفت: امروز روز بزرگداشت داریوش اسدزاده است. این هنرمند سال ها برای هنر ایران درخشیده است، بنابراین تقاضای ما این است فقط درباره این بزرگمرد در این مراسم صحبت کنیم.
ابراهیم شفیعی کارگردان مستند زندگی و دیگر هیچ نیز در سخنانی کوتاه به تلاشهای عوامل فیلم اشاره کرد که عاشقانه درباره داریوش اسدزاده فیلم ساختند و هیچکس در این راه خسته نشد، چرا که بسیار برایشان لذتبخش بود.
جهانبخش سلطانی در سخنان کوتاهی با یادآوری خاطرات خوبی که با داریوش اسدزاده داشته ابراز داشت: رسالت هنرمند این است که به جهان زیبا نگاه کند و زیبا خلق کند این وظیفه است که خداوند بر دوش ما گذاشته است و داریوش اسدزاده توانسته به وظیفه خود عمل کند.
بهمن دان بازیگر نیز درباره همکاری اش با اسدزاده اظهار کرد: داریوش اسدزاده تاریخ زنده سینما و تئاتر ایران است و من شانس این را داشتم که در مجموعه تلویزیونی محاکمه با داریوش اسدزاده همبازی باشم. سوالهایی درباره بازیگری داشتم که پشت صحنه از او پرسیدم و او به خوبی من را راهنمایی کرد. اگر در این مجموعه به خوبی توانستم نقشم را بازی کنم مدیون اسدزاده هستم و به خاطر تمام چیزهایی که از او آموختم قدردانش هستم.
مجید رجبی معمار مدیرعامل خانه هنرمندان ایران درباره اسدزاده گفت: داریوش اسدزاده از جمله افرادی است که عمر مفیدی داشته و دارند و اگر به گذشته او نگاه کنیم به خوبی به این موضوع پی خواهیم برد. در زندگی بارها این دعا را شنیدهایم که الهی عمر با برکتی داشته باشی، اسدزاده یکی از افرادی است که عمر با برکتی دارد و از این برکت ما را هم بینصیب نگذاشته است.
اسدزاده و کتاب و کتابخوانی
یکی از نکات برجسته و کمتر شناخته شده شخصیت داریوش اسدزاده تمایل فراوان وی به کتابخوانی و پژوهش بوده است. چنانکه از او چهار اثر نوشتاری با نام های سیری در تاریخ تیاتر ایران، برگهای خواندنی: گزینشی از رویدادهای تاریخی، تماشاخانه تهران به روایت داریوش اسدزاده، خاطرات طهران، تهران و لالهزار و خاطرات به یادگار مانده است.
وی در گفت و گویی در مورد علاقه مردم ایران به کتابخوانی و نقش آن در زندگی آنها گفته بود: برخلاف تصورات نادرست، همچنان مردم ایران علاقه وافری به خواندن دارند و این خواندن گونههای مختلفی از ادبیات داستانی تا کتب تاریخی را شامل میشود. حلال مشکلات کلان ما هم فقط از افزایش آگاهی است و بهترین مسیر افزایش آگاهی هم همین مطالعه کتاب است. حالا اینکه برنامههایی برای توجه بیشتر به کتابخانهها تدارک دیده شود، خیلی هم خوب است. کتابخانهگردی مقامات خیلی هم خوب است اما باید با دو رکن مهم همراه باشد؛ یکی توجه به مشکلات کتابداران و حل آنها و دیگری قرار دادن کتابخوانی در سبد فعالیتهای هفتگی خودشان.
او که تجربیاتی هم در زمینه نگارش آثار هنری داشته است، با رد نظریه چیرگی فضای سایبر بر فضای نشر و کاهش کتابخوانی اظهار داشت: سرگرمی روزگار ما فقط فضای مجازی نیست؛ اتفاقا به نسبت جمعیت بالای کشورمان درصد محسوسی از مردم به خواندن علاقه دارند. فرقی هم نمیکند میخواهد کتابی از ادبیات عامهپسند بخوانند یا بروند کتاب علمی بخوانند. با خواندن است که دریچههای تازه به ذهن آدمیان باز میشود و در بلندمدت رشد و توسعه فرهنگی روی میدهد.
بازیگر یتیمخانه ایران و خانه سبز همچنین می گوید: به عنوان بازیگری که ادوار مختلف تاریخی را درک کردهام به جرأت میگویم، آمار کتابخوانی و به کتابخانه رفتنها بعد از انقلاب اسلامی بیشتر از قبل شده و دلیلش هم کمک به افزایش راهاندازی کتابخانهها و غنی کردن آنهاست. تیراژ کتاب پس از انقلاب افزایش محسوسی داشته اما همیشه هم مشکلاتی مانند ممیزی وجود داشته که باعث گله فعالان ادبی شده است اما نباید فراموش کرد این مسألهای است که به دامنه کتابخوانان ربطی ندارد.
اسدزاده با اشاره به مشکلات اقتصادی و نقش آن در کاهش کتابخوانی گفته است: در سالهای اخیر مردم با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم کردهاند و شاید به همین خاطر خرید کتاب برایشان سخت بود اما خوشبختانه استفاده از کتابخانهها که هزینه اندکی هم میگیرند، باعث شده پیوند مردم با کتاب قطع نشود. خیلیها هم هستند که کتابخانههای شخصیشان را به دوستان و آشنایان هدیه میدهند که این خودش کمکی به فرهنگ کتابخوانی است. این یعنی اهمیت کتابخانهها. برای پاس داشتن فعالان کتابخانهها هم که شده باید در جهت افزایش فعالیتهایی مانند کتابخانهگردی کمک کرد.
اسدزاده و آرزوی ۱۰۰ ساله شدن
داریوش اسدزاده چندی پیش در مراسم نکوداشت داریوش اسدزاده و رونمایی از کتابهای خاطرات تهران درباره آرزوی خود برای یک قرن زندگی کردن گفت: ناصرالدین آرزویش بود ۱۰۰ ساله شود اما به آرزویش نرسید، امیدوارم من به آرزویم برسم و به قرن برسم. من ۸۰ سال است که در عرصه فرهنگ و هنر فعالیت میکنم و با گذشت زمان دریافتم که عشق اصلا بیمعنی است. من یک عمر خواندم، نوشتم، بازی و زندگی کردم اما به گذشته که نگاه میکنم میبینم همه اینها هیاهویی است برای هیچ. هر بار که فردی از من میخواهد برای ورود به دنیای بازیگری او را راهنمایی کنم به صراحت میگویم که هرگز وارد این دنیا نشود.
من خاطرات و گفتنیهای بسیاری درباره فرهنگ و هنر و تهران دارم اما متاسفانه به دلیل بسیاری از معذوریتها از گفتن آنها عاجزم. کتاب خاطرات تهران آخرین کتاب من است که دربرگیرنده خاطرات سالهای ۱۳۲۳ و ۱۳۲۴ است، زمانی که متفقین وارد ایران و تهران شدند. من همچنین ۲۰ نمایشنامه را که در ۱۳۲۰ و ۱۳۳۴ خورشیدی نوشتهام، برای نشر به ناشر سپردهام امیدوارم این کتابها منتشر شوند تا مردم بدانند که ما در آن دوران برای این که مردم را راغب به تماشای تئاتر کنیم چه نمایشنامههایی مینوشتیم. من و هم نسلانم موسس تئاتر دائمی در ایران هستیم. البته افرادی هم بودند که هر چند سال یک بار نمایشهایی را روی صحنه میبردند اما من و هم نسلانم تلاش کردیم که تئاتر را در ایران زنده نگاه داریم. در دورانی که من تئاتر کار میکردم به ما میگفتند مطرب و با سنگ از ما در خیابان پذیرایی میکردند.
من نخستین تئاتری که بازی کردم در نقش مامور جهنم بودم و با مشعلی در دست باید به بهشت میرفتم تا مجنون را که پی لیلی به بهشت رفته بود، به جهنم بازگردانم. وقتی داخل سالن با آتشی که در دست داشتم چند تکه از پرده را آتش زدم، مردم از ترس آتش، سالن را ترک کردند.
در نهایت پیر و بزرگ هنر ایران به آرزویش نرسید و در سوم شهریور ۱۳۹۸ خورشیدی در ۹۶ سالگی درگذشت و به آرامش ابدی دست یافت.
نظر شما