پیدایش بسیاری از جنبش ها، مکاتب و نحله های هنری توسط بدنه دانشجویی و دانشجویانی صورت گرفت که به مدد ذات و اصالت وجودیشان؛ مفهوم تجربه و تجربه گرایی را در قامت ایستادن در برابر ساختارهای کهن و شکستن آن ساختارها و در انداختن طرحی نو در قامت فعالیت های هنری از سر گذراندند.
جسارتهای دانشجویی، سلسلهجنبان جریانات هنری
حوزه هنرهای دراماتیک به ویژه در شاخه تئاتر نیز از این قاعده مستثنا نیست. به ویژه با آغاز قرن هفدهم که شاهد ظهور و بروز مکاتب مختلف هنری بر قامت هنر تئاتر بودیم، شاهدیم که بسیاری از این مکاتب توسط دانشجویانی جسور که با وجود تمام نظام ها و قوانین چارچوبمند تئاتر به واسطه حس تجربه گری و در انداختن طرحی نو به ساختارشکنی و خرق عادت معانی پرداختند.
اقداماتی که در گام های نخست حتی با انتقاد شدید جامعه هنری که نگاه کلاسیک بر مفهوم هنر تئاتر داشتند مواجه شدند، اما همان جسارت و شور جوانی آنها را بر آن داشت تا در مواجهه با آن انتقادها نیز قد خم نکنند و با نگاهی راسخ به حرکت خود که ریشه در تفکر، اندیشه و درونمایه های نوین فکری داشت جریانی جدید را در حوزه هنر تئاتر ایجاد کنند.
یادی از جنبش های تئاتر ایران
اگر دامنه گذار و گذر تاریخ را سیر تکرار سلسله حوادث متعدد بخوانیم و بدانیم و بنامیم؛ تاریخ تئاتر در کشور ما نیز از این اتفاق بی بهره نبوده و بسیاری از مکاتب و نحله های فکری آن توسط جوانان و دانشجویانی رقم خورده که در کنار جسارت؛ دانش و بینش و علم تئاتری را نیز با خود به همراه داشتند.
اگر امروز استاد بهرام بیضایی را زنده کننده و اشاعه دهنده گونه های مختلف آیینهای نمایشی و یکی از استوانههای شکلگیری تئاتر ملی کشورمان بدانیم، متوجه این نکته هستیم که به عنوان مثال کتاب نمایش در ایرانِ او که تا به امروز نیز جزو کتابهای مرجع در حوزه نمایش ایرانی شناخته میشود، زمانی به نگارش درآمده که بهرام بیضایی جوانی ۲۵ یا ۲۶ ساله بود.
از سوی دیگر زنده یاد حمید سمندریان که او را پدر تئاتر مدرن ایرانی می دانند و بسیاری از هنرمندان بزرگ تئاتر مدرن جهان مانند ایبسن و استریندبرگ به واسطه ترجمه و آثار کارگردانی شده توسط او به تئاتر ایران و جامعه مخاطبانش معرفی شده است، زمانی شکل گرفت که هنوز حمید سمندریان به ۳۰ سالگی نیز نرسیده بود.
تئاتر دینی نیز در کشور ما از این قاعده مستثنا نبوده و نیست. کافیست برای شکلگیری جریان تئاتر دینی به سال ۱۳۶۹ بازگردیم. جایی که دانشجوی جوانی ۲۹ ساله به همراه تنی دیگر از دانشجویان هم سن و سال خود، دست به تولید اثری زد که با وجود تمام قوانین و ساختارهای چارچوبمند و نظام خشک تدوین شده کلاس های دانشگاهی با اساتید سختگیر آن زمان؛ در نخستین سال تولید و اجرای آن یعنی سال ۱۳۶۹ با سخت ترین واکنش ها از سوی جامعه تئاتری و اساتید پیشکسوت این حوزه مواجه شد. درباره حسین مسافرآستانه و نمایش «خورشید کاروان» صحبت می کنیم.
تولد خورشید کاروان با جسارت چند دانشجو
مسافر آستانه ۲۹ ساله به همراه تنی چند از همکلاسی های خود به بهانه محرم سال ۱۳۶۹ با برشی از نمایشنامه بلندی به نام «هیهات من الذله» به قلم «ابوباسم حیادار» بخش «دیر راهب» آنرا که بازگوکننده سفر اسرای واقعه عاشورا و رسیدن به دیر راهب نصرانی جهت اقامت و استراحت شبانه و ماجرای راهب نصرانی و سر بریده حضرت اباعبدالله امام حسین(ع) را روایت میکرد برای تولید اثر تئاتری انتخاب کردند و این بخش به قلم مهدی متوسلی دانشجوی جوان همان گروه نگارش شد.
جالب آنکه این گروه دانشجو با سری نترس، مختصات و قوانین نظامهای چارچوبدار تئاتری آن زمان را با اجرای این اثر نمایشی و شیوه کارگردانی حسین مسافرآستانه به چالش کشیدند.
انتخابی هوشمندانه و صددرصد دراماتیک
یکی از مهمترین چالش هایی که مسافر آستانه در کارگردانی این نمایش در سال ۱۳۶۹ آن را مورد آزمون قرار داد و به سبب همین آزمون نیز به سختی مورد عتاب و خطاب هنرمندان پیشکسوت قرار گرفت؛ شکستن دیوار چهارم در قامت تولید اثری تئاتری بود.
یعنی او اینبار قوانین نظام نمایش یعنی مشارکت عموم مخاطبان برای پیشبرد اثر داستانی را در قالب یک اثر تئاتری و صحنه ای مورد استفاده قرار داد. جایی که در میانههای نمایش شاهد گفتگوی راهب نصرانی با عموم مخاطبانی می شویم که از آنها برای آگاهی ذهنی خود در مسیر مظلومیت و حقانیت امام حسین(ع) بهره می برد.
انتخاب، انتخابی هوشمندانه و صددرصد دراماتیک بود! قهرمان این اثر یک راهب نصرانی مسیحی است که برخلاف مسلمانان، اشراف و آشنایی از امام حسین(ع) ندارد و از قیام او چیزی میداند. او مخاطبانی را هدف قرار میدهد که نه تنها ایرانی مسلمان که در زیر پرچم مذهب شیعه یکی از مهمترین اسوه ها و الگوهای زندگی شان حضرت امام حسین(ع)، قیام و نهضتش و حماسه آفرینی او، خاندان و یاران با وفایش به شمار می رود.
تحقق دو هدف مهم گروه نمایشی خورشید کاروان
در نخستین سال اجرای این اثر (۱۳۶۹)، بسیاری از هنرمندان پیشکسوت آن دوران، این اثر تئاتری و هنرمندان آن را مورد شماتت های فراوان قرار دادند، اما این گروه جسور، با ایمان به دو هدف مهم خود، یکی ساختارشکنی در مسیر تولید آثار تئاتری که در آن زمان بیشتر مختص به آثار غربی بود و کمتر مفاهیم دینی و مذهبی در تولید آثار تئاتری به کار گرفته می شد و دیگری با هدف مشارکت عموم مخاطبان و کشیدن خط قرمز بر جامعه مخاطبان شناخته شده آن سالها که بیشتر طبقه ای مشخص و نه آحاد جامعه را تشکیل می دادند که از این سالن تئاتری به سالن دیگر برای دیدن نمایش ها می رفتند، توانستند به فاصله کوتاهی و ظرف چند سال با وجود تمام سخت گیری های اساتید خود به اجرای مستمر این اثر دست بزنند.
تا آنکه در سال ۱۳۷۱ عدهای از بازیگران شناخته شده و حرفهای تئاتر به واسطه جریانسازی موج نمایش خورشید کاروان به این اثر پیوستند و به قامت آن قبایی حرفهایتر بخشیدند. از جمله آنها میتوان به زنده یاد انوشیروان ارجمند و کرامت رودساز اشاره کرد.
دو بازیگری که هر دو از استخوان خُرد کرده ها و با تجربه های عرصه تئاتر در آن سال ها بودند و امروز هنوز هم نام کرامت رودساز به عنوان یکی از بازیگران موفق تئاتر کشورمان شناخته میشوند و چه تلخ که چند سالی است شاهد حضور قامت زنده یاد انوشیروان ارجمند بر صحنه هنرهای نمایشی کشورمان نیستیم.
خورشید کاروان و گشودن درهای سالنهای تئاتری بر عموم مخاطبان
در مورد تاریخ معاصر تئاتر کشورمان بیهیچ تردیدی نخستین نمایشی که درهای سالن ها و تماشاخانه های تئاتر را به روی عموم مردم باز کرد و در این مسیر از مهمترین خاطره جمعی آنها یعنی نگرش مذهبی به ویژه داستان و روایت حضرت اباعبدالله الحسین(ع) استفاده کرد به نام خورشید کاروان رقم خورده است.
نمایشی که این بار داستانی را برای مخاطبان تئاتر روایت میکرد که راوی و قهرمان آن نه تنها یک مسلمان نبود که راهبی نصرانی بود. راهبی که در مواجهه با این حماسه بزرگ؛ مظلومیت امام و تراژدی عاشورا و کربلا، در نهایت خود نیز به اسلام روی میآورد، اتفاقی که برای مخاطبان آن سالها نه تنها یک خط شکنی بزرگ که توام با جذابیتی فراوان بود و همین عامل باعث شد تا خورشید کاروان در فاصله سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۷ در تعدادی از استانها و شهرستانهای کشور ما نیز به صحنه رود.
امروز نیز وقتی به برگهای تقویم تاریخ تئاتر کشورمان به ویژه در چهار دهه اخیر بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی نگاه میکنیم؛ متوجه میشویم که تنها یک اثر نمایشی است که ۳۰ سال به شکل مستمر رکورددار اجرای آثار تئاتری در کشورمان به شمار می رود. آنگونه که شانه می زند بر قامت بسیاری از تئاترهای معتبر جهانی که استمرار آنها در حقیقت نشان دهنده رمز ماندگاری و ارتباط گیری توأمان با مخاطبان است.
امسال (۱۳۹۸) که در حال سپری کردن آن هستیم مصادف با سیامین سال اجرای نمایش خورشید کاروان خواهد بود. نمایشی که طی چند سال اخیر و بنا به سنتی شناخته شده در ایام ماه صفر به ویژه در دهه پایانی این ایام مصادف با اربعین سید و سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع) در مواجهه با مخاطبان قرار میگیرد. در طی فراز و فرود این سه دهه اجرای مستمر علاوه بر اجرا در بسیاری از استان های کشورمان، خورشید کاروان در خارج از مرزهای ایران از جمله انگلیس، هلند و امارات نیز به صحنه رفته است.
مسافرآستانه که در سال ۱۳۶۹ برای نخستین بار با کارگردانی خورشید کاروان مسیر و جریانی نوین را در تولید و ارائه آثار تئاتری با محوریت داستان عاشورا در تاریخ تئاتر ایران رقم زده بود، کارگردانی این اثر را تا سال ۱۳۸۷ بر عهده داشت و از آن تاریخ به بعد سکان کارگردانی این اثر را به دست مردی دیگر از تبار تئاتر دینی و مذهبی ایران یعنی محمود فرهنگ سپرد. هنرمندی که چند سالی است در کنار تجربه کارهای اجرایی به عنوان مدیر دفتر تئاتر دینی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول فعالیت است.
برگ برنده خورشید کاروان؛ توجه به مخاطب است
مسافرآستانه در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا درباره جریان شکلی خورشید کاروان گفت: سال ۱۳۶۹ من به همراه تعدادی از همکلاسی هایم در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران سنگ بنای نخستین اجرای خورشید کاروان را با محوریت استفاده کردن از مفاهیم مذهبی به ویژه عاشورا در تولید آثار تئاتری بنیان گذاشتیم.
وی ادامه داد: نخستین هدف ما در اجرای این اثر ساختارشکنی و درهم شکستن برخی از قوانین و نظام های تئاتری بود که تا پیش از آن اساتید مختلف در کلاس های دانشگاهی به ما آموزش داده بودند، اما چون هدف ما مشارکت حداکثری مخاطبان بود با برداشتن دیوار چهارم و ایجاد تکنیک فاصله گذاری در اجرای تئاتر به همراهی قهرمان اثر در میانه نمایش و گفتگو با مخاطبانی که در سالن تئاتری به دیدن این اثر نشستند تلاش کردیم تا شیوهای نوین و ساختارشکنانه را در ارائه این اثر تئاتری به مخاطبان ارائه دهیم.
دبیر پیشین جشنوارههای تئاتر فجر و تئاتر فتح خرمشهر با تاکید بر این مساله که خورشید کاروان هدفش تبدیل شدن به نمایشی مردمی بود و خوشحالیم که در طی کمتر از شش سال به این مهم دست پیدا کردیم یادآور شد: شاید در سالهای نخست عدهای از هنرمندان پیشکسوت و اساتید ما نسبت به شیوه و نگاهمان در اجرای اثر تئاتری بر ما خورده می گرفتند، اما با جریان ساز شدن این اثر و همراه شدن تعدادی از بازیگران حرفه ای تئاتر همان اساتید نیز آرام آرام به جمع مشوقان ما پیوستند و این خود عاملی شد تا با جدیت بیشتری مسیر استمرار اجرای خورشید کاروان را ادامه دهیم.
مسافرآستانه در پاسخ به این پرسش که چرا بعد از ۱۹ سال کارگردانی مستمر این اثر از آن به عنوان کارگردان جدا شد و سکان را به دست محمود فرهنگ سپرد گفت: در طی این ۱۹ سال اینطور نبود که هر سال همان کاری که سال قبل را اجرا کرده بودیم به مخاطب ارائه دهیم. در طی هر سال دانش و تجربه گروه بالاتر میرود و تلاش می کردیم تا مدام برای افزایش کیفی نمایشی متن را تغییر دهیم و در مواردی که دیگر متن جایی براب تغییر کیفی نداشت با ارتقاء کیفی صحنه و همچنین جلب نظر هنرمندان حرفهای بیشتر تلاش کردیم تا این اثر همواره داشتههای نو و جدیدی را در مواجهه با مخاطب به همراه داشته باشد.
وی ادامه داد: بعد از ۱۹ سال احساس کردم که به تکرار نزدیک می شوم و به همین سبب از یکی دیگر از همکاران و دلسوزان عرصه تئاتر دینی یعنی دکتر محمود فرهنگ خواستم تا این مسیر را ادامه دهد؛ اما از آن سال تا به امروز نیز در تولید آثار عاشورایی در کنار برنامه های مدیریتی غافل نبودم. می توانم به اجرای نمایشهای در قاب ماه و غزل کفر اشاره کنم که آنها نیز هرکدام چندین سال به واسطه اقبال مخاطبان بر صحنه های تئاتر تهران و دیگر استان های کشورمان تجربه اجرا داشتند.
به گفته مسافرآستانه مهمترین برگ برنده خورشید کاروان در رکوردداری ۳۰ ساله و پشت سر گذاشتن ماندگارترین جریان استمرار در حوزه اجرای آثار نمایشی در کشورمان، بهرهمندی از رویکرد و نگاه مخاطب به مفاهیم مذهبی و ارائه اثری متفاوت در قامت داستانی آشنا مانند حماسه کربلاست. از سوی دیگر همواره تلاش میکردیم که با وجود این داستان آشنا داشته و آوردهای نو را برای مخاطبان به همراه داشته باشیم و با این کار نشان می دادیم موضوع این اثر یعنی حضرت اباعبدالله الحسین(ع) نیز برای ما دارای جایگاهی ویژه و ارزنده است.
می خواهم خدا را فریاد کنم
در خاتمه این نوشتار، بخش پایانی نمایشنامه خورشید کاروان را با هم مرور می کنیم:
پطروس: /شانه های پدر را می گیرد و تکان می دهد/ پدر! /راهب به خود می آید/ پدر!
راهب: آمدی پطروس !
پطروس: آری پدر بازگشتم .
راهب: چگونه ای؟
پطروس: به هر سو که رفتم، به هر دیار که گام نهادم او رفته بود. فقط به جای پایش رسیدم. فرصت هایم هدر شد پدر.
راهب: من او را دیدم ...
پطروس: او را دیدی؟! حسین را؟!
راهب: او با من سخن گفت .
پطروس: با تو سخن گفت؟! اما من می دانم که او را در نینوا... / پطروس شالی را در وسط صحنه پیدا می کند آنرا بر می دارد و می بوید/ خدای من این چه عطری است. سرزمین نینوا پر بود از این بو /دست روی شانه پدر می گذارد/ پدر اینجا چه خبر است؟ /راهب بر می خیزد و عزم رفتن می کند/ کجا می روی پدر؟
راهب: هر کجا که او می رود... هر کجا که کاروانش می رود ...
پطروس: ولی تو گفتی که باید در این دیر بمانیم.
راهب: بالهایم را نمی بینی... می خواهم پرواز کنم... می خواهم خدا را فریاد کنم. /می چرخد و در نور سبز می ایستد /
پطروس: صبر کن پدر من هم با تو می آیم /کنار پدر می رود و دست در دست راهب می گذارد/
راهب و پطروس: / فریاد می کشند / خدا...
از امین خرمی
نظر شما